برای استاد لطیف ناظمی
استاد روزگار، بفرمای، چیست شعر
ای روشناسِ زبدة اشعار، کیست شعر؟
اصلاً ستاره های دیگر هم ز آتشند؟
یا منحصر به دغدغة آدمیست شعر؟
این آفریدنست که در شعر می خزد
یا جمله شرط های خفی و جلیست شعر؟
شاعر که است؟ آن که فقط گفت: «باش» و بود
یا بیدلی که بود به هر باش، بیست شعر؟
معنی مؤخر است به میدان تندِ لفظ
یا محتوایِ تند و بیانِ بطیست شعر؟
این زنگ، زنگ، زنگ، چه مایه ست؟ از کجاست؟
یعنی که شهروند جهان نیز نیست شعر؟
سحر و جنون و شعبده گویند: شعر نیست
پس، از همه خوارق هستی بریست شعر؟
قندست و شهدِ سفرة شیرازِ محض، یا
اشکمبه آشِ مختصر مولویست شعر؟ (1)
آهنگ بیشمار نظام و فضاست یا
اسرار گنجنامة تک مشربیست شعر؟
نظم، اعتقالِ یورش این کرگدن رَو است؟
یا در بحور نظم، نهنگ قویست شعر؟
شاعر، خدنگ و خون و بلا را به شعر داد؟
یا در خدنگ و خون و بلا زاد و زیست شعر؟
آب جهان و شعر به یک جو نمی رود
عالم کژست یا که روند کژیست شعر؟
شاعر هنوز در صف معروف کبریاست
یا اینکه در مکاتب عصری، شقیست شعر؟
امروز، شعر: ضابطة بی ضوابطی است؟
یا ذاتاً از ضوابط و برهان تهیست شعر؟
با سفسطه به هیچ طریقی نمی رود؟
یا با همه مناهج گیتی گپیست شعر؟
در یک کلام: از چه چنین زندگی بدست
با آن که جاودانه به ضد بدیست شعر؟
صوفیه ـ 1389هش
ـــــ
(1) براساس اشارة مولوی در فیه مافیه به شعر
|