اظهار قدردانی از زحمات جناب داود ملکیار برای روشن شدن مسأله مرگ شهید محمد هاشم میو ندوال
باعرض سلام برای فرهنگی وطن دوست وانسان گرای سخت کوش، آقای ایشور داس وگفتن هزارها آفرین به زحمات شباروزی شان. احترام به همت والایی وی که درراه انتشار کابل ناتهـ دارا میباشد . آقای ایشور داس حقیقتا ًتوانسته است ده ها هزارخواننده وبینندۀ سایت کابل ناتهـ را که به مدیریت شان در گردش است، خشنودوخرسند نگه دارد. آقای ایشور داس وافعا ً توجه وهمکاری فرهنگی های قابل قدروممتاز کشور را جلب نموده از نشر نوشته ها اشعار، موضوعات تاریخی، سیاسی و سایر مسایل تحقیقی ونطریات ایشان صفحات انترنتی کابل ناتهـ را رنگین نموده است.
ازیک مدت به اینطرف درقطار سایرموضوعات دلچسپ، موضوع کودتاهای نام نهاد نوشتۀ برادرم نصیرمهرین برایم جالبترشد. زیرا چشم خواننده به موضوعات جدید واسمای جدید بر میخورد. چیزیکه بر سرمرحوم عبدالملک خان عبدالرحیم زی آمد وباز بر سر مرحوم محمد هاشم میوندوال تکراراً ظاهر شد، هرافغان کم ویا بیش در سن وسال ما را سالها بخود مشغول نموده بود.
به یقین میتوان گفت که این مورخ وپژوهشگرکشور که چند ده سال است زحمت وپشنکار او را دیده ومیبینم ، کم کم گره های باز نشده را باز میکند. لیکن وقتی مستقیما ً به او از دو موضوع ومخصوصا ً از مسألۀ مرحوم میوندوال شادباش وتحسین گفتم ، در جوابم گفت که باید از آقای داود ملکیار یا ازکسی قدردانی کنید که زحمت اصلی را دیده است. به ایشان نیز برادروار تلفون نموده واحساس قلبی خود را از زحمات شان گفتم .
حقیقتا ً من فکر میکنم که هر دوی ایشان با زحمت مشترک موضوعی را بخوبی برملا کرده اند. وقتی نشر یادداشت های مرحوم عبدالقیوم خان شروع شد و آن را برای دوست بزرگواری کاپی نمودم ، چند روز بعد ازخواندن یادداشت ها که به اهتمام آقای بهاول ملک عبدالرحیم زی در کابل ناتـهـ منتشر میشوند، آن دوست برایم گفت : معلوم میشود که از گپهای تاریخ حالا باخبر میشویم. ای کاش که این نوشته ها را در مضمون تاریخ مکاتب درس بدهند.
در بارۀ مرگ مرحوم میوندوال که در هر جا چه در گذشته ها وچه همین حالا بحث ها وصحبت های میشود، من شخصا ًخاطره یی را بیاد دارم که میخواهم شرح دهم .
بیاد دارم همان شبی که در اخبار ، خبر مرگ مرحوم شهید میوندوال را بنام خود کشی ، وآنهم حلق آویز کردن بانکتائی اعلان کردند، باپدرم مرحوم الحاج دگروال عبدالوهاب بهادری باچند تن از دوستان درگلبهار بودیم . بمجرد شنیدن خبر، پدرم با تاًثروتاًسف گفت غلط است اورا کشته اند. اگر مرد هستند چرا نمی گویند که کشتیم . این عمل خودکشی از شخصی عالم وفاضل همچومیوندوال دور از باور است. فقط اورا کشتند وگپ ساختند واین بیت را گفتند:
چراغ ظلم ظالم تا سحرروشن نمی ماند
اگـرمانذ شـبی ، شـب دیگـر نـمی مـاند
مرحوم کاکایم مولوی فضل الدین خان بهادری ، که درمحفل تشریف داشتند به تائید قول مرحوم پدرم گفتند: صدراعظم صاحب عالم بود چطورممکن است که این عمل حرام وخلاف شریعت رابرخود روا بدارد وآیتی از قرآن پاک را تلاوت کرد وگفت که هیچ کس باور نمی کند. خداوند ج حق بین است وکسانیکه این ظلم را سبب شده اند به جزای اعمال شان میرسند.
حالا که می بینیم زحمات آقای ملکیار وبرادرم نصیرمهرین که در حقیقت یک کار مشترک است، ثمرۀ خوبی داده است. بعد از سی و شش سال کسانی که زنده مانده اند، از اسراری با خبر میشوند که روزی فکر آن هم در ذهن ما خطور نمی کرد. کجا فکر میکردیم که قوماندان امنیۀ آنوقته روزی برسد که با پای های خودش برود و مقبرۀ آن مظلوم را نشان بدهد. ویا ده ها مثال دیگر.
از حق نگذریم که زحمات جناب ملکیار، سند وشاهدی برای ما آورده که باید رهنمای همه اشخاصی باشد که قصد میکنند یک موضوع را برملا سازند.
اقای داود ملکیارغرض یافتن واقعیتها برای آرامش روح شهدا وتسکین قلب خودچقدر دروازه هارا دق الباب کرده چقدر تل بوت سایده فاصله های زمینی وهوائی را پیموده . سخنهای زشت را باحوصله مندی متحمل گردیده. تا توانسته آن همه دهن های بسته وزبانهای لال شده را بازوگویا سازد .همچو شکاری کاملآ عیار هریک را مقابل کمره قرار میدهد وایشان خود به خوددهن باز میکنند اگر کاملآ راست نمی گویند ولی دریچۀ را بسوی پیداکردن حقیقـت که اودر جستجویش هست میگشایند. می بینیم که هرکدام از گناهکاران به شکلی میخواهند خودرا براًئت بدهند. ولی داود ملکیار مثل یک کاوشکربا حوصله وارد به امور طوری صحبت را ادامه می دهد که گویی از مجرمی اعتراف می گیرد . بدون اینکه موضوع زنجیر وکیبل پاشیدن آب جوش به صورت، ناخون کشیدن وتوهین وتحقیروهزارویک زجردیگر را به کاربرده باشد .
مامورین ضبط احوالات وقت به خود ها میبالیدند که اسناد کودتا را از نل بخاری بدست آورده اند، ورنه وطن تبا ه میشد. در حالیکه در اثر همین زحمتکشی وپیگری موضوع است که پاچاگل به حکم وجدان تعبیه کنندۀ آنرا معرفی می کند. هستند کسانیکه در اول این صحبتها وسوالها وتشبثات جناب ملکیار را یک ملاقات تشریفاتی فکر کرده بودند ، وقتیکه متوجه میشوند که کار از کار رفته وتیر از کمان پریده ،همه چیز ثبت نوار شده است، شاید در رنج وعذاب باشند.
روی سخن در این است که بااین همه عرق ریزی هاو زحمات شباروزی توانستند آن باری را که بردوش حمل میکردند در پی یافتنش بودند، بدست آوردند .حـقـیـقـت یابی آقای ملکیار بر آنچه در جراید وبلند گوهای مجعول آن زمان گفته بودند ودرج اوراق محاکم وضبط احوالات شده بود خط بطلان کشید و ثابت کرد ه که علبه مرحوم میوندوال و40 نفر دیگر دست یک دسیسۀ ظالمانه وتصمیم قبلی در کار بوده است.
دوران بـقاچــوبـاد صحـرابـگـذشـت
تلخی وخوشی وزشت وزیبا بگذشت
پـنداشـت ستمگرکـه سـتـم بـرما کرد
در گردن ا وبـمانـد و بـرما بگـذشــت
روح همۀ آن بیگناهان و شهدای برحق وطن شاد
محمد بشیر بهادری
26.جولای 2010
|