شکنجه و زندان ابزار تمامی دولت های خودکامه ، مستبد و سرکوب گر ، برای حذف و از میان برداشتن مخالفین سیاسی و رقبای شان است .توسل به شکنجه به منظور بیرون کشیدن اطلاعات از متهم ، و یا در مواردی ، گرفتن اعتراف دروغین به ناکرده هاست .
شکنجه هایی که در زندان ها به کار برده شده اند ، زندگی انسان های زیادی را تباه کرده است . عده یی بسیاری از قربانیان شکنجه ، پس از رهایی از زندان نیز ، از پیامد های ناگوار آن رنج می برند و بعضاً ، به دلیل افسردگی و فشار های روانی دوران زندان ، هرگز نتوانسته اند به زندگی عادی خود برگردند .و چه بسا که این کابوس وحشتناک را تا لحظات آخر عمر نیز به همراه داشته و نه تنها آثار شکنجهً جسمی را در خود حمل کرده اند ، بلکه روح آن ها نیز عمیقاً جریحه دار شده و آسیب دیده است .
در چند شمارهً اخیر سایت وزین کابل ناتهه ، یادداشت های مرحوم عبدالقیوم خان ، مامور دارالتحریر شاهی کابل ،به اهتمام جناب بهاول ملک عبدالرحیم زی ، به نشر رسیده اند که سند دیگریست از شکنجه و خشونت و ضرورت محکومیت بکاربرد آن .
تصویری را که مرحوم عبدالقیوم خان ، از شکنجه گاه های ضبط احوالات آن دوره ، در لابلای کتاب خاطرات خویش ، ترسیم نموده است ، تصویر بسیار وحشتناک و پر از درد و رنج است و خواننده را قدم به قدم با خود به جریان تحقیق می برد و دردی را که او احساس می کرده است ، به خواننده انتقال می دهد .
من نیز مدتی را در چنین شرایطی ،در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، تحت شکنجه سپری و تحمل کرده ام و از عمق این شکنجه و زجری که او کشیده است ، به خوبی آگاه ام .
در لابلای کتاب نحوهً برخورد وحشیانه و ضد انسانی شکنجه گران به خوبی به نمایش گذاشته شده است . چهرهً شکنجه گر بی رحم و سفاکی که فاقد هر نوع شفقتی است و با قساوت و وحشی گری عمل می کند .
در یک نبرد نابرابر، زندانی بی دفاع و اسیر را تحت وحشیانه ترین شکنجه ها ، تا سرحد مرگ ، قرار می دهند تا لب به اعتراف بگشاید و یا آن چه را بنویسد که شکنجه گر هدایت می دهد .
چه خجالت آور است برای مقام انسان ، این اشرف مخلوقات ، که ندا های وجدان در برابر امتیاز و یا اطاعت از مقام بالا ، رنگ ببازد و انسان هم نوع خود را زیر شکنجه قرار دهد .
انصاف ، عدالت و قانون مفاهیمی اند که در قاموس استبداد نمی گنجد . آنانی که جان انسان ها برای شان ارزشی نداشت ، از حمایت دولت مردان همسو با جریان خشونت برخوردار بوده اند . زیرا داشتن چنین آزادی یی در بکاربرد شکنجه ، نه تنها از چشم سران دولت پنهان نمی ماند ، بلکه به امر خود آنان صورت می گرفت . آنانی که خود را مجاز به چنان اعمالی و قربانیان خود را مستحق چنان مجازاتی می دانستند . آن دولت مردانی که در برابر هیچ کسی و هیچ مرجع یی پاسخگو نبودند .
عده یی کسانی که هنوز هم در استبداد سردار داوود متوهم هستند ، بهتر است یادداشت های مرحوم عبدالقیوم خان را بخوانند . معلوم نیست چه تعداد کسان دیگر ، در آن شکنجه گاه های مخوف و قرون وسطایی جان باخته اند که متاسفانه نتوانسته اند خاطرات خویش را به رشتهً تحریر درآورند .
نحوهً کشته شدن سردار داوود و اعضای فامیل اش تاًثیری درین مطلب ندارد که بر واقعیت های دورهً صدارت و ریاست جمهوری اش سایه افگند و چرا نباید به جای یادبود از آن سردار ، از آن ستم دیده هایی یاد ننماییم که قربانی استبداد او بوده اند ؟
|