پژوهشگرمحترم جناب نـصیرمـهرین
نوشته های پرمحتوای تان که پیرامون کودتاهای نام نهاد، نشر میشوند، قابل قدر است ، با آ ن هم در رابطه به اتهام کودتا از جانب خانوادۀ حکمران علیه عبدالملک خان عبدالرحیم زی وزیرمالیه، وگرفتاری شماری از اراکین بلند پایه وسایر شخصیت های نخبه در سال 1957ع . ایجاب بررسی تکمیلی را میکند. بطور مثال اسمای جمع آوری شده نامکمل ودارای نواقص دیده میشود که می باید اصلاح شوند .
من به نوبۀ خود، به یک موضوع اشاره کرده و بمنظور تکمیل آن، این نوشته را فرستادم.
در قسمت ششم نوشتۀ شما، باید اسامی چند نفرازاعضای فامیل ما، که مورد زجروشکنجه وزندان قرار گرفته بودند، بیاید.
اکنون مپردازم به شناسایی اعضای فامیل ما که در لست تهیه شده نیامده است:
پدرمرحومم خواجه عبدلقیوم « زوری»، پسر خواجه حبیب الله پسرخواچه نصیر متولد سال 1279 شمسی، مطابق1900میلادی، درگذرعاشقان وعارفان کابل . ایشان تحصیلات ابتدایی را در فامیل وثانوی را درمکتب اداری ومحاسبه که در عهد امانی جهت ادارۀ ملکی ومحاسبۀ کشورتأسیس گردیده بود؛ ومحاسبۀ منچوری تدریس میشد بدرجۀ عالی به انجام رسانیده ودر مستوفیت ولایت کابل به حیث مامورمحاسبه شامل کارشد. بعدآ بحیث مامور محاسبه در ولایت لغمان وپس از آن سرشته داردایزنگی وبعدآ سرشته دار اعلی غزنی وپس ازآن مدیر محاسبه وبودیجه وزارت حربیه وبعدآ رئیس محاسبه وبودیجۀ در وزارت حربیه ( رئیس دیوان محاسبه وبا حفظ رتبه در لباس نظامی ) .پـس از سالیان خدمت در اردو، نظر به اختلاف نظری که در مورد بودیجۀ عسکری با سردارمحمد داود پیدا کرد، مغضوب سردار واقع شد.
قضیه از این قرار بود که روزی سردار محمد داود خان میخواست شاهجی پنجابی را از بودیجۀ وزارت حربیه غرض خرید چای برای تجارت شخصی کمک مالی نماید، خواجه عبدالقیوم خان مخالفت کرده گفت: کار درستی نیست، زیرا پول بودجه مال ملت است وصرف درراه بهبود اردو که جز ملت است بکار برده میشود ، سردار محمد داودخان بر افروخته شده گفت:
بودجۀ ما، دل ما که بکسی میدهم ویا در آب وآتش میندازیم .
خواجه عبدالقیوم خان گفت: بودجه مال ملت است کسی حق تصرف در مال ملت را ندارد، چه رسد به اینکه بودجه را در آب یا آتش اانداخت .
جناب خواجه عبدالستار زوری
سردار برافروخته شـد خواجه را از وزارت حربیه سبکدوش کرد.
در ایام بیکاری روزی در هوتل کابل در محفلی سردار داود به خواجه عبدالقیوم خان گفت: پـسرت خواجه عبدالستار را ترفع ندادم! خواجه در جواب فرمودند : شما آمر شان هستید وبهتر میدانید، که هرگاه زیر دستان دارای سجل خوب باشد طبق قانون مستحق ترفیع واگرمستحق ترفیع نباشد ترفیع نمی کند. به این ترتیب وبا این عبارات از نزد سردار دور شد.
بیت :
در محیطی گرنباشد امتیاز خوب وبد رنج کوری را فزون ار کور بینا میکشد
خواجه سالیانی بیکار ودر ایام بیکاری مصروف دهقانی در جایداداجدادش در سرای خواجه وده سبز بود.در حالیکه پسرش خواجه عبدالستاررا داود خان عمدآ برای چندین سال از ترفیع باز داشت ،
خواجه عبدالقوم خان در وزارت حربیه نظر بشناختی که با عبدالملک خان وزیر مالیه وقت داشت وعبدالملک خان از دانش وپاک طینتی وحـسن کار ایشان واقف آگاه بودند که خواجه بیکار است ، واز ایشان درخواست شمولیت در ماموریت را نمودند، وایشانرا به ریاست گمرک قندهار بحیث رئیس گمرک آن ولایت برگزیدند.
جناب خواجه عبدالقیوم
سرانجام سردارداود خان باعبدالملک خان راه عناد وکینه ظاهر کرد. ملک خان وهمکارانش را بدون اثبات جرم به اتهام کودتا زندانی نمود. خانۀ وی وهمکارانش را زیر نظر ریاست ضبط احوالات قرار داد. آن گاه، همکاران رژیم، گیرو گرفت را آغازکردندوده ها نفر را در گلیم اتهام دروغین کودتای عبدالملک خان پیچانیدند . از جمله خواجه عبدالقیوم خان رئیس گمرک قندهار را منسوب به حزب اتحاد خواجه محمد نعیم خان دانسته از قندهار تحت الحفظ بکابل خواسته ودر صدارت مورد تحقیق قرار دادند. بعدآ روانۀ زندان ولایت کردندوچند ماه بعد پسرش عبدالستار لوامشر مخابره اردو را نیز مورد تحقیق وشکنجه قرار دادند ودر گلیم کودتای عبدالملک خان پیچانیدند،همچنان خواجه عبدالحمد ارکان حرب وفرقه مشرقرغه را نیز به جرم واهی کودتای عبدالملک خان راهی زندان ولایت نمودند، تا کفارۀ گنا های ناکرده را بدهند.
جناب خواجه محمد نعیم خان زوری
سـردار محمد داود در مقابل خانواده واقوام خواجه محمد نعیم خان« زوری» رهبر حزب اتحاد واعضای حزب اتحاد آنقدر حساسیت داشت که حتی رهبران حزب اتحاد را که زندانی نبودند امر زندانی کردن داد، وهمیشه در صدد بهانه بودند، تا از هر راهی میشود مورد زجروآزار اعضای حزب اتحاد گردند. به این ترتیب خواجه صاحبان را نیز در گلیم عبدالملک خان پیچانیده راهی زندان ولایت کردند.
یادآوری دیگر اینکه :
مرحوم مستوفی عبدالغفور اعظمی، از کار برطرف شده وبیکاربود. ولی درفهرست محبوسین ثبت گردیده، که لازم است تصحیح شود.
|