تقریباً صد سال قبل سید افغان پرچمدار علم و معرفت، آزادی و آگاهی در دربار شیر علیخان با چنین دسایس مواجه شد " موجودیت سید جمال الدین را برای شاه، خطر بزرگی دربقای سلطنت توجیه نمودند. دو تن از گماشتگان انگلیس محمد رفیق لودی مشاور و میرزا محمد حسن خان دبیرالملک سرمنشی بهمکاری دیگر طرفداران خود دسیسه نمودند، که گویا سید جمال الدین افغان با اندیشه و افکار خود باعث قیام مردمی علیه شاه میگردد و این امر باعث میشود که ولیعهدی (عبدالله جان) پسر دلخواه شاه را به خطرمواجه سازد وشایدهم سید روزی جانشین شاه گردد. لذا موجودیت چنین یک شخص ماجراجو به منفعت دولت نیست سید باید یا زندانی بما ند یا به انگـلیسها سپرده شود ویا تبعید گردد"5
نیمقرن قبل از میوندوال محمود طرزی باعشق وشور و هیجان بوطن و مردمش «سراج الاخبار» را تاسیس و نشر مینمود ازهمین قماش مردمان با او درضدیت بودند به هر دسیسه و توطعه علیه او دست میزدند و با سنگ اندازی مانع نشر جریه میشدند همین ها بودند که رژیم امانیه را به سراشیب سقوط سوق دادند با حبیب الله کلکانی تا زمانیکه منافع شان بود همکاری نمودند و بعد او را تا چوبه دار بردند با سلف وی همخوان ودسترخوان شدند.
"اگر میوندوال به پوهنتون رفت وبا محصلین داغدیده تماس گرفت که یک هفته قبل هدف گلوله هایگرم قرارگرفته بودند ... گفتند : میوندوال دستمال سیاه به گردن انداخت و برای خاموش ساختن واقعه سوم عقرب به پوهنتون رفت ... اگر به مسجد رفت و نماز خواند گفتند : اینهم یکی از طرق زعیم شدن است. اگر در ولایات مملکت نزد مردم رفت وبا مردم ازنزدیک تماس گرفت و ازحال شان باخبرشد گفتند برای مشق فصاحت که لازمه زعیم شدن است به اینجا و آنجا میرود .... اگر پلانهای اقتصادی طرح نمود آنرا در داخل وخارج شورا نکوهش کردند، در حالیکه بعد از او پلانهایش را حکومتهای بعدی هر یک بنام خود قسماً مورد استفاده قرار دادند، حتی دستگاه قاتل میوندوال " 6
میوندوال بلاخره از صدارت استعفا داد و در یکی از کشور های خارجی مصروف تداوی بود که شاه دامادش سردار ولی را نزد وی فرستاد و پیامی فرستاد، بغیر از نمایندگی درملل متحد سفارت هرکشوری را که خواسته باشد برایش میدهم، بوطن بر نگردد، شاه حتماً از دسایس و دشمنی خانوادگی اش ومشاورین شوروی با وی اطلاع داشت، ولی میوندوال قبول نکرده جواب رد داد، چون برای او مردم و وطنش با ارزش تر بود نه پست سفارت.
سردار نور احمد اعتمادی* در بیانهء بحث برخط مشی حکومت وی در شورا به میوندوال تاخت و تاز نمود، که نمایندگی ازعقده ها و نفرت سرداران و شخص خودش و احتمالاً دوستان شوروی از وی می نمود، و با این حرکت نامانوس حیثت خود را پائین آورد،گر چند جواب خودرا در دها مقاله جراید بشمول جریده مساوات چون مقالهء(جوش در پیاله) و(سردار نوراحمداعتمادی ) خواند، این سردار در 1348 می خواست میوندوال را دربه زندان اندازد که شاه برایش گفته بود، اول جای خود را انتحاب کن و بعد دیگران را
به زندان انداز زیرا صدراعظم بعدی میخواهد ترا زندانی نماید. 7
نور احمد خان اعتمادی در اولین روزهای صدارت امر حبس کتاب « افغانستان در مسیر تاریخ » را درتحویلخانه های مطبعه داد و غبار را تحت فشار گرفتند که چند جلد آنرا که بعد از نشر از مطبعه گرفته دوباره مسترد نماید.
میوندوال اینبار کلاً در خدمت مردم و بیداری مردم قرار گرفت او در اجتماعی سوم عقرب 1350 بر مردم گفت: اگر شما در چوکات ماموریت بمقام صدارت هم برسید موقف شما از یک پیشخدمت بیش نخواهد بود ( یعنی صلاحیت صدراعظم کمتر از محمد رحیم پنجشیری میباشد) اگر در افغانستان جنرال سه ستاره شوید مقام شما از یک اردلی بیش نیست ( منظور وزیر دفاع کشور بود که در مقابل دگرمن عبدالولی داماد شاه به اصطلاح عسکری تیار سیط استاده میشد) ،...اگر در چوکات پارلمان شما کرسی ریاست را داشته باشید ارزش شما بیشتر از یک بوقچه بردار نیست " 8
میوند وال باری به صباح الدین کشککی گفته بود که :" حتی نام آن اعضای خاندان سلطنتی که هنوز در قنداق اند باید در خبر، بیشتر از نام صدراعظم که مسئولیتها و کار های مهم را انجام میدهد جا داده شود"9
سردار نوراحمد اعتمادی و دیگر سرداران عقده مند با تمام نیرو مانع ورود میوندوال به شورا شدند و سماوار چی مقر را بعوض وی به شورا آوردند ( در عین دوره محمد رحیم غلام بچه در پنجشیر رفته خلاف تمام قوانین کشور امرزندانی شدن هادی کریم کاندید و برنده واقعی در پنجشیر و دستگیر پنجشیری را داده و نفر مطلوبهء خود را بحیث وکیل انتخابی معرفی نمودند). میوندوال در یکی از مقالات خود کنایه آمیز گفته بود ( از قوای هوائی سپاسگذارم که در انتخابات بر ضد من اشتراک و مداخله نکردند).
میوند وال به از معامله گری روی آب هیرمند توسط حکومت محمد موسی شفیق گفته بود " آب هیرمند را بحسن نیت کم و زیاد می بخشند، ولی این آب ،آب افغانستان و آب مردم آنست ،هستی و دارائی افغانستان برنج دیره دونی، روغن ناسپاتی و شامپاین فرانسوی نیست ، که زمامداران بی مروت به هر بهائی که بخواهند بفروشند و به آن معامله کنند. این حق ملت افغانستان است تا در مورد سرنوشت، حقوق،هستی، و منابع طبیعی، و غیر طبیعی کشور تصمیم بگیرد، فیصله کند و معامله نماید "10
داود خان با جمعی از سرداران چون سردارغلام حیدررسولی و سرداروحید عبدالله، سیدعبدلالله دوست وفادار این فامیل،غوث الدین فایق ظابط قوایکار،عبدالقدیر نورستانی ساتنمن ترافیک عدهء ازافسران دیگر اردو،محمد حسن شرق « حافظ منافع اتحاد شوروی» 11 و دیگران که بیشتر افرادی بقول سردار نعیم خان " بیسواد ، جاهل وعقده ای" بودند کودتا سرطانی سال 1352 را سازمان دادند. جنرال کریم مستغنی هم درمحاصره بودن داود خان را درحلقهء تنگ چند فرد " خود خواه ، بیسواد و عقده مند " برای خود رئیس دولت تذکر داده بود.
کودتا سرطانی که با عقده ها و کدورتها شخصی عقب آفتاده گان کودتاچی براه انداخته شده بود با تصفیه حساب با سید سرور ناشر و سید ابراهیم سید کاغذ مالک سینما بریکوت تاجران پر تلاش و وطندوست آغاز و بعد از آنها شامل حال دیگران شد، میگویند ناشر اطاقی را که در هوتل سپین غر قندوز برای شخص شاه نگه میداشت به سردار داود در دوران خانه نشین بودنش نداده بود و گفته بود هر اطاق دیگر را که خواسته باشد در اختیارش میگذارد، و از اطاق مورد نظر معذرت خواسته بود. و دکتور حسن شرق بعد از استعفای داود خان وعزل از دفتر قلم مخصوص صدارت، از مرحوم سید ابرهیم درخواست نموده بود تا یکی از دکانهای مالکیتش را در دهمزنگ برای معاینه خانه بوی بدهد ولی سید ابراهیم خان برایش گفته بود " تو بیطار هستی نه داکتر که به صحت انسانها بازی کنی ". ناشر زندانی شد و سرمایه و فابریکه سپین زر قندوز او و سینما بریکوت سید کاغذ
را رژیم ضبط نمود. دارائی، سینما و ریکشا های عارف خان شنواری هم چون کودتا میکردند بدین لحاظ ضبط شد، بیمه صحی افغان دولتی شد و ...
میوندوال هنگام ورود در میدان هوائی کابل مورد اذیت افسران کودتا چی که داود ترون جز آنها بود قرار گرفت، حتی دوای قلب رااز او گرفتند، درملاقات داود خان وضعیت نا مناسبی با وی نمود و خطر را در پشت دروازه منزل احساس مینمود، چنانچه منزل مقابل محل اقامت او( منزل امان الله رسول ) را برای استخبارات گرفتند، و تمام رفت و آمد ها را تعقیب مینمودند. روزی دو مامورپلیس را بمنزلش فرستادند تا مستقیماً او را تهدید نمایند ، بلاخره ساتنمن قدیر خان قوماندان ژندارم و پلیس پیغامی فرستاد که " با وجودیکه صدور پاسپورت برای اشخاص ممنوع است ولی من به امر خود برای تو پاسپورت صادرمیکنم آنرا بگیر و از کشور خارج شو ، و علاوه نموده گفت : عنقریب قانون احزاب هم نافذ خواهد شد و آنوقت خواهی دید که کدام حزب صلاحیت فعالیت خواهد داشت و رسمیت پیدا خواهد
کرد. ولی میوندوال در جواب گفت " اینجا وطن منست، تا پای دار از وطنم بیرون نخواهم رفت ".
میوندوال را آنقدر اذیت نمودند که بلاخره مجبور شد محمد نعیم خان را دیده و شکایت نماید،سردار خود را بیخبر وانمود کرد و میوندوال گفت : " من منظور شخصی ندارم و هم هرگز عمل اختفائی انجام نمیدهم،و اگر من خواسته باشم کاری بکنم میروم در پارک زرنگار و در محضر عام بیانیه مطلوبه خود را ایراد میکنم، آنوقت شما بیائید تانک تانرا از سرم عبور دهید"12
نعیم خان وعده داد که با رئیس دولت موضوع را میگوید ، خودش چند روز بعد سفری به مسکو رفت و دربرگشت میوندوال گرفتار شد. بقول جنرال عظیمی زمانی داود خان گفته بود " اگر تارموئی از مشاورین را کسی تلف نماید او آن فرد را اعدام میکند" و نعیم خان هم بعد از برخورد لفظی داود خان و برژنف به حسن شرق گفته بود که : قمار را باختیم، ازین معلوم میشود که در شروع قماربازی با رهبران شوروی، حتماً دولت کودتائی قمار را برده بود و یا اقلاً مناصفه پنجاه و پنجاه بین هر دو طرف بود، که در آغاز « انقلاب 26 سرطان» تصفیهء حساب با اشخاصی که بمنافع شوروی نبودند رویدست گرفته شد،که میوندوال، خان محمد مرستیال، دگروال ماما زرغون شاه، دگروال سید
امیر از قوای هوائی ( در کودتا 26 سرطان اشتراک داشت و عضو کمیته مرکزی شان بود)، سیف الرحمن وکیل در شورا و محمدعارف شنواری تاجراز آن جمله است گرچند آنها تار" موی مشاورین " را تلف نکرده بودند و میوندوال اعتدال را در روابط بین المللی میخواست، آیا اعتدالی نهرو، جمال ناصر ، تیتو و... زشت و نا مطلوب بود و یا روابط زمانی گرم و گهی سرد رژیم جمهوری داود خان با شوروی ، پاکستان، ایران ، کشورهای عربی وغیره .
" آب از گلوی "13 کودتاچیان پائین نرفته بود که نوبت میوندوال رسید. دکتور حسن شرق ادعا دارد که میوندوال بالفعل گرفتار شد، حسن شرق یا بمعنی آن توجه نکرده یا با آفزود کلمه بالفعل به ضم خود خواسته خواننده کتابش را بفریبد، اگر تانکها و قطعات مسلح دست بعملی زده بودند و توسط نیروهای دولتی سرکوب و خنثی شده بودند، بالفعل است. اما جنرال عظیمی که مسئول گرفتاری بود « باالفعل » را رد نموده، مینویسد که او را از منزلش که تنها بود به بهانه ملاقات رئیس دولت به ارگ برده زندانی نمودند، همچنان از آه و فغان مظلومین دردوران محکمه نظامی مینویسد که متهمین بیگناهی خود را اظهار میکردند اما چون کمیته مرکزی جمهوریت تصمیم امحای آنها را داشت باید عملی میشد. کسانیکه هنوز هم مدعی هستند که میوندوال کودتا میکرد، حسن شرق، عبدالقدس غوربندی، دستگیر پنجشیری، جنرال نبی عظیمی
و ...، در حالیکه جنرال غنی عمرزی افسر پلیس وزارت داخله آنرا دسیسه جعلی میداند.
جنرال عظیمی از واقعیتی دیگری پرده برداشته مینویسد که :" رئیس دولت قبل ازمحکمهء سردار عبدالولی من و آصف الم را بنزد خود خواست و گفت: وظیفه شما دو نفر که نسبت به دیگران بمن نزدیک تر هستید، اینست که دلایل و اسناد کافی علیه سردار ولی فراهم نمائید تا در محکمه به جزای اعدام محکوم شود... بنابر آن دوسیه سردار ولی همانطوریکه به اثر امر شفائی سردار داود ترتیب شده بود بازهم در اثر امر شفائی شان عوض شد." 14
وقتی نادر خان وبرادرها تصمیم گرفتند غلام نبی خان وخانوادهء شهید پرور چرخی، شخصیت بین الملی ونهایت وطندوست محمد ولیخان دروازی،عبدالرحمن لودین،تاج محمد بلوچ،ودها تن دیگر را اعدام کند در بین برادران حاکم تصمیم گرفتند و عملی کردند و بعد همچون غنی خان گردیزی بسیار کسانی بودند که در مسجد رفته بوتل شرابی را بمرم نشان بدهند که از خانهء «لودین» یافته اند.هزاران هزار تحصیل کرده باسواد و آزادیخواه را تا آخرین لحظات عمردر زندان نگهداشتند ،دها تن در زیر آهن پوشهای محبس دهمزنگ مردند و گوشتهای شان طعمه زاغها شد ولی تا امروزحتی نام ویا جرم و گناه شانرا نمیدانیم که چه بود و چرا چنین مجازات شدند ؟ رژیم بنام وروی تظاهرهم به علت جرم، قانون، عدالت و محکمه مراجعه نکرد ، وزیر به اصطلاح عدلیه شان فتوا داد، و برای دوام حاکمیت دعا نموده و بالمقابل کفر گفتن میر سید قاسم خان و ملحدینی چون داوی، غبار،
جویا و بسمل را کشف نمود.
آیا محی الدین انیس خاین و گناه کاربود که برای بیداری هموطنانش از مصر بوطن آمد وعملاً مشعلی چون روز نامهء « انیس » رادر مسیر راه مردمش افروخت و تا روز مرگ در زندان هاشم خان بماند ؟. آیا در پنجاه سال کسی حق گرفتن نام مشروطه خواهان، نام محمود طرزی، نام امان الله خان و دیگران را داشت ؟ دلیل تبعید عمری سردار رحیم شیون ضیائی در شوروی، یا پدرآقای رهپو طرزی درهرات ومجازاتی که (با داشتن تحصیلات تا ختم مکتب حکام فاکولته حقوق فعلی ) بحیث امر معابر شاروالی آن شهر ایفا وظیفه نمودن چه است؟ پس وقتی سردار داود خان در اولین روزهای کودتای سرطانی به میوندوال گفته بود" از آمدن بعضی مردم بسیار بدم میآید " 15 همان گونه که خسرش نادرخان وهم ولی نعمتش هاشم خان از دیدن هزاران وطنخواه و آزادیخواه بدشان میآمد که همه را سر به نیست نمودند.
جنرال عمرزی نوشت : " میوندوال چهره شناخته شده ملی و بین المللی بود و مشاورین شوروی هم در ضدیت او قرارداشتند ...
میوندوال یکی از همان شخصیتهای بود که با نظریات محمد داود خان چندان توافقی نداشت وقتی مخالفینش بوی اتهام کودتا را بستند داود خان بیش از پیش نسبت بوی بقهر و غضب برخورد نمود ... موظفین تحقیقات که نظریات رئیس دولت نسبت به میوندوال برایشان معلوم بود بی رحمانه او را تحت فشار و شکنجه قرار داده بودند" 16
جنرال نبی عظیمی مینویسد " هیت تحقیق که اکثریت آنهارا پولیسهای تحصیلکرده در المان غرب تشکیل میداد و صرف صمد اظهر در مصر تحصیل کرده بود " 17 آنها عبارتند : نصرالله عمر خیل، نبی قوماندان اکادمی پولیس، غلام فاروق یعقوبی، غلام رسول اتمر، باقی، عبدالله همکار، قطره، سیدکاظم، محمد عیسی وغیره .
میوندوال را با غل و زنجیر همچو اسیری نزد داود خان آورند او میوندوال را چندین بار خائن خطاب کرد تا اینکه ب لاخره میوندوال جوابی گفت که 40 سال قبل شهید نبی چرخی به نادرخان گفته بود «مردم افغانستان خائن و خائنین را می شناسند» و میوندوال گفت " خائن تو هستی، خائن گذشتگان توست که در طول تاریخ کشور را گاهی به شرق گاهی بغرب فروخته اند من خائن نیستم من خائین را بمردم مملکت معرفی نمودم "18 در این وقت عدهء از اعضای کمیته مرکزی بروی حمله نمودند ولی سید امیر دگروال هوائی و عضو کمیته مرکزی جمهوریت ممانعت نمود ، بعداً خود او را که درکودتا سرطان همکارشان بود شامل لیست نموده اعدام کردند و آقای عظیمی حتی در جمع کودتا چیان وکمیته مرکزی هم نام ویرا معرفی نکرده است.
برای باصطلاح اعتراف گیری از هر وحشت و دهشت دریغ نکردند اما هیچ چیزی حاصل شان نشد، بعد از سیزده روز زجر و شکنجه سربازی به امر قدیر نورستانی گردن میوندوال را تاب داد و بالگد قدیر در بطن خون از دهن میوندوال سرازیرشده بدین گونه با کت خواب و نکتائی و کمربند انتحارکرد. شهید میوندوال در جریان شکنجه ها گفته بود:« من نزد خدا، وجدان و ملت افغانستان گناهی نکرده ام که اقرار کنم».
بقول عبدالحمید مبارز وقتی خبر را به محمد داود بردند او وحید عبدالله* را موظف ساخت که موضوع را تحقیق نماید اما حسن شرق، سردار نعیم خان را با خود همراه ساخته نزد رئیس دولت رفتند و گفتند " موضوع فیصله شده و ختم است دیگر تحقیق معنی ندارد"19 ادعای آقای مبارز که در تمام دوره ها ازسلطنت اعلیحضرت ظاهر شاه الی امروز حامد کرزی در خدمت دولتها بودند از منبع دیگری تائید نشده.
سید مسعود پوهنیار که همان روز وفات میوندوال به دفتر حسن شرق برای امور رسمی رفته بود مینویسد که از معاون صدراعظم پرسید که واقعاً میوندوال خودکشی کرده،شرق بجواب گفت: یک وزیر کته داخله که گفت خود کشی قبول میکنم. حال سوال پیدا میشود که اگر دست شان درین قتل شریک نبود، چرا به منزل نعیم خان رفته او را با خود نزد رئیس دولت برد و مانع تحقیقی میشوند که داودخان میخواسته صورت گیرد. روی این اصل حسن شرق هنوز هم پنهان کاری و جعل نموده و میخواهد واقعیت تاریخ را مانند همیشه مسخ نماید.
بپا گرفتن تابوت من مناز رقیب هنوز مردهء من زندهء ترا بار است
*نوراحمد خان اعتمادی در دورهء که سفیر دولت جمهوری داود خان درمسکو بود ازجانب دولت شوروی بپاس خدمات قابل قدر شان، مفتخربه جایزه صلح لنین « دروژیا نرودوف » Drougbaa Narodof گردید.
حفیظ الله امین در دوران صد روزه حاکمیت خونین خود، چون احساس نموده بود که شوروی تشکیل جبهه متحدی را طرفدار است که احتمالاً اعتمادی را جانشین وی خواهند ساخت، او را خاموشانه از زندان کشیده اعدام نمود.
*سردار وحید عبدالله معاون وزارت خارجه ومنشی مجلس وزرا جمهوری داود خان ،قبلاً یکی از مامورین پائین رتبه وزارت خارجه بود، چون محمد نعیم خان نهایت از وی شناخت داشت روزی در سفرهنگری به شادروان دکتور علی احمد پوپل سفیر افغانی در مسکو و سفیر غیر مقیم در چند کشور اروپای شرقی گفته بود: " به والله من که سالیان زیاد وزیر خارجه بودم اگر این بچه بیسواد ( وحید عبدالله) را بحیث سکرتر چهارم کدام سفارت مقرر میکردم ." 20 این منشی مجلس وزرا و اختیار داروزارت خارجه، از صنف هفتم متوسطه استقلال به امرمسیو مومل( Mr. MOMAl ) مدیر با صلاحیت فرانسوی آن مکتب و قبلاً معلم اعلیحضرت
ظاهر شاه، اخراج و برایش گفته بود « برو در سرکها لبلبو فروشی کن. ») Va Vander Lablabo Sour la rue (.
نامبرده از دفترش برای اخذ اعتراف!! و لگد زدن به میوندوال بوزارت داخله رفته و در برگشت گفت : "هر قدر به این خاین ملی، میگویند به خیانت خود اقرار کن،میگوید: " من نزد خدا، وجدان و ملت افغانستان گناهی نکرده ام که اقرار کنم." 21
" هنگا میکه شاهدان عینی سکوت اختیار کنند افسانه و دروغ پدید می آید... و اکنون ما درچنان مرحله ِِیی از تاریخ ملی قرار داریم که اگر حوادث توسط شاهدان عینی ثبت نشود نسلهای آینده با انبوه افسانه ها دروغها و جعلیات رو برو خواهند شد." 22 این فشرده هرگزهدف توهین، تحقیر وهتک حرمت به اشخاص و فامیل هایشان را ندارد، حقایقی تلخی است که اگر بیان نشود خاموشی آن گناه ماست. تا نهایت کوشش مینمایم واقعیتها را برویت اسناد و
دلایل مستند بنویسم نه بروی حدس و گمان، آوازه ها، قرینه سازی یا تخیلات ذهنی، عقده های شخصی، توهین وغیره. هموطنانی که این سطوررا قبول نداشته و دلایلی موثق و مستند با مآخذ دقیق دررد آن داشته ویا افزودیهای بر آن دارند
تمنا دارم آنرا بروی کاغذ و صفحات برقی انترنت بیاورند وبر اکمال این نبشته ها بیافزایند.
در مورد بر خورد مدیر سابق مکتب استقلال هموطن فرزانه و دانشوری که استاد فاکولته حقوق پوهنتون کابل و متعلم مکتب استقلال هم بودند و در شهرمحل اقامت ما در فرانسه تشریف دارند ، ازین واقعه یاد آوری نموده اند. ظمناً نظر محمد خان سکندرنخستین وزیرصحیه جمهوری که همدورهء مرحومی در مکتب بودند گفته بود که نامبرده را تنها دردوره ابتدائیه مکتب استقلال دیده بودند و بس.
مآخذ
1 ـ یما ناصر یکمنش ــ خرنامه ــ چاپ اول 1377 ص 74
2 ـ نجیم آریا ــ محمد هاشم میوندوال ــ سبا کتابخانه پشاور چاپ چهارم 1378 ، ص9 .
3 ـ الحاج عبدالشکور احمدزی ــ شهید میوندوال نشرات میوند پشاور 1378، ص 73 .
4 ـ آریا ، ص 46 .
5 ـ دکتورحلـیم تنـویر ـ تاریخ و روز نامه نگاری افغانستان ـ شـورای فرهنگی هالند سال 2000 ص 7
6 ـ نجیم آریا ، ص 36 .
7 ـ همانجا ، ص 70 .
8 ـ همانجا ، ص 40 .
9 ـ صباح الدین کشککی ـ دهه قانون اساسی ـ مرکز نشراتی میوند پشاور 1365 ، ص 19
10 ـ نجیم اریا، ص 141
11 ـ د کتورمحمد حسن شرق ـ کرباس پوشا ن برهنه پا ـ سبا کتابخانه پشاور .
12ـ آریا ، ص 141
13 ـ دکتور حسن شرق،
14 ـجنرال محمد نبی عظیمی ــ اردو و سیاست ــ پشاور 1376، صفحات 97 و 116.
15 ـ دکتور غلام مصطفی رسولی ( مقاله )ــ هفدهمین سال شهید محمد هاشم میوندوال ــ جریدهء امید 1990
16 ـ جنرال غنی عمرزی ــ شبهای کابل ــ سبا کتابخانه پشاور 1374 ص 95
17 ـ جنرال عظیمی، ص 106
18 ـ دکتور رسولی ـ جریدهء امید
19 ـ عبدالحمید مبارز ــ بیان حقایق و انتقاد کتاب خاطرات رشتیا ــ صفحات 42 و 43 .
20 ـ ویس ناصری ـ وداعیه با تلویزیون و شبکه جهانی آریانا افغانستان ـ سایت انترنتی خاوران 14 دسمبر 2007
21 ـ احمــد شاه کریم علومی ـ پیوست ها به کودتای نام نهاد میوندوال ـ کابل ناتهـ شماره 120 سال ششم ماه می 2010
٢2ـ سخی غیرت در پشگفتارــ برگهای از تاریخ معاصر وطن ما ــ (رحیم شیون ضیائی ) مرکز نشراتی فضل سال 2001. |