چرا این غنچه ها بی آب ورنگند
چرا گلهای نوروزی نه خندند
مگردخت بهار آزرده از ماست؟
به گریه ابر،کوه ودشت وسنگند
بگفتا! نه خوش آهنگ است بهاران
طراوت دارد هرسو سبزه زاران
مگر افسرد گی ئی خلق کشور
بهار را زرد بنما ید به یاران
سرورو شادی هم خواهد دلی خوش
بروید لاله ؤ گل در گلی خوش
شکم بی نان و باشد پا برهنه
بهار کی می تواند غمد لی خوش
صدای بمب و توپ و انتحاری
بهار را کرده از میهن فراری
رسد روزی که آرامش بیاید؟
رویم در باغ ها جشن بهاری
شده سی سال که آرامش نداریم
غمین وکشته دارو بی بهاریم
غمی دیگر که جای تخم گندم
شقائق های غم آور بکاریم |