گامكهاش معلق را دركفتر سرداد
و پرپرِ بي پرواش
روز اول آفرينش را صبح كرد
الاهه از مكتب آمد *
شوق بازي در بيقراريش
همچون بازیگوشی در ابرها جاريست
و چشمان كوچكش صراحت را گسترش مي دهد بيحد
روزي كه معلم ناخواسته
نقشة افغانستان را پريشان آويخت در صنف
دل الاهه در اقيانوسي افتاد
هريرود، غـور را گم كرد
و او هم فردا عامدانه در نقاشی
قدر پامير را بالاتر از هماليا كشيد
و به كودك همسايه جان داد با شرح لجبارش
كه «طالب»، يعني مثل ما، شاگرد
و جنگ، يعني بازي نكردن با كسي، گاهي ...
الاهي، الاهي
يك روز توهم ، الاهه باش!
عروسك سابقت را بده به امريكا
كتاب پارسالت را به سواد ما
خوش گمانيها را جان بخش
و پرچم افغانستان را بكش بر گونه هات
در مسابقه ها، بي پروا،
و املا كن به آموزگاران ما
كه همين اكنون هم جوشِ آغاز آفرينش است
و همين الآن زمين در عين فرودآمدن **
صوفیه ـ 1386
----
* الاهه، نام فرزند شاعر است.
** مفهومي از ابن عربي
|