کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 

سیاه وسفید

 
 

نوشته: عزیزالله ایما

 

 

سیاه و سفید کتابی‌ست تصویری، با پیشگفتاری از مؤلف، یک یادداشت، چند تقریظ و زیرنویس‌هایی گاه کوتاه و گه دراز برای دو صد و پنجاه عکس‌ و تصویر.

 

 

 

 

در نمای نمادینِ- شطرنجِ قدرت- پشتی کتاب، یک جنگجویِ ایستاده در وسطِ میدان با تنها برجی برجا درعقب و برجی دربرابر، گویی به  سرنوشتِ شاهان افتاده با اسپ و فیل می‌اندیشد.

جالب این که انگار ارواحِ شاهانِ رفته و روحِ سرور سلطان مادرِ شاه امان‌الله تماشاگرِ بازی اند. شاهانی که گاه به درازای هزاران سال فاصله- کیقباد شاه بزرگِ کیانی، شاه شجاع، حبیب‌الله‌کلکانی، محمودِغزنوی، شاه امان‌الله- در کنارِ هم چشم به چهارخانه‌های بازی دوخته‌اند.

گزینشِ نامِ سیاه و سفید در ذهن خواننده- که همان بینندهِ متنِ تصویری‌ست- نگاهِ مطلقگرای تأریخ ما را برجسته می‌کند. عجیب این که اگر از نوعِ نگارشِ مرزاییِ تقریظ نگاری و نادرستی‌های نگارشی متن‌ها بگذریم، رابطه یکی دوتا تقریظ را با کتابِ ارزشمندِ سیاه و سفید به ساده‌گی نمی‌توانیم دریابیم.

تأکید بر این که نقاشی درقرن نزده و آن هم از سوی انگلیس‌ها رایج گردید، بیخی نادرست است. از دورانِ تأریخِ کهنِ سرزمینِ ما تا زمامداری تیموریانِ هرات، درکنارنقاشانِ خوش نقشِ گمنام، نامِ پیکرتراشان، رسامان و نقاشانِ ناموری نقشِ تأریخ است.

در خطِ چهارم پیشگفتارِ مؤلفِ کتابِ تصویری سیاه و سفید می‌خوانیم«کشورِما خراسان- افغانستانِ کنونی...» که با زیرنویسِ نخستین برگِ کتاب- تصویرِ صابرشاهِ کابلی که با گذاشتنِ خوشهِ گندم بر سرِ احمدشاهِ ابدالی، او را شاهِ خراسان می‌خواند: «بنیانگذارِ دولتِ شاهی افغانستان در قندهار» در تضاد است.

 

صفحه اول، کندهار-1747

 

در صفحه دوم کتابِ سیاه وسفید می‌خوانیم:« نظامِ شاهی توسطِ احمدشاه ابدالی در سال 1747 اساس گذاشته شد و تا سالِ 1973 اقتدارِ سیاسی و ملی را به دست داشته، نظام سلطنتی افغانستان را تشکیل داد.» سخنی‌ست بی هیچ تکیهِ تأریخی و نادرست، درتقابل با تصویرِ پشتیِ کتاب که درآن تصویرِ  دوشاهِ پیش از احمدشاه به نمایش گذاشته شده‌اند.

کتابِ سیاه وسفید به قولِ مؤلفِ آن محمدنعیم قدرت «حقایقِ تأریخی از چشم اندازِ تصویر» از آغازِ شاهی احمدشاهِ ابدالی 1747 تا بخشی از دورانِ فرمانروایی ظاهرشاه، سال‌های 1952 را به تصویر کشیده‌است.

آخرین عکس، محمد داؤود  را نشان می‌دهد که با پوشاکِ غیرِ رسمی، دست‌ها درپشت، مطمئن، مصمم و متفاوت از دیگران در کنارِ برادرش محمدنعیم، در صفی با شاه محمود، ظاهرشاه، شاه ولی و عبدالولی، ایستاده است. گویی همان گفتارِ معروفی را که در زمانِ تک‌اقتداریش در و دیوارِکابل را گرفته بود، در دل زمزمه می‌کند: تصمیم شرطِ اول مؤفقیت است.

  محمد داؤود ازین تصویر تا برچیدنِ نظامِ شاهی و بنیادگذاری نخستین جمهوریت، دودهه فاصله دارد.

 

صفحه 257، پغمان- دهه 1950

 

تصویرِ تسلیمی  امیردوست محمد که پیاده در رکابِ مکناتنِ سوار بر اسپ، متضرعانه دست به دستِ مکناتن می‌دهد، گویا تر از هر سیاهی کاغذ است در موردِ امیرِ نامدار:

 

صفحه 8، کابل- قلعه قاضی- نومبر1840

 

درصفحه هفده کتابِ سیاه و سفید در زیرِ عکسِ غلام حیدر فرزندِ امیر دوست محمد می‌خوانیم:

سرکار سردارغلام حیدرخان بن امیردوست محمدخان والی افغانستان.

 

صفحه 17، کابل 1856

 

برخلافِ دیدگاهی در کتاب، سیاه و سفید تأریخِ تصویری کشور ما نه، که تأریخِ تصویری حکمرانانِ دوسدهِ اخیر را در برابرِ دیدِ خواننده می‌گذارد و بخشِ کوچکی‌ست از تأریخِ چندهزار سالهِ سرزمینِ کهنسالِ ما، کاری‌ست درخور و ستودنی.

تصویرها آن قدر گویاستند که در بسا موارد برنگاشته‌ها و نوشته‌های تأریخی هم خطِ بطلان می‌کشند.

آن‌گاه که سیمای ملاعبدالله مشهور به ملای لنگ را در کنارِ چهره شاه امان‌الله به تماشا بنشینی، چیزی را می‌بینی که کم‌تر از سوی خوشبینان و بدبینانِ آن‌ها روی کاغذ آمده‌است. سیماها برای خواننده به نسبتِ دیدش، بامعنایی و یا بی‌معنایی قیام و یا شورش را شاید به‌تر از نوشته‌ها بیان کند:

 

ملکه ثریا همسرِ شاه امان‌الله، صفحه 150، کابل-1927

 

 

ملاعبدالله مشهور به ملای لنگ، صفحه 131، کابل-1924

 

با آن که سرزمینِ کهنسالِ ما از تبارهای خویشاوند متشکل است و زبان‌های ما از زبان‌های همپیوند، دردا که نگاهِ ما به تأریخ تباری و زبانی‌ست.

نماهای نوشتاری در برگ‌های تأریخ، گاه متفاوت و دگرگون از تصویرهای سیاه و سفید به چشم می‌خورند.

پیکرِ سوراخ سوراخ حبیب‌الله کلکانی و همراهانش با ایزار وکُرتنِ پاره پاره و دریده شده، در کنارِ پیکرِ تازه گلوله خورده و په پشت افتاده نادرشاه، ما را به خوانش تأریخی فرامی‌خواند که بسیار تکرارش کرده‌ایم. دریغا هنوزهم می‌کنیم.

تصویرِ دومی، دیدِ یکی دو متنی را که نوشته‌اند:« قیومِ عطایی سرِ نادرشاه را از زمین بلند می‌کند...» دگرگونه می‌نمایاند. در عکس طره باز خان را می‌بینیم که سرِ نادرشاه را در بغل گرفته‌است:

 

صفحه 216، کابل- 2 نومبرِ 1929

 

صفحه237، ارگِ کابل- نومبر1933

 

حضورِ ملکه ثریا یگانه همسرِ شاه امان‌الله در قصرِ وارسا- پاریس، کاخِ کرملن- مسکو، برلین و لندن، در تأریخ مذکرِ ما حضورِ استثنایی‌ست و برای شماری هم بسیار ناگوار و خلاف رسمِ پدرانِ شاه که هرکدام زنانِ زیادی داشتند- محجوب و حرم نشین.

 

صفحه 161، مسکو- می 1928

 

صفحه 152، لندن- مارچ 1928

 

اگرعکس‌های ملکه ثریا را پس از هشتادوچند سال درکنارِ تصویرهای بانوی رئیسِ جمهورِ برحال دکتور زینت کرزی بگذاریم، می‌توانیم تأریخ را با نگاهِ دیگری بخوانیم. خوانشی که به ژرفای نگاهِ خواننده وابسته خواهدماند.

در همین نگاه... نه! در همین نوعِ نگاه است که لبخندِ فاروقِ وردکی بر کوتاهی تأریخ، در برابرِ اشکِ راوشی و لعلزادی عُق می‌شود.  

 

 

کابل- 2005- دکتورزینت کرزی و زهره صادقی زنانِ روئسای جمهورِ جمهوری اسلامی افغانستان وایران

  

کابل- مارچِ 2006، زینت کرزی و لورا بوش بانوانِ نخستِ افغانستان و امریکا

 

صفحه 153سیاه وسفید، ملکه ثریا- 1928

 

به هررو مؤلفِ کتابِ تصویری سیاه وسفید، آقای قدرت پیشگامِ انجامِ کاری گردیده که سال‌ها پیش باید آغاز می‌شد. امیدوارم با همان کوششی که جلدِ اولِ سیاه و سفید را به چاپ رسانده‌‌‌است، در جلدهای دیگر دستِ یاری هممیهنانی را که صدها عکس، سند و تصویر در بایگانی و آلبوم‌های خانه‌گی دارند، با خود داشته باشد.

 در کنارِ یادآوری‌های این نگاشته، آن‌چه که خواننده را در چاپِ دیگر کمک بیش‌تر خواهدکرد، نوشتنِ فهرستِ نام‌‌‌های تصویرها درآغازِ کتاب می‌تواندباشد.

 

سویس- 30 می 2010 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۱          سال شـــشم              جوزا  ۱۳۸٩  خورشیدی           جون ٢٠۱٠