مهمانی شب |
|
|
|
کوچه گی
زینت نور |
|
|
چه اضطرابِ روشنی به چشم ماه ی کوچه تان
ز پلکِ عشق می پرد مگر نگاه ی کوچه تان
زپلکِ عاشقانه یی پریده تا شگونِ سبز
کسی به خانه می رسد ز گوشه گاه ی کوچه تان
سرش به سنگ می خورد بسان لیلیِ چرده ها
زنی که پا درون بَرد به اشتباه ی کوچه تان
نوشته ام برای تو نکرده پُست نامه ای
که بوی گرگ می دهد سگِ سیاه ی کوچه تان
ترانه، نامه می شود و نامه ها سلامِ سرد
و پاسخی نمی رسد ز نیمه راه ی کوچه تان
برای تشنه گی من تبسم ات روایتی ست
که دوباره آب می دمد ز چشمه چاه ی کوچه تان
Wednesday, July-28-10
|
|