کابل ناتهـ، Kabulnath
آوازه ی طلوع در شهر به شب خو کرده تمسخريست از ناباوری و انبساط پارانويای ذهن خسته. آوازه ی طلوع نمکيست بر زخم هنوز نبسته که حافظه اش لبريز است از کابوس شکست و تجربه ی به حراج گذاشتن غرور. در شهر به شب خو کرده طلوع محکوم است حتا صدای پايش نيز. فروغ کريمی
بالا
دروازهً کابل
شمارهء مسلسل ۱٢٢ سال شـــشم جوزا / سرطـــــــــان ۱۳۸٩ خورشیدی جون ٢٠۱٠