بخش اول
پژوهشگر و محقق گرامی جناب نصیر مهرین در ادامهء تحقیقات و تالیفات سنگین وزن شان ،به ابتکار دیگری همت گماشتند که در ابتدا موضوع اتهام مکتوم ، سر به مهر ، کلاً جعلی و دروغین کودتای روانشاد عبدالرحیمزی و سپس دسیسه شریر و شوم اتهام کودتای شهید هاشم میوندوال و دیگران را بشکل تدقیقی و تحقیقی رویدست گرفتند که در کابل ناتهـ پرغنا و با محتوا اقبال نشر یافت.
زمامداران غیر مردمی یکه تاز و دیکتاتور کشور های مختلف جهان خونهای زیادی ریختند. که در یکنیم قرن اخیر بما هم ازین زهر جامهای فراوانی دادند، کله منارها و چارک چشم کشی های، سیاه چالها و زندانهای عبدالرحمن خان اعدامهای علمداران نهضت اول مشروطیت مولوی سرور واصف الکوزی، سعدالله خان الکوزائی، عبدالقیوم الکوزی، عبدالرحمن الکوزی، محمد عثمان پروانی، محمدایوب پوپلزی، جوهر شاه غوربندی و لعل محمد تگاوی در دوره امیر حبیب الله خان ، مولوی واسع اخوندزاده توسط حبیب الله کلکانی و سپس به بازماندگان این جنبش نادر شاه و برادران یورش بردند و تاج محمد خان بلوچ، عبدالرحمن لودین،غلام نبی خان چرخی،غلام جیلانی خان چرخی، محمد ولیخان دروازی، فرقه مشر شیرمحمدخان، فقیرمحمدخان، میرزا محمدمهدی خان،
خواجه هد ایت الله خان، محمد اسحق خان، میر مسجـدی خان، میرعـبدالعزیز خان،محمود خان، محمد زمان خان، میرزامحمد خان، امیرمحمد خان،عـلی اکبرخان غـند مشـر، سید کمالخان، عبدالخالق خان،غلام ربا نی چرخی و برادرش غلام مصطفی ( پسران صغیرغلا م جیلا نیخان چرخی)، عـبدالطیف خان ( پسرعـبدالعزیز خان چرخی )، خداداد خان پدر، مولادادخان کاکا، قربانعلی خان مامای عبدالخالق شهید، مدیر و معاون مکتب امانیه، محمود (همصنفی عبدالخالق) و 8 تن متعلم دیگرمکتب امانیه (همهء هفده نفر اخیرمطلقاً بیگناه و بیخبراز پلان عبدالخالق بودند، ضمناً سه نو جوان از فامیل چرخی و پدر خالق قبلاً زندانی شده بودند)، محمد عـظیم منشی زاده و دها گمنام دیگر در زیر آهن پوشهای محبس دهمزنگ جسماً محو شدند،زندانهای شان به هزاران زندانی سیاسی داشت چون عبدالهادی داوی،خواجه هدایت الله، محمد کریم نزیهی،غلام
محمدغـبار،غلام محی الدین آرتی، سید سعـدالدین بها،مرزامحمد چنداولی، دکتورعبدالرحمن محمودی،محمد رسول پشتون، محمدسرورجویا،خال محمد خسته، محمد آصف آهنگ، سید اسمعیل بلخی، خواجه محمد نعیم ، محی الدین انیس و دیگر و دیگر.
آنکه چشم حق بین و وجدان سالم دارد میداند که توطعهء بنام کودتا عبدالملک عبدالرحیمزی"به همدستی یک کشور خارجی" درغ و جعل بیش نبود. عبدالرحیمزی افسر نهایت وطن پرست افغان بود، میگویند که سفیر کبیر وقت امریکا Angus Ward ) ) با شادروان عبدالرحیمزی وزیر مالیهء کابینه بساعت یازده قبل از ظهر وعدهء ملاقات داشت . "سفیر امریکا نتوانست یا که نخواست بساعت معینه بملاقات بیاید و مدت 45 دقیقه نا وقتر آمد. وزیر چون فکر میکرد که خلاف پروتوکول عمل شده و با آبروی افغانستان بازی شده سفیر را مدت 45 دقیقه دراطاق انتظارمنتظر میگذارد. موضوع مذاکره تقاضای کمک اقتصادی برای افغانستان بود سفیر امریکا
در جواب گفت : امریکا به ریل نشینان پاکستان کمک میکند نه به خر سواران افغانستان ، جنرال عصبانی شده چنین گفت:خبرداریکه چوئن لای،صدراعظم چین، سفیرامریکا را درطول هزارمیل بالای خر سوار کرده ازکشور خارج کرد . آرزو داری که ترا بالای خر سوار کرده از افغانستان خارج کنم ؟ هفته بعد سفیر امریکا به همین دلیل از کارش بر کنار گردید." 1 چنین افسر و وزیری هرگزقابل قبول نیست که به منافع خارجی همدست آنها شود وطرح کودتائی بریزد.
میوندوال فرزندی ازعمق تودهء مردم است، پدرش عبدالحکیم دینارخیل از مقر ولایت غزنی ملا امام مسجد سه دکان عاشقان عارفان کابل بود که در جوار مسجد درکلبهء غریبانه شان با سه پسر و خانمش میزیست، پدرکلان مادری میوندوال مولوی گل احمد احمدزی از قریه مزگین سرخ آب ولسوالی محمد آغه لوگر از جمله علمای دربار امیر حبیب الله خان بوده در اولین کنفرانس کشور های اسلامی از جانب افغانستان اشتراک که به ریاست جلسات آن انتخاب شده بود و اشتراک کنندگان لقب « گل افغانستان » را بوی دادند.
میوندوال ازاستعداد و نبوغ فوق العادهء برخورداربود " پرده های درس و تعلیم بهتراز دیگران مینواخت ولی هیچ کس نمیدانست در کجا و چگونه درس میخواند ... و چون آزمایش تمام شده بود باز هم درجهء اول را در صنف میداشت" 2
بعد از اخذ بکلوریا، نتوانست نظربه مشکل اقتصادی فاملیش به تحصیل ادامه دهد بناعاً به صفت نگارندهء جریده اتفاق اسلام آغاز بکار نمود، بدین گونه ازین طریق به روشنگری پرداخت و در ساحهء مطبوعات خدمات قابل قدری نمود. کارکردی بیدارگرانهء وی در عالم مطبوعات و سپس در دورهء صدارت صفحهء درخشان دوره نیم قرنه حیاتش را میسازد او بود که پخش و نشر بیانات وکلا را در جریان بحث بر خط مشی صدراعظم ها اجازه داد، او اجازهء نشر افغانستان درمسیر تاریخ را داد، اولین و آخرین رسالهء بنام « رهنمای کابل» توسط مبارز و قلم بدست توانای کشور ناصرغرغشت نشر شد، طی لفافه و آرامانه چهره واقعی ارتجاع را در مطبوعات فاش نمودند، او بحیث صدراعظم توزیع شهادتنامه های محصلین حربی و پوهنتونها را بدوش گرفته و با بیانات و صحبت عالمانه اش جوانان را متوجه مسئولیتهای شان میساخت.
میوندوال بصفت فرد دوم اما مسئول براصل قانون اساسی در تمام مجالس و محافل رسمی بعد ازشاه قرار میگرفت در حالیکه صدراعظمی بود که در دعوتهای رسمی در میز با رحیم پنجشیری حاضر باش شخصی شاه می نشست. میوندوال اولین مامور عالیرتبه و صدراعظم کشور بود که طی فرمان رسمی دوره صدارت تمام جایداد خویشرا بعد از مرگ بوزارت معارف واگذار شده بود. او بحیث مسئول حکومت پروگرامی داشت بنام « بسوی مردم میروم ــ خلکو ته درزم»، در حالیکه در طی یک سده دربار و دلقک های درباری به اینکار راضی نبودند. بدین نحو شخصیتی که در شورو هیجان وکلا رای اعتماد گرفت، محصلین عاصی وخشمگین ازحادثهء سوم عقرب 1343 را آرام نمود و همان محصلین خشمگین ویرا برشانه ها بر داشته با شعار های زنده باد میوندوال صدراعظم مترقی و دموکرات ما استقبال نمودند. این نخستین استقبالی از طرف محصلین ازصدراعظمی از میان خود شان بود، در حالی که
صدراعظم بعدی بر حریم اکادمیک ومصئول از تعرض پوهنتون امرحمله قوه ضربه پلیس را داد که نتنها محصلین و محصلات بلکه استادان و پرسونل اداری هم لت و کوب شدند و حدود شش ماه دروازه های معارف بسته بود.
در تحریکات حادثهء سوم عقرب دست پشت پردهء دو برادر منزوی ( محمد داود ومحمد نعیم ) از یکجانب و هدایت فیر بر تظاهرات توسط رقیب سر سخت و پسر کاکا اندر آنها سردار عبدالولی از جانب دیگر باعث بروز این واقعه شده بود، زیرا سردار ولی میدانست که این سر آغاز سنگ اندازی و دسیسه های این دو برادر است.
میوندوال در پنجمین جلسه اضطراری مجمع عمومی ملل متحد در 23 جون 1967گفت:" ... نگرانی عمیق خود را درمورد خطرات و تبائی های ابراز نمایم که به اثر تجاوز اسرائیل در شرق میانه بظهور پیوسته است.... اگر درین وقت حساس موسسه ملل متحد در برابر متجاوز تسلیم شود و یا در از بین بردن عواقب تجاوز ناکام میگردد، عقیده و ایمان جهان باین موسسه تکان خورده و افراطیون اسرائیلی این ناکامی موسسه جهانی راپاداش بزرگ عملیات تجاوز کارانهء خود خواهند پنداشت... جای تعجب نیست که در تحت این شرایط این طفل ناز پروده استعمار دارای یک صفت مشخصه بی نظیر میباشد و آن اینکه در مواقع متعدد مورد توبیخ و تقبیح ملل متحد قرار گرفته است.
عفو و اغماض از جرم اسرائیل که آنکشور را در قبال مسئولیت هایش در برابر این موسسه بی اعتنا ساخته است...
ارتکاب تجاوز یک عمل غیر انسانی است اما اگر به متجاوز اجازه داده میشود تا از ثمره تجاوز خود مستفید گردد آن یک عمل شنیع است..." 3 غربیها بعد ازین بیانیه در پی انتقام برآمدند،لهذا از طریق مجله ماهوار Remparts (magazine) مطلبی را که گویا عمال سی آی ای تا سطح کابینه در حکومت قبلی افغانسان وجود داشت به نشر رسانید،آنهم مشخص نشده بود ولی
منافقین و حکومت جنگ افروز و خونین جانسن در امریکا آنرا متوجه حکومت موجود ساختند. و حلقه وابسطه بسرداران مستقیماً موضوع را به صدراعظم چسب زدند.اتهام وابسطه به این و آن درکشورما تازه نیست، ازروزیکه پای رقبای جنگ سرد در کشور ما داخل شد، و بخصوص بی تفاوتی و عدم علاقه غربیها و نفوظ به تدریج همسایهء شمالی ما، بازارکشف عمال غربی نهایت داغ شد تا با این گونه توجه عامه طرف آنها شود وعمال خود شان مصئون و فعال باشند . استاد غلام علی آهین مرد فرزانه و دانشمند کشور بعد از ختم تحصیلات وقتی به کشور آمد به « بچه ایزهاور» محکوم شد ولی هیچکس نفهمید که کیها از داخل و برون دربار و تحت حمایه آنها به منافع اتحاد شوروی کار مینمایند. رژیم تره کی ـ امین دوازده هزارنفر را کشتند که دها عضو کابینه ها و صدها افسر نظامی درین جمع بودند اما مدیر قلم مخصوص صدارت
داود خان و معاون صدرات، دوران جمهوریت او مصئون بود چرا ؟
امروز37 سال از شهادت میوندوال گذشت رژیم های رنگارنگی را دیده و تجربه نمودیم، اگر واقعاً آن شهید راه سعادت مردم وابستگی به این یا آن میداشت آنگونه مظلومانه کشته میشد؟ توجه فرمائید الله نوازخان ، شاه جی ، الله جویا و ظفرحسن ایبک سربه کجا داشتند وچگونه حمایه شدند.ازپنج صدراعظم دههء اخیر سلطنت اعلیحضرت ظاهر شاه یکی راکه " شرایط صدارت " را داشت یافته در برگشت بوطن برای خبرنگا ر بی بی سی ا زوی تمجید نمودند ایا دکتور یوسف، میوندوال و داکتر ظاهر "
قابل" نبوده این اهلیت را نداشتند.
سفیر کبیرسابق هند آقای تاپر به نجیم آریا وزیر اطلاعات و کلتور وقت حکایت نموده بود که در روز انتقال جنازه صدراعظم سابق هند ( لعل بهادرشاستری) میوندوال درین مراسم به نمایندگی افغانستان اشتراک داشت درمیدان هوائی پالم دردهلی قبل از ایراد بیانیه اش میوندوال از کاسگین صدراعظم شوروی تقاضای ملاقات را نمود وکاسیگین بجواب گفت : اگر وقت داشتم با هم میبینیم . درین مراسم نمایندگان کشورهای مختلف بخصوص انگلیسی زبانها پارچه های نوشته های قبلاً تهیه شده را قرائت نمودند ولی میوندوال دستها را به پشت کمرگرفته بزبان انگلیسی چنان بیانیه عالمانه ایرادنمود که همه را به حیرت انداخت و هیجانی در مردم ایجاد نمود. بعد از بیانیه او صدراعظم شوروی پیش شده از میوندوال تقاضای ملاقات نمود ولی صدراعظم ما اینبار گفت :
" اگر وقت داشتم با هم میبینیم." 4
در زمان مسافرت رسمی به امریکا، کنفرانسهای در عین روز درچندین یونوورستی واشنگتن داشت در هر یک بدون کاغذ و مقالهء آماده شدهء قبلی بیانات چنان علمی و پر محتوا و آموزنده ایراد نمود که دانشگاه عالی آن کشور دکتورای افتخاری حقوق را به میوندوال دادند.
بدین گونه وی ازچندین جهت مورد خشم وضربه و حمله قرار داشت :
1 ــ خانواده حکمران موجودیت ویرا تحمل نداشتند، بقول ازمحمد ظاهرشاه "داودخان از جمله همان افرادی بود که غلام می پالید " و میوندوال غلام نمیشد.
2 ــ برای اتحاد شوروی هم آدم مطلوب نبود،آنچه روسها را بیشتر تحریک مینمود که میوندوال به آنها سر خم نمیکرد و چنانچه دیدیم که به کاسیگین با سربلند گفت اگر" وقت داشتم با هم میبینیم ". خودش به سوسیال دموکراسی پابند بود و نظام شوروی با سوسیال دمکراتها تضادشدید داشتند،سوسیال دموکراتها برجستهء آنزمان جمال عبدالناصر ( مصر)، محمد فارق (عراق)، هواری بومدین (الجزائر)، جواهر لعل نهرو ( هند
)، جوزف بروز تیتو (یوگوسلاویا) سلوادورالنده (چلی )، پابلو پیکاسو( نقاش بزرگ اسپانوی)، دکتورعلی شریعتی متفکر ایران، مودودی وهزاران دیگر بودند. لنین کتابی دارد بنام « دوستان خلق کیانند وچگونه علیه سوسیال دمکراتها میرزمند»، با مراجعه با آن میبینیم چگونه بسوسیال دموکراسی که از انترناسیول دوم به بعد فعال شدند مخالفت داشتند.
3 ــ جاه طلبان، منافقین اپورتونیست چوکی پرستهای مقام طلب، طفیلیها و حتی ملازمین دربار مشترکاً علیه وی فعالین مینمودند، وچنین مرض مهلک درجامعه ما بسیار زیاد است.کسانی بودند که در دور وزارت و صدارت با وی بودند سپس با وی برند وتا زمان مرگ درخدمت نظامهای بعدی( دوره شاهی، داود خان، تره کی امین و کارمل ) قرار داشتند
4 ــ امریکا و دستگاه استخباراتی اش هم با وی سر سازگاری نداشتند.
ادامه دارد... |