کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 

دست خورشید

 
صنم عنبرین
 
 

  «خانه ابری »  بود ناگه رحمت باران رسید

بطن شب از هم درید و آن مه ی تابان رسید

خوب من افراشت قامت باز شیدایم کند

دختر سبز غزل را باغبان جان رسید

گفته بودم بر نمی گردد کنارم یوسفم

لیکن امشب نور یوسف باز در کنعان رسید

حلقه حلقه موی بسته وا کنم بر شانه ام

موی و رویم را بگویم پیکرم را جان رسید

خانه با اندوه تلخ خویش تنها مانده بود

دست خورشید آمد و اندوه را پایان رسید

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۶         سال شـــشم               اســـــد/ سنبله ۱۳۸٩  خورشیدی         اگست ٢٠۱٠