کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 
خواب
 
شریف سعیدی
 
 

ز ابری روسری دارد، ز باران پیرهن بانو
تعارف می کند رنگین کمانی را به من بانو

وطن صلح است و آب از سنگ می جوشد، گٌل از سندان
ز راه سبز باران خورده می آید وطن بانو

ز برگ تازه گل و بار آمدن بسته
به روی سرگرفته چتر ناز و نسترن بانو

به دستش ساعتی از ماه و از میچید ۱انگشتر
به پا کرده ست کفش از کهکشان و یاسمن بانو

جهان آرزوها می شود روشن ز گفتارش
دهانش صبح سرشار است هنگام سخن، بانو

لباس خواب من با انتحاری پاره شد آخر
نیامد روز دفن عاشق خود در وطن بانو

۱- میچید؛ پروین
24/11/1381

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۶         سال شـــشم               اســـــد/ سنبله ۱۳۸٩  خورشیدی         اگست ٢٠۱٠