کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

داکتر اسد الله شعور شخصیت مطرح فرهنگی درجامعه افغانی

محمد حیدر اختر

 
 

حدود سی وسه سال از آشنایی و دوستی من و جناب داکتر اسد الله شعور می گذرد. نخستین آشنایی ما از رادیو افغانستان آغاز یافت. من چند سال قبل از آن یعنی ازسال 1345هـ. همکاری ام رادر رادیو افغانستان آغاز نموده بودم ومحترم اسدالله شعور فکر میکنم در آواخر سال 1355 هجری خورشیدی منحیث ماموررسمی در مدیریت اخبار رادیو مربوط مدیریت عمومی اطلاعات که در راس آن محترم محمد حسن نیر قرار داشت همکاری اش را آغاز کرد.

 کارهای رادیوافغانستان آنوقت مانند حلقه های زنجیربا هم ارتباط داشت، یعنی هرکدام ما ناگذیر بودیم با یک دیگر همکاری نماییم واین ارتباطات به زودی میان عده یی فضای دوستی و صمیمت را بار می آورد. درچند دید وبازدید وهمکاری که با محترم اسد الله شعور داشتم اورا جوان آموزش دیده ، مؤدب ، خوش برخورد ویا به اصطلاح عامیانه جوان مزاقی یافتم . روزها باهم میدیدیم وشب های "نوکری" در شعبه اخبار و شعبه پروگرامها با عنایت جان شریف ، عمرجان اکبرزاد ، ضیاجان جاهد ، محترم نیر صاحب ، شاد روان بسم الله جان عابدی ، یادش بخیر رشید جان ، سرورجان شکیب ، بشیر جان کمال و دیگر دوستان می نشستیم ، می گفتیم و می خندیدیم .

 داکتر اسد الله شعور بیشتر علاقه به فرهنگ و فلکلور داشت. دراین زمینه تحقیق و پژوهش می کرد بر علاوه که کارش در اداره اطلاعات رادیو بود، با اکثر برنامه های فرهنگی و معلوماتی همکاری قلمی داشت . وی مدتی در آرشیف نشراتی وکتابخانه ی رادیوکار کرد. مدت زمانی هم مدیر بررسی برنامه های رادیو افغانستان بود . چند سبایی مدیر اخبار تلویزیون هم شد .

با کودتای شوم هفتم ثور اوضاع در رادیو تلویزیون افغانستان دگر گون گشت ، رادیو تلویزیون افغانستان نخست به وزارت مبدل شد و بعدا به کمیته رادیو تلویزیون. تشکیل رادیو تلویزیون به مقایسه ی تشکیل وزارت اطلاعات وفرهنگ بیشترشد. تعداد رییس ها و مدیرهای عمومی بیشترگردید تا چوکی برای رفقای حزبی پیدا شود . به همان اندازه فعالین اکسا (بعد کام و خاد) بیشتر شد وهیچ کس به دوست نزدیک خویش اعتبار نداشت. آن فضای آرام و صمیمی رادیو افغانستان به یک فضای اختناق وناباوری مبدل کشت. بین دوستان سابق فاصله ها ایجاد گشت وهیچ کس از کس دیگر خبر نداشت . تعدادی ازمامورین سابق رادیو افغانستان به زندان رفتند وبر نگشتند بسیاری هم بعد از زجر وشکنجه با دل های شکسته واپس آمدند و جرئت سخن گفتن را نداشتند. اسد الله شعورهم از آن جمله مامورین رادیو تلویزیون افغانستان بود که درسال 1361 خورشیدی توسط خادیست های رادیوتلویزیون عقب میله های زندان پلچرخی فرستاده شد . وسرنوشتش به هیچ یک از دوستانش معلوم نبود. یک سال بعدازاین حادثه من هم به اثر آزار واذیت فعالین خاد رادیو تلویزیون ناگزیر به ترک وطن شدم . زنده گی مهاجرت و دوری از وطن مجال فکر کردن به اقارب و دوستان را نداد . چندین سال پشت سرهم گذشت من با خانواده به آلمان مهاجر شدم .درمهاجرت هم ازکار های فرهنگی به دور نمانده با بعضی از نشرات خارج مرزی همکاری خویش را آغاز کردم که درهمان سالهای نخست مهاجرت همکاری ام با ماهنامه وزین کاروان آغاز یافت. روزی در یکی از شماره های ماهنامه وزین کاروان نوشته یی از داکتر اسد الله شعوررا خواندم. دانستم که به فضل الهی اسد جان شعور از دم تیغ جان به سلامت برده واز زندان رهایی یافته وبه کشور کانادا رسیده است. ازخوشی زیادبا همکاران سابق تماس تیلفونی گرفتم؛پیدایش نمودم. دریکی از روزهای تابستان سال 1998 میلادی که همراه با سرورجان شکیب راهی کشور دنمارک بودند؛ وازشهر هامبورگ آلمان می گذشتند، لطف نموده به کلبه غریبانه ی مانیز قدم رنجه نمودند. از دیدن شان بعد از گذشت چندین سال خرسند شدیم. آن روزاز هر طرف قصه ها کردیم . از دوران همکاری رادیو افغانستان ، از زجرو شکنجه زندان ورویه خادیست های رادیوتلویزیون افغانستان سخن گفتیم. ازآن جمله قصه بسیار جالبی از زندان داشت، که خادیست های زندان پلچرخی شصت صفحه کاغذ و یا یاداشت هایش را بدون آب به اسد الله شعور خوراندند .

قصه ازاین قرار است : چون داکتر اسد الله شعور علاقه فراوان به فرهنگ به خصوص به فلکلور شفاهی کشور داشت و دارد، در زندان هم به فعالیت وجمع آوری مسایل فلکلوری ولایات کشور نیز می پرداخت. زیرا دراتاقی که اسداله شعور با شاعر ونوبسنده ی محترم پرتو نادری زندانی بود، تعدادی کثیری ازمردم ولایات مختلف کشور نیز زندانی بودند.اسدالله شعور نزد هر کدام شان رفته به تحقیق وجمع آوری کلمات ، رسم رواج ها ، آداب و رسوم هر ولایت می پرداخت وآنرا در کاغذ ها سکرت روسی ، بسکیت روسی وکاغذ روی قطی کانسروهای بلغاریایی یاداشت می کرد . یکی از جواسیس اتاق شان موضوع یاد داشت های اسد شعور را به خاد زندان اطلاع می دهد وخادیست ها بعداز تلاشی یاداشتهای اسد شعور را دستیاب می کنند. بعداز تحقیق آزار واذیت فروان تصمیم به آن می گیرند که باید تمام یاد داشت ها را اسد شعور ببلعد اما بدون آب . اسد شعور مجبور شد تمام یاد داشت هایش راکه در حدود شصست صفحه می شد یکی پی دیکر به دهن برد وقرت کرد در اثر آن به مریضی معده مبتلا شده که هنوز هم دامنگیرش است .

داکتر اسد الله شعوردر خارج از کشور نیز بیکار نه نشسته به پزوهش وتحقیق خویش ادامه داد ه که حاصل این همه زحماتش تاکنون حدود سی و چهار کتاب ورساله در زمینه های ادبیات شفاهی، تاریخ، موسیقی، ادبیات کلاسیک ومعاصر افغانستان و تصحیح متون ادبی وتاریخی ومقالات بیشمار میباشد.

دراخیر شصتمین سال روز تولدش را مبارک باد گفته،با جان جوری وسعادت, قلمش را پربارتر ازهمیشه می خواهم .

 محمد حیدر اخترسابق مامور رادیو تلویزیون افغانستان

 ناشرتلویزیون وفصلنامه رنگین در آلمان

 


ورقی از یادداشت کتابچه یی که از کاغذ عقب زرورق سگرت پانورامای هندی در زندان
پلچرخی ساخته شده بود

 

 



اوراق پشت و روی دفنرچه هایی که از پوش بسکیت های روسی و بلغاریایی ترتیب گردیده بود

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۳٤       سال شـــشم            قوس/جــــدی ۱۳۸٩  خورشیدی         دسمبر ٢٠۱٠