kabulnath.de  کابل ناتهـ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان
همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل
 

 

 

 
 
 
 
 

دو سخن
 

  در بارۀ :

1- کودتای ثور

2- پیشنهاد جناب سخاورز

 
 
واسع بهادری
 
 

1-  هیچ امکان ندارد که ماه حمل به پایان برسد و ماه ثور شروع نشود مگر من به یاد سالهای که پس از کودتا دیدم ، نروم. من زندان وشکنجه را ندیدم. درین قسمت دیدنی های من با زندان دیده ها فرق دارد. من شاهد تلاشی ها بودم . پیشامد های افراد" امنیتی " را میدیدم. من به تلویزیون میدیدم وسخنرانی ها را می شنیدم. شکوه وشکایتی را که ترسیده وترسیده همسایه ها داشتند، می شنیدم. کم شدن دوستان وهمسایگانی را که با هم دوست بودیم، شاهد بودم. یک تعداد بندی می شدند . تعداد دیگر فراری . قصه هایی که در خانواده ها میشد، از آزردگی وپریشانی بسیار داشت. یک بار رفتیم بخاطر مرگ مادر یک خویشا وند ما، جنازه را دفن نموده بودند اما مدیر مکتب که صلاحیتدار منطقه بود، گفته بود، فاتحه نگیرید. شب وقتی صحبت ها را شنیدم همه نفرت علیه دولت داشتند. بعدها که زمان گذشت وتماس ها یم اضافه شد ومسافرت ها هم کردم، غیر از جبر و زور ومجبور سازی مردم به اطاعت خبر خوشی نبود.

    بلی،  کودتای ثور، غم وتشویش بار آورد، خود کودتا چی ها هم کدام خیری ندیدند. شاید برای وقت های کوتاهی صاحب یگان امتیاز شدند که آنهم از چشم شان برآمد. مگر اینکه کودتا چی های وقت، قبول ندارند که ظالم وستمگر بودند، شاید اصلاح شدن شان واینکه ظلم خود را قبول کنند، وقت کار داشته باشد. اما یک تعداد فیصله کرده اند که نباید بگویند که اشتباه کرده بودندو ظلم وستم کرده بودند. برای اینکه برای شان کسر شآ ن است . وقتی صحبت کودتای ثور شود، میگویند 8 ثور چه آورد.

2-   من درهشت ثور هم شاهد بودم. بسیار بی انصافی وبی رحمی در حق مردم شده است، اگرغم ودرد و المی راکه 8 ثور ورهبران مجاهد مختلف با خودشان آوردند، از یاد ببریم. خونها وتوته های گوشتی را که من دیده ام، هیچوقت فراموشم نمی شوند. صدای طفل همسایه که پایش قطع شده بود، وبا دیدن من نام مرا گرفت  و چیغ زد که مرا بگیر، یادم نرفته است. ازیک گوشۀ شهر کابل برای خبر گرفتن دوستان وخویشاوندان به طرف منطقۀ دیگر با چه مشکلات میرفتم. همه جا غم می بارید. چه تعداد که بی کفن در هرجایی بخاک سپرده شدند. چه خونریزی های بیرحمانه یی که ندیدیم.

   بلی، بعد از 8 ثور هم ظلم وبیعدالتی کم دیده نشده است. آن تعدادی که آن ظلم وخونریزی را قبول ندارند، چه اندازه بیرحمی میکنند.

وقتی  آن سالها وخاطرات یادم میاید، با خود میگویم، ای کاش نسل موجوده یاد بگیرند که عوض اسلحۀ داغ وخونریزانه، سلاح گفت وگوو حوصله مندی را رعایت کنند. زیرا وطن مظلومی که سالها خونریزی کم وبیش دیده بود، بعد از کودتای ثور، اذیت ها و درد هایش اضافه تر شد. کاش دیگر 7 ثورها و8 ثور ونتایج آن را نبینیم .

 

3-    پس از خواندن پیشنهاد عاطفی وغمخوارانه ومسئولانۀ نویسندۀ غمخوار، داکتر بشیر سخاورز در بارۀ ضرورت کمک به خوانندۀ دوست داشتنی امانی، چند موضوع را متوجه شدم .

-        یکی اینکه چه خوب است که نویسندگان پرکارما، متوجه سرنوشت زندگی یک هنرمندی شده اند که با مریضی دست وگریبان است. گفتم خداوند محترم بشیرسخاورز را خیر بدهد.

-         دیگر اینکه ایا ازیک دست صدا برمیاید؟ نه! وهرگز نه ! پس خوب است این روش است که هنر و هنرمند احترامی قایل میباشند. نه به گوش کسانی که اگر دست شان برسد، هر چه زودتر هنر وهنرمند را نابود میکنند. ما سالها صدای امانی را شنیده ایم . ما سالها از صدای امانی و ده ها هنرمند خوب ما لذت برده ایم ، مگر ازرنج شان، از روزگار وسرنوشتی که آنها را دربغل گرفته است، بی خبر مانده ایم . 

-        موضوع دیگری را که تبصرۀ یک هموطن به من کمک کرد این است که ایا راستی وزیر اطلاعات وفرهنگ افغانستان، اقدامی خواهد کرد که غم امانی را بخورد وبرای آینده و هنرمندان دیگری هم پیش بین باشد. میگویند، پولی که بعضی از وزرا وکارمندان دولتی درمسافرت حق ویا ناحق خود مصرف میکنند، مثل مصارفی که برای دوشب در  شهر دوبی سپری می نمایند، میتواند، در علاج ومداوای چند امانی هنرمند کمک کند.

-        خوب ، اگر دولت هم اینکار را نکرد ، فکر میکنم بهتر است که یک منبع دیگر حاضر شود که ابتکار جمع آوری اعانه ها و تدواوی  امانی را قبول نماید.  تا این هنرمند محبوب صحت یاب گردد. 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل    ۱۱٩          سال شـشم       حمل/ ثور  ۱۳۸٩  هجری خورشیدی      اپریل  2010