این جاست شوربازار ۱،آن جاست آسمایی ٢
شهر قدیمی ما فریاد بی صدایی ۳
کوه بلند بالاش، دست تملق ماست
وارونه آسمانش خود کاسه گدایی
چشمت چه بیند این جا؟ تقویم سادهء جنگ
این سو بریده دستی، آن سو بریده پایی
دنبال هر مسافر فریاد کرده از دل
لال گرسنه چشمی با کور بی عصایی
بر هر دری شکسته نقاشی است با خون
پستان خشک مادر، طفلانش بی نوایی
------------
۱- شوربازار؛ محله ای پر جب و جوش در شهر کابل
٢- آسمایی؛ نام کوهی در کابل
۳- گوش مرونی کو کزما نظر نپوشد دست غریق، یعنی فریاد بی صدایی(بیدل) |