هرکجا لاله رخی با قــــد سروی دیدید
یک نفس یاد ازین جلوۀ ناشــاد کنید
نزیهی( جلوه)
قسمت چهارم
درحاشیۀ مفهوم کین در شعرو موضع شادروان شامل
متن فشرده
اندک شعرهایی را که ازشادروان میرعلی احمد شامل( سالک ) نگریسته ایم، نشان میدهند ،که چند بار واژۀ کین یا کینه دربرابرنیروی ظالم وستمگروتباهیگر، به کاررفته است. این خود میرساند که موضع شامل دریکی از ابعاد در برابرآنانی که پلشتی ها وزشتی های اجتماعی وسیاسی را درجامعه نیکو داشتند ، درقلم وموضع عملی، باصریحترین ابراز بیان وموقف با این مقولۀ آمده است.
بطور مثال این نمونه ها را از اشعاری انتخاب نمودیم که درصفحات پیشین دیده ایم :
بــه خائنین وطـــن یکســره ستیـــزه وکین
مراست مسلک وکیش، مراست مذهب ودین . . .
*
در وطن خواهی سزد کین با ستمگر داشتن
درد ملت، سوزمسلک شــوربر ســر داشتن
با توجه به تفسیرها وبرداشت هایی که از مقولۀ کین با بار منفی آن نیز ارایه میشود، محتمل است که طرح کین ، بدون توجه به بقیه جوانب قلمی وعملی اوبیان حال وموضع او نباشد. ازین رو برای دریافت دقیق برداشت شامل از مقولۀ مطروحۀ کین، شایسته است که افزون برکلیت موقف او ونهادهای که وی عضویت انها را داشت، سراغ اسباب وعوامل بازتاب کین را در جامعه بگیریم .
. . .
گمانی نیست که تفسیر ازکین میتواند در گسترۀ ادبیات، فعالیت های قلمی وعملی سیاسی، روانشناسی وباورمندی های مختلف عقیده یی با همان بارناپسندانه ودرمفهوم عقده گشایانه اش حضوربیابد که از خواستگاه های مختلف زمینۀ نکوهش نیز یافته وچه بسا توجیه شده اند. روح وروان مردمان بسیاری از آزادیده گان را که اعمال ظالمانه آزرده است، حتا اگر با خاموشی به به سربرده اند، در پشت آن پردۀ خاموشی موجهای از کین ونفرت میتواند، مدت ها به حیات خویش ادامه دهد. کینی را که برخورد های محمد نادرشاه با غلام نبی خان چرخی وخانوادۀ او در دل عبدالخالق بذر کرد، توسل به اقدام ترور او را آفرید. اما هزاران نمونه از خاموشانی را نیز داریم که کینه در سینه های شان موج زده است. . .
واین تنها در زمانۀ مورد بحث ما که زندگی شامل ویاران او را متأثر نموده بود نیست، که کین مطرح میشود؛ بلکه به درازنای تاریخ پیشنه یی را داراست . در مفهوم گسترده ترآن درتاریخ بشریت، محرک رویداد ها و دگرگونی ها وآفریدۀ تحولات مختلف بوده است و همه جا در حوزۀ ادبیات چه در اسطوره های منظوم ویا منثوروروایت های مختلف وعملکردهای تاریخی، جای ونشانی ازآن است. در بسا کشور ها این عامل مطرح بحث وشناسایی بوده است . اما درکشور ما به دلیل پس مانی مباحثات مربوطه، هنوز به سراغ آن نرفته ایم. ازین رو ایجاب می نماید که جست وجوی آن در فرهنگ وتاریخ مبحث جداگانه یی را احتوانماید . در شاهنامۀ فردوسی بارها از کنشها ی یادشده است که کین آمیزبوده و واکنش های کینه انگیز ورویداد آفرین بار آورده اند. ویا هنگامی که در آفرین نامۀ ابوشکر بلخی باز مینگریم که :
بـــه دشمن برت استواری مبـــــاد
که دشمن درختی است تلخ از نهاد
درختـــــی که تلخـــش بود کوهرا
اگــــر چـــرب وشرین دهی مرورا
همـــان میــــوۀ تلخــت آرد پــدیـــد
از او چـرب وشرین نخواهی مزید
زدشمن گـــر ایدونـکه یابـــی شکر
گمان برکه زهریست، هرگز مخور
این نمونه ها چه درصورت تصویر محرکهای داستانهای حماسی فردوسی وچه در گونۀ توصیه آمیز وعبرت دهندۀ ابوشکور بلخی، به عنوان نمونه بازتاب عامل کین در تاریخ اند. مثال بسیار اندک را آوردیم تا نه تنها از حضورواقعیت ناسازگاری با دشمن بلکه عامل اقدام عملی ستیزه جویانه را نشان دهیم . به این ترتیب آن عامل ناسازگاری با دشمن ، موقف قاطعانه وستیزه جویانه را برای فاعل اقدام الزامی میسازد. هرگاه تصوری دست داده است که دارندۀ کین دست به اقدام انتقام جویانه میزند، در اکثر موارد زمینۀ نکوهندهگی یافته است. . .
ولی در آغاز باید گفت که ما در کارکردهای فرهنکی وسیاسی شادراوان شامل ، جلوه یی از موقف کینه ورزی وکینه اندیشی منفی را نیافته ایم ، لازم است ازدریافته های دقیقترخویش از مفهومی که مقولۀ کین نزد شامل شکل گرفته بود، بپردازیم .
شامل یکی از آن کسانی است که در دل تحولات آرمانی وباورهای اجتماعی وسیاسی اش، با انتباهاتی که ازحکومت افغانستان دارد، به قالب واژۀ کین ، روح وجان ومفهوم مبارزات ضد استبد ادی می بخشد. عواملی که شامل را به تحرک کشانیده اند ، در چهرۀ وفاداری به ترقی خواهی، وتحول طلبی، مخالفت با استبداد مطلقۀ خاندانی نشانی میشوند. از آنجایی که درین عرصه سازشکار وتسلیم شده یی نیست که مقام وجاه او رامجاب ومجذوب نماید؛ پیهم به مواضع خود وفادار میماند و ناسازگاری خویش را با سیاست های اهریمنی از چشمۀ مبارزاتی سیراب میکند. تسلیم ناپذیری وترک نگفتن موضع را با مقولۀ کین تضمین میکند. درین حوزه دست به تبلیغ و یا عمل تروریستی نمی زند. بلکه به رغم دیدار با کردارهای مستبدانۀ حکومت، به مبارزه اش چه در حوزۀ قلم وچه در گسترۀ فعالیت های مشروطه طلبی وطلب حقوق شهروندان ورفع تبعیضات می پردازد. در موقعی که فعالیت علنی
از طرف حکومت مسدود شده است ، با استفاده از ادبیات مخفی وسنگری که دراختیاراوست، آن چه را که منادیان ارزشهای جدید در جامعه متقاضی اند، درپیش می گیرد.
از دیداربا کردار های مستبدانه گفتیم . منظور همان کردارهای جفا آمیزی است که بنابر اقتضای تدوام حکومت خاندانی – استبدادی گلوی مبارزان را با یاوه گویی فشرد و به زیرشکنجه ها رهسپار نمود؛ وجلوفعالیت های مبارزاتی علنی ودموکراتیک وصنفی – دانشجویی را نیز سد شد . انسان آگاهی که مبارزات دموکراتیک را با عضویت خویش در حزب وطن به رهبری شادروان میرغلام حمد غبار دیده و شاهد بوده است که با چه حیل و وسایل مستبدانه آن حزب وبقیه نهادهای مصروف مبارزات مسالمت آمیز، درمعرض سرکوب قرار گرفتند، مسلم بو که بذرناسازگاری با چنان دولتی در دل و جانش به جوانه بنشیند . ودرین مسیرکنشها و واکنشها . آزمونها است که راه را با ترسیم خط بر جستۀ کین وبه مفهوم قاطع بودن، به مثابۀ یکی از خصایل می پذیرد. . .
درینجا شایسته است حتا بگونۀ حاشیه وار، یادآوری نماییم که ضرورت نگاشتن پیرامون مبارزات تحول طلبانه ومخالف نهادهای استبدادی زمانی بهتر به سامان می نشیند که نبشته های آن زمانه به عنون اصل دیده شوند وچهره های موثر وپیشکسوت، آن گونه که بوده اند، تصویر شوند. همچنان ایجاب میکند که اتحادیۀ اول محصلان و توضیح بیشترمواضع وکارکردهای محصلان بگونۀ جامع معرفی شود. بدون دریافت کارکردهای اتحادیه محصلان و فعالیت های آزادیخوانۀ نهادهای آن دوره ، به دریافت دقیق مواضع ونقد وبررسی وراه یافتن مقولاتی چون کین در موضع فعالان نایل نخواهیم بود. همچنان دریافت اشتباهاتی که اتحادیۀ محصلان آغاز دهۀ پنجاه خورشیدی را به انحراف کشانید، نز با دریافت معیار ها وملاک های دموکراتیک اتحادیۀ نخستین میتواند به درستی در معرض ارزیابی قرار بگیرد *
تا آنجا که نبشته های به نگارش رسیده ااند، حتا درهمان برگهای آغاز گرومعطوف به معرفی اتحادیه، نقش مثبت اتحادیه یی که شامل ازپیشکسوتان آن بود، بازیافته میشود . نگاهی به فعالیت های اتحادیه محصلان نمایان میسازد که فعالیت اتحادیه در راستای جوابگویی به نیاز دسترسی به ارزش های جدید، و ممد فعالیت های که دربالارفتن شعورسیاسی جامعه مهم بوده اند، قرار داشت.
شامل با چنان مشغولیت در زندگی خویش، می بیند که حکومت نه تنها به چنان فعالیت ها وقعی نمی گذارد ؛ بلکه قدم های توطئه آمیزرا پیش آورده، برمخالفین اتهام کودتا و وابستگی به بیگانگان می بندد. برای تایید آن اتهام دروغین اقسام شکنجه ها را اعمال میکند . حتا ناکفته پیدا تواند بود که ستم های اعمال شده قرون وسطایی برای شخصیت های مصمم به مخالفت با زورگویی ها در همان مفهوم قاطع بودن کینآفرین بوده است.
برای شامل یکی ازنیازها داشتن تصویر روشن از ساختار نظام حاکم بود، که به آن دست یافته بود. ازهمان رو بود که در صف مبارزات حزبی مشروطه طلبی قرار داشت. او با دربار سلطنتی ومشخصا ًنماد قدرت حکومتی وفعال مایشأ آن،سردار محمد داوود خان ، سرسازش به هم نرسانید . زیرا در چهرۀ گفتار وکردار آن نظام ومجریانش، غدر وخیانت وبازآفرینی ارزشهای ناپسندیده ومحافظت اوضاعی را میدید که سزاوار نکوهش بوده اند .
وقتی خواهش همکاری سردار محمد داؤود خان را رد کرده و میگوید که سردار صاحب راه شما وراه ما از هم فاصله دارد، ومتعاقب آن کینۀ دیکتاتوری را با تحمل دشواری ها نصیب میشود، معلوم است که موقف بعدی اش قاطعتر میشود. زیرا در شناخت خویش از حکومت ونهاد های مانع شوندۀ تحول طلبی گام بیشتر برمیدارد . واین شناخت در شعر او بازتاب میابد.
در پرتو همان فعالیت وشناخت است که می نگریم، اودرچارچوب محدودیت های کینه توزی انتقام جویانه نبوده بلکه سیاست کین آفرینی زمامداران را با موقف ضد استبدادی مهار میکند.
به این ترتیب وبا داشتن چنین محرکی با هر پیشنهاد وطلب همکاری یی که مغایر آرزوهای او است و خفت وخواری وخود وفروشی وکنار ماندن طلب حقوق شهروندان را مطالبه میکند، به ستیز روی میاورد. در واقع با پرورانیدن موقف قاطع وتوجه به مقولۀ کین، تضمین اطمینان بخشی برای تداوم فعالیت های خویش همراه دارد.
ازهمین جاست که در سراسر اشعار اونگهداری خط مستقل برای دسترسی شهروندان کشورش به حقوق شان، در پیش گرفتن مبارزه با غاصبان حقوق شهروندی، از طریق توسل به پشتوانۀ کین، تکاپوی مثبت وتاریخی معرفی میشود. درین جهت، اعمال انسان های نیمه راه، گزارش دهنده گان فعالیت های مخالفین به دولت، آنانی که مجاب کرسی های بیغم وغش اما بلی گویان وخدمتگرار استبداد شدند، مورد سرزنش او بوده و به تحکیم مواضع اش می انجامد.
کارکردهای استبداد کین آفرین بود
حین مکث واندیشیدن به مقولۀ کین وپیدایش مفهومی که نزد شامل دارا است، نیازمندی بسیار احساس میشود که کارکردهای را بازشناسیم که در شکل دادن چنان مواضع سهیم بوده اند. حالا که اندک اندک به برگهای تاریخ واقعی کشورما افزوده میشود؛ واطلاعات بیشتر از دورۀ مورد نظر وزمانۀ که شامل از مقولۀ کین سخن گفته است به نشر میرسند، به شکل گیری چنان مواضع ورجوع به همچو مقولات بهتر میتوانیم پی ببریم. از ورای ورق گردانی ها و دریافت محتویات اسناد ومد ارکی که انتشاریافته اند ، به زمینه ها وعواملی چشم ما میرسد که برترقی جویان تحمیل می نمودند. زمامداران با شناخت مخالفین ونامخالفینی که بالقوه میتوانسته اند، روزی فریاد مخالفت برارند اما سر به آستان مطالبات آنها نمی سایدند، سالها راه سرکوب های خونین را در پیش گرفتند. معلوم است که آن سرکوب ها در سینۀ مردم به ویژه قشرحساس و داوطلب شده برای سهمگیری در حیات تحول
طلبی، آثاردوری گزینی بیشتررا شکل داد واحساسی را تاسرحد تشخیص دولت به حیث دشمن ایجاد کرد. . .
دریافت ناباوری ها برادعا های مختلف دولتی ها ، کاربرد شک وتردید در دهۀ چهل خورشیدی، توسل به مواضع تند وخشونت باروحتا پرورش ذهنیت های کودتا گرانه را، باید در نظام دولتی دشمن آفرین نیز نشان داد .اگرنمیشود همۀ مواضع ونقطه نظرات ارایه شده از طرف مخالفین را توجیه نمود ؛ بازهم عامل ستمگری دولت در شکل دادن مواضع دشمنانه وضاحت دارد.
هنگام تبیین رویدادها وعلل دریافت همچو مواضع؛ نقش مستبدانۀ زمامداران وقت، به ویژه کارکردهای سردارمحمد داوود خان را که میراث بردار سنت های حکومتداری هاشم خانی بود،به بسیار برجستگی میتوان دید.
*
پس از گذشت چند دهه از آن وقایع وجریانات، هرگاه به نتایخ برخورد های بازنگریسته شود که از منظر بهره مندشده گان از امتیازات دولتی دیده شده است، منتقدین استبداد، مورد سرزنش اند! آنانی که ازبرکت همکاری وهسویی با دولت ها چیزی نصیب شده اند، انتقاد و اعتراض بر سیاست های ظالمانه را پذیرا نیستند. از موضع آنها، نقد دیروز وبرملایی ستم های ناروایی که برمردم رفته است، عقده گشایی تلقی میشود . آنانی که ازامتیازات گوناگون اجتماعی واقتصادی واداری، بهره مند بوده اند، چشم وگوش ایشان را آن امتیازها چنان بسته وفروکوبیده است که زمینه یی برای دیدارچار قدم دورتر را از دست داده اند. واگر از بازمانده گان آنها بوده اند، افزون بربهره مندی ازامتیازات پیشینه، شاید هم به دلیل بی اطلاعی از تاریخ ومحرومیتی که از دیداربااسناد ومدارک داشته اند، درپی اعتراض وانتقاد آن همه عوامل ناشی از کارکردهای غلط نبرامده و
انتقاد واعتراض برمظالم پشینه برای شان آهنگ آشنایی نیست.
در نتیجۀ غلبۀ تاریخ فاتحان و بی خبری این گونه عناصرنیز است که هنوز مرز عادل وظالم ، جفا دیده وجفا کار، کین ورز و دادخواه به درستی روشن نشده است. برگهای که در تاریخ مورد نیاز به جای خویش می نشینند، این نقیصه وخلأ را تکمیل می نمایند. مثالی را که در پایان میاوریم، برای در یافت چهرۀ کین ورزان دولتی وانتباه مخالفین وسمت وسو دادن مواضع مخالفت آمیز وستیز انگیز، میتواند بیان جامعی باشد.
شادروان شامل، درحاشیۀّ یادداشت های سال 1336 خورشیدی ، در زندان ، به مطلب مهمی اشاره می نماید که برای مشکل بی خبران امروزی وهم برای دریافت، موضعی که با مرز کین رسم میکند، کمک کننده است . طی یادداشتی در حاشیۀ یک شعر چنین مینویسد:
" سال 1336، سال اول محبس ما در مخصوص 2 زندان ولایت کابل بود . چند نفر از محبوسین سابق به حالت " پایواز" دراطاق های علیحده محبوس بودند که البته اجازۀ تردد در صحن زندان واجتماع با یکدیگر را داشتند. شب های اولی و هم چند ماه بعد که ما راغرض تحقیقات در ضبط احوالات صدارت میبردند، فردا به ترتیبی، سوالات وماجرای شب رابه آنها قصه میکردیم. آنها که همه را دسیسه وغدر مطلق داؤود خان صدراعظم ودارودسته اش میدانستند، می خندیدند.
یکروز یکنفر آنها قصه یی کرد که وصف الحال ما بود.
میگفت : چند نفر رهزن ودزد یا قطاع الطریق، سر راه را گرفتند. رهرو بیچاره وبیخبری از آن راه میگذشت. او را گفتند اجازه عبور ازین راه را نداری . رهروپرسید : چرا وبه چه علت ؟ گناه وخطا و جرم من چیست ؟
گفتند معنی ندارد. باید جریمه بدهی . رهرو گفت: آخر جرم وگناهم چیست که برمن غضب میکنید که جریمه بپردازم؟. جواب دادند که پیشتر ازین حرف نزن. ما چقدرانتظار میکشیدیم تا تو جرمی وگناهی نمایی. هرقدر انتظارکشیدیم توجرم وگناهی نکردی . حال بدون جـــرم وگنــاه باید جریمه بدهی .
بیچاره رهرو حیران شد.
در زمان دیکتاتوری داؤود نیزکوچکترین حرکت وجنبش علیه غارتگری های او بصورت علنی ودسته جمعی سرنزد. هرچند انتظار کشید، دید که از طرف مردم صدای بلند نمیشود. او که عشق به غارت وتاراج داشت، دسیسه یی را طرح کرده وعده یی رادر زندان افگند. ناگفته نماند که تباه نمودن مردم مزارشریف وقندهار را از طرف او در سالهای 1335و 1338نباید فراموش کرد.
چون این قصه وصف الحال ما ودلچسپ بود،سال بعد که قریحۀ شعرپیدا شد،آن را به نظم آوردم. "
این قصه را که شادروان شامل درمنظومۀ رهرو و رهزن ،آورده است، در آینده بصورت مستقل انتشارمیدهیم. درینجا چند بیتی ازآن رامیاوریم که دربرداشت ها وانتباهات شامل اززمامداران، عدم توهم در برابر استبداد خویی آنها وضرورت مرزبندی اش ، تأثیر نهاده بود :
عزیزان گر شما یا دیگری را
نباشد مـــا جرای ما هویـــد ا
بخوانید این حکایت تا شما را
شود روشن حقیقت راز ِ افشـأ
حکومت رهزن وما روهراونیم
بچنگ رهزنــان افتـــــاد گــانیم
درین کشور در عهد این حکومت
چنین است حــال این بیچاره ملت
دگر تا کی چنین غافل روانیم
ببین سالک بچنگ رهزنــانیم .
وقتی به بازتابهای ناسازاگارانه وستیزه جویانۀمنادیان تحول آوری درادبیات مخفی دهۀ سی خورشیدی می نگریم، برجسته ترین چهره های که دارندۀ سمت پیشکسوتی نهضت تحول طلبی و مخالفت نظام استبدادی رادارا بودند، نیزواکنشهای را به نمایش نهاده اند. واکنشهای که درسیر پیدایش وشکل گیری آن، کنش های استبدادی دولت اثر گذا ر بود . حالا که گزارش های ارایه شده از اوضاع وقت را می نگریم ، ملتفت میشویم که آن برداشت وموضع ازژرفنای معرفت آنها برحال زشت استبداد وکین آفرینی ستیزه جویانه حاکی میباشد .
درین زمینه ازشادروان سرورجویا، که شامل به او ارادت واحترام سترگی داشته، نیزشعری دردست است که مقولۀ کین را درهمان مفهوم آورده است. شعر پایان را از او میاوریم :
کرد آتشکار برهمه عزم متین ما
دیــــوار وسنگ وپنجرۀ آهنین ما
آمد زدهر برسرما سختی هـــــرقدر
غم جانیافت بردل و چین برجبین ما
با این ستم ز زنده دلان شکوه برنــخاست
بنشست (غیر) هرچه زکین در کمین ما *
هستیم ما چـــو عاشق آزادی وطــن
سربازی است عزت وآیین ودین ما
غم نیست گر زخاطر یاران شدیم محو
تـــاریخ دیـــده خاطـــرۀ بس حزین ما
جویا شد هرکه محبس و زنجیر وزندگی
شـــد معتـــــرف ز دل که هزار آفرین ما
سرورجویا
بازتاب کین ونفرت و دعوت به اقدام وحتا انتقام راازشادروان عبدالحی حبیبی را نیز از هنگامی داریم که افغانستان را ترک نموده وجریدۀ افغانستان ازاد را در پاکستان انتشار میداد:
اقدام کیند
خیــزید چـــو شیر سرزه اقدام کنید
خفتــان پلنگ زیب انــــدام کـــنیــد
هر جا نگرید گرگ خونخواری را
با حـــربـــۀ انتقام اعـــــــدام کنید
عبدالحی حبیبی
در زمینۀ کین نهادن نهادها وشخصیت های حکومتی بر دل وبرموقف وموضع ستمدیده گان، مثال دیگری را ازیک تن از زندانیان مظلوم داریم که رحیم وِردی نام داشت . جناب خالد صدیق چرخی ، ضمن صحبت از رویدادهای ایامی که در زندان بود، گفت : روزی به اطلاع زندانیان سیاسی رسانیده شد که سید کمال خان ازمدیریت محبس دهمزنگ تبدیل شده، میخواهد با زندانیان خدا حافظی کند. اودوران خان وردکی را که جانشین اش شده، معرفی مینماید. برای این منظورزندانیان را در صحن زندان جمع کردند. ما همه در قطاری ایستاده شدیم. سید کمال با هر زندانی دست میداد و درضمن اینکه میگفت: خدا حافظ، اضافه میکرد که :" بخشش باشد ." همین که نزد رحیم خان وردی رسید وبا او دست داد وگفت که رحیم خان بخشش باشد . رحیم خان در پاسخ او گفت :
" شما را به خداوند قهار وجبار می سپارم ."
سیدکمال خان پرسید، که رحیم خان چرا مرا بخداوند رحیم وکریم نمی سپاری.؟
رحیم وردی درجواب گفت : ترا به خداوند جبار وقهار می سپارم تا آن همه قهر وجبر وشکنجه یی را که از دستت دیده ام ، با تو محاسبه کند.
سید کمال خان به زودی ازکنار او دور شد.
وقتی به این کم گفته ها اشنا میشویم و می بینیم که سیاست مردم آزارنه تا چه اندازه اسباب کین آفرینی را فراهم نموده بود، به ریشۀ بسا از بقیه رویداد ها نیز پی می بریم.
شاید افراد عادی بعنوان خاطرۀ تلخی صورت های از آن را در نظر بیاورند که ازدست شکنجه گرو زندانبان دیده اند. خانواده های مظلومین ومقتولین شاید ، برخی موارد دنبال شکنجه گران وقاتلان در جست وجو بوده اند. برای مردم عادی و عوامی که قادر به اندیشیدن در علل واسباب آزار رسانی ها نبوده اند، آن کینۀ برجای مانده همان چهره های اجرایی آزار وشکنجه را بیاد میاورد وجزیی اززمانۀ گذشتۀ زندگی شان محسوب میشود. آنانی که بادل پاک به موعظه های دینی ، ومتأثر از آن به نکوهش کینه ورزی، از موضع صحه گذاری به گذشت رسیده اند، راه حل برای ایشان گونه یی ازتسکین خاطروپاداش دنیایی بعدی را در چشم انداز می گذارد.
اما برای برخی از سیاسی اندیشان متفکرو دارندگان قلم دردست، برخورد با خاستگاه های کینه ورزی، دید جامع از نیازها و لوازم نهاد های ستمگرانه را در دست میدهد. درین راستا اگرآنان مردان عمل بوده اند، آن همه دیدار هایی را که بااذیت های شکنجه گران داشته اند، به عنوان اوصاف وملزومات نهاد استبدادی دیده وبه منظور فاصله گرفتن از آن، کین را در هیأت مبارزات فرهنگی وسیاسی حمل می نمایند. پندار من این است که شادروان شامل به این گزوه مردم ونحلۀ تفکرمبتی بر فاصله گرفتن ازنهاد های ستمگرانه وابسته بوده است. . . .
*
یک ویژه گی ازستم مضاعف ستمکاران را برشامل وبسا ازفرهیختگان سرتسلیم فرونبرده میتوان سراغ نمود که به مذهب تشیع تعلق داشته اند. میشود گفت که یکی از ابعاد ستمی که ازپیشینه ها وجود داشت ودر زمان محمد نادرشاه وادامه دهنده گان اش به درازا کشید، بُعد ستم مــذهبی بود. دیری بود که طرح این موضوع درزمینۀ بازشناسی سیمای ساختارحکومتی، محلی ازاعراب نداشت.اگرقلمزنان مشغول به امور معرفی آن ساختار درزمینه تأمل وتشبثی نمودند، در معرض حملات تهدید آمیز وکین توزانه قرار گرفتند. ذهنیتی که برای برخی از مردم در اثر تبلیغات مبتنی بر تحمیق مردم ایجاد شده بود، با این سخنان اشتباه آمیزبیان میشد که از طرح این موضوعات بوی تفرقه میاید. در حالیکه خود زمامداران، تفرقه وتبعیض را ایجاد نموده وبه بهره برداری هایی پرداخته بودند که همه روزه محسوس وملموس بود. در نتیجه بُعدی ازسیاست های دولتمداری که رنگ تبعیض آمیز داشت
و در جامعه اعمال میشد، در معرض کتمان عمدی قرار میگرفت. نتیجۀ دیگری که فقدان مکث وتأمل به این معضلۀ اجتماعی درجامعه، به دنبال داشت این بود که امر داد خواهی محرومین ومظلومین وستم دیدگان این حوزه از تبعیض، از دایرۀ دفاع گسترده بیرون ماند. وظیفه ابرازمخالفت با آن بیشتردر شانه های دارنده گان اهل تشیع کشورما نهاده شد. درحالی در عرصۀ نقد بیعدالتی های تاریخی وموجود دروجود یک ساختار، الزامی درکار نیست که ابراز چنان واقعیت ونقد آن فقط به آنانی احاله شود متعلق به اجتماع زیر ستم هستند .
به ویژه که منتقد وتاریخنگار با ادعای تماس با شیوه های انسانی و وجدان آراسته با غرض ومرض وارد کار زار دیدار با مسایل شود، نباید از نگریستن واقعیت ها چشم های خویش را فروببندد.
شوربختانه آن تبعیض وستم واقعا ًموجود درجامعه درهرانواع سیاست های غلط وناخردمندانه مهر ونشان خود را زد. سیاست تبعیض آلودی که پیشینه داشت ویکی از خواستگاه های آن این بود که بار بار سبب میشد که برخی از شخصیت های متعلق به مذهب تشیع روی آن نیازنیزدستگیر وشکنجه شوند. واین ستمدیده گی مداوم ، نفی دست یازیدن زمامداران مستبد به شیوه های سرکوب به متعلقین تسنن نیست. زیرا ساختارحکومت داری آن زمامداران در چارچوب کلیت ملزومات سرکوبگرانۀ استبدادی عمل میکرد که شامل همه مذاهب واقوام میشد. اما تبعیضی را که برای مذهب تشیع در نظر گرفته بودند، متعلقین به مذهب تشیع را از نظر ستم مذهبی در معرض ستم مضاعف قرار داد. تردیدی نیست که تبعیض طلبان باورداشت های متعهدانۀ دینی ومذهبی مطرح نبود؛ بلکه استفادۀ ابزاری برای حکومتداری مطرح بود. تبعیضاتی که دربرابرورود فرهیختگان، تحصیلکردگان واستعداد های درخشان آنها در
برخی از وزارت خانه ها اعمال شده است، از صفحۀ کار نامه های تبعیض الود سترده نمیشود. ازین رو مبارزه با این بُعد از ستم دولت نیز در سطوح مختلف وبه اشکال مختلف جای ونشانی داشته است. شادروان شامل اگردرین حوزۀ مبارزاتی تبعیض را نشانه میگیرد، ازآنجایی که درفضای ازهمکاری های خردمندانه یاران خویش است که در کل ستم ستیز هستند، ضرورت تلاشهای دسته جمعی را برای دریافت حقوق نشان داده است. یاران و به مذاهب واقوام مختلف تعلق داشتند.
درین زمینه ودررابطه انگیزشهای مبارزاتی شادروان شامل، فرزند ایشان جناب شفیق شامل مطلبی را به درستی یادآوری نموده که در گسترۀ وسیعتری بازتاب واقعیت های جامعۀ ما بوده است. وی چنین مینگارد :
" پدرم متعلق به یک اقلیت مذهبی ونژادی در افغانستان بود. هویت شخصی ، سیاسی، اجتماعی واندیشوی او را- باوجودیکه در واقع انسان خردگراوبه اصطلاح آلمانی سکولارsekular بود – تجربۀ محرومیت هایی که نه تنها او بلکه پدرش( با آمدن محمد نادرپدر کلانم میرمحمد حسین شامل، که در وزارت خارجۀ افغانستان از زمان امان الله خان اجرای وظیفه میکرد، به خاطر شیعه بودنش از آن وزارت اخراج گردید ) وبسیار کسان دیگربخاطر شیعه بودن کشیده بودند، تعیین میکرد. دریکی از غزلهایش که در دوران زندان به استقبال ازیک غزل سرور جویا سروده است وسال ها است که گوش آویز من نیز است ( چونکه در وصیت ئنامه اش این نکته رابرای من تأکید کرده است) می گوید :
غیر درد معرفت، دعوی مسلک ابلهیست
بادۀ بی نشــه را نتوان به ساغــر داشــتن
درد او ریشه در محرومیت های داشت که در هرعرصۀ اجتماع اش با آن رویا رو بود. اما بیشتر درد دیگران وهمنوعان اوتهداب هویت سیاسی او را میساخت . . ."
*
غم انگیزانه تداوم فعالیت ها وچشم اندازهای انتباهی وتجربی را که شامل امید داشت ،گسست. زیرا او مانند هزاران تن دیگر، قربانی جان ستانی های بی محابا وگستردۀ نظامی شد که کودتای 7 ثورآفرینندۀ آن بود . نظامی که تعمیق وتوسیع جوانب استبداد دیرینه وپیشینه را با خود داشت؛ اما مقصران آن همه جفا های که در حق مردم افغانستان اعمال نمودند، با آنهم آنرا " دموکراتیک " مینامند. . .
شادروان شامل ، با وجودیکه سالهای اززندکی خویش را دردشواری های طاقت سوزسپری نمود، اما پیداست که ازاندیشۀ غمخوارانۀ فرزندان خویش فارغ نبوده است. خوشبختانه فرزندان او در گستره های هنر وفرهنگ دست بالای یافته اند که میتوان امیدوار ثمرۀ زحمات آن او بود.
یادآوری :
آن چه اندکی پیرامون شادروان شامل از نظر خوانندگان گذشته است، بگونۀ قلم اندازبوده، متن نهای نیست.
در تهیۀ این متن، از نامه های بانو نبیره شامل روشندل، خواهر شادروان شامل ، یادداشت های قلمی محترم آصف آهنگ ، رونویسی های که به قلم محترم پروفسورروشندل از برخی اشعارشامل صورت گرفته؛ از نامه های گران سنگ فرزند شادروان شامل ،آقای شفیق شامل ونبشتۀ ایشان درپیوست با کودتای نام نهاد ملک خان - تارنمای کابل ناتهـ -، از دستنویس های خود شادروان شامل ، ازمعلومات های جمع آوری شدۀ جناب عابد مدنی، مسؤول برنامۀ چهره های آشنا درتلویزیون نور، از ثمرۀ تحقیق جناب احسان لمرپیرامون اولین اتحادیۀ محصلان ؛وازنامۀ محترم محمد محسن طاهری، یک تن ار همرزمان ایشان، استفادۀ بیشتر برده ام . شعرشادروان سرورجویا محصول لطف استاد لطیف ناظمی است که چند سال پیش رو نویسی برخی اشعار جویا را فرستاد. در مصرع دوم بیت سوم ،کلمۀ "غیر" بگونۀ نوشته شده است که هم از نظر اندازه با بقیه کلمات فرق داشت وهم در وزن بیت ومحتوی
موضوع سوالی را ایجاد نمود. از آنجایی که نتوانستم استاد ناظمی رابیابم وموضوع رامطرح کنم و نسخۀ دیگری ازین شعر شادروان جویا نیز دراختیارم نبود، به رسم امانتداری، کلمۀ غیر را در میان قوس ها نهادم .
* در مقایسه اولین اتحادیۀ محصلان با اتحادیۀ محصلان شروع دهۀ پنجاه خورشیدی در یکی از زمینه ها این تفاوت رامی نگریم:
در اتحادیه های سالهای 1350/ 1352 خورشیدی کشمکش های " ایدئولوژیک "، بازتاب اختلافات پکن وماسکو واقدامات ضد آن چنان مهر ونشان برجای نهاد که برای موقع دهی و تداوم سنت های اندک برجای مانده از دورۀ پیشین یا به سخن دیگر به فعالیت های صنفی – دانشگاهی ومبارزاتی با روح دموکراتیک مجال نداده است. در حالیکه در اتحادیۀ نخستین که شامل به عنون یکی ازچهره های برجسته و یک تن از بلبلان آن شهرت داشت، ابعاد روشنگرانه واقدامات افشاگرانۀ نا هنجاری ها ، رنگ وچهرۀ دموکراتیک دارد. . .
|