چند سطرپراگنده به مناسبت شصت ساله گی
دکتوراسدالله شعور
درخت زنده گانی دکتور اسدالله شعور همچنان پر برگ و پر بار باد! گزند باد های خزانی و بهمن زمستان از آن به دور باد! که روزگایست ما تشنه کامان حقیقت در سایهء عطر آگین آن به لحظه های نوشین آسایش روانی و ذوقی دست یافته ایم.
او به شصت ساله گی رسیده است و به گفتهء شاعر: « به شصتت رسیدی شکستت مباد »، اما می انگارم که دکتور اسدالله شعور شاید اضافه از چهل سال است که عاشقانه باتوشه یی از صداقت،صمیمیت، دوستی و شجاعت دشت ها و کوره راه های دراز تحقیق و جستجو را در می نوردد و در هر سفر ارمغانی دل انگیز تر و دلپذیر و دوست داشتنی تری از پیش به ما می رساند.
در این سخن هیچ جای گزافه نیست که ادبیات عامیانه خود آیینهء تمام نمای هستی فرهنگی - تاریخی یک سرزمین است و جامعه می تواند امتداد ریشه های سبزخویش را در یک چنین آیینهء تماشا کند.
آیینه یی که هم اکنون در کشور ما ، هر آن خطر در هم شکستن کامل آن وجود دارد. خاصتاً اين روز ها که فلاخن بازان مدرنیزم و پست مدرنیزم نوع افغانی به هر سوی و هر جهتی که می خواهند سنگ می اندازند. در روزگازی که بازار آزاد لگام گسیختهء نوع افغانی نه تنها آسایش خانواده های تهی دست را تاراج می کند ؛ بلکه چنان سیلابی ازکوهستانهای تاریک باند های مافیایی فرود آمده و دیوار های ارزشهای فرهنگی و اجتماعی و دینی کشور را از پای می اندازد!
اگر دانشهای عاميانهء مردم چنان آیینه يي بازتاب دهنده ء هستی معنوی و باورداشت های آنها ست، پس آنها هايي که آگاهانه در این راه آستين بر زده اند درحقيقت آيينه داران اين معنويت بزرگ اند.
چهل سال جستجو ، تحقيق و نوشتن و نوشتن نه تنها صبر ايوب می خواهد ، بلکه افتخاری دارد به بزرگی کوهی . این خود یک ریاضت ویک عبادت است. ازاین نقطه نظرشعور،عمری را درریاضت و عبادت به سر برده است. خداوند اجر این عبادت خالصانه را برای او ارزانی فرمایاد!
او درتمام لحظه های زنده گی خویش یک پژوهشگر نستوه بوده است.هشت سال در زندان، آن هم در باستیل پلچرخی با نگهبانان سنگدل، با شکنجه ها و درد های بزرگ ، هر مردی را از پای در می اندازد.
چنان که شماری از زندانیان در اين سالها دستان خون آلود دشمن را بوسیدند و خود را به آسايش های حقیری رساندند. ؛ اما اسدالله شعور نه تنها آن سال های دشوار زندان را با مردانه گی و شکیبایی به سر آورد؛ بلکه زندان را نیز به محیطی از تحقیق و پژوهش بدل ساخته بود.
زندان پلچرخی درآن ساله تجسم یک افغانستان کوچک بود؛ آن جاهزاران تن از همهء اقوام و از سراسرکشور در بند و زنجیر کشیده شده بودند.
در زندان پلچرخی نه تنها به آسانی می توانستی نمایندهء هر گروهی قومی و مذهبی را پیدا کنی، بلکه زندان تجمعگاه بزرگی از عقاید سیاسی، احزاب سیاسی و تنطیم های جهادی نیز بود. من در همین افغانستان کوچک با او آشنا شدم. البته پیش از این او را دیده و چیز هایی از او خوانده بودم. ما در یک پنجره بودیم، بودن شعور در این پنجره برای من دلگرمی بزرگی بود ، نخست این که چنین کسانی کتاب برای مطالعه داشتند و نا گفته هایی برای گفتن. زندان را نمی توان بدون بیان خاطره ها با دوستان زندانی خود به سر آورد. تا می دیدی سخن از گذشته بود و خاطره و قصه ها... شعور ازاین افغانستان کوچک استفاده های بزرگی به عمل آورد. تا می دیدی از آین یا آن همزندانی خود در پیوند به این یا آن مسالهء فلکلور مشغول یاداشت برداری بود.
سخنان او برای من چنان آب گوارایی همهء دلتنگی هایم را می شست . سخنان او برای من دریچهء گشودهء آزادی بود که من پیوسته در کنار آن دریچه می رفتم و سیمای رازناک زنده گی را تما شا می کردم و نهایتاً در می یافتم که جهان خود زندان بزرگیست و انسانها همه در بند اند .
تصور می کنم او روز های که زندان را ترک می کرد، چند عنوان کتاب آمادء چاپ کرده که همه را در روز های دشوار زندان نوشته بود .
باری درزندانبان زمانی که ياداشت های روزانه اش به دست مسوولان زندان افتاده بود او را ناگزير از آن ساخته بودند تا تمام ياد دشت های روزانهء خود را ببلعد و اين امر او را به بيماری دوامدار معده گفتار کرده بود که پيوته از آن رنج می برد .
عرصهء فلکلور و عرصه ادبیات کودک در افغانستان را می توان تقريباً عرصه های خالی گفت، برای آن که نویسنده گان و پژوهشگران کمتر به این دو عرصه پرداخته اند.
ما درزمینهء ادبیات عامیانه تحقیق نمی کنیم، شاید در روزگار پسا مدرن ، دیگر حرف زدن از این که در فلان دهکدهء دور مردم چه مراسمی در نوروز دارند و ياهم با چه باور داشت های زنده گی می کنند برای مدرنیست های بی ریشهء ما چندان اهمیتی نداشته باشد.
اما باور من چنین است که اگر خواسته باشند تا مردم و جامعه یی را بکشند، نخست ریشه های فرهنگ و تاریخ آن را از بین می برند.
شعور یکی از سروران عرصهء تحقیقات ادبیات عامیانه و یکی از سروران عرصهءادبیا کودک در کشور است. البته این تنها عرصهء کار فرهنگی او نیست. او شخصیت چند جانبهء فرهنگی دارد. او یک پژوهشگر نستوه عرصهء ادبیات است، به مسایلی تاریخی پرداخته، شعر می سراید، در زمنه های داستان نویسی قلم زده است، ژورنالیست است و کمال های دیگر علمی – فرهنگی که شاید من اطلاعی ندارم.
به اميد پيروزيهای بيشتر دکتور اسدالله شعور پژوهشگر نستوه و شخصيت گرانقدر فرهنگی کشور! |