با مرگ گلاويز ترينم تو نباشي
افسرده ترين مرد زمينم تو نباشي
مي خواستم عاشق بشوي مثل من اما
راضي شده ام در پي كينم تو نباشي
من هيچ نمي ارزم اگر آخرش اين است
انگشتر شاهي كه نگينم تو نباشي
يك عمر غمت در دل من خانه نشين شد
هر چند كه يك لحظه غمينم تو نباشي
آهوي گرفتارم و ترسم همه اين است
آيم كه بميرم به كمينم تو نباشي
هندوي من آتش زده اي مرده خود را
گنگاي مني گرچه زمينم تو نباشي
|