فیلم تار و زخمه بعد از سه نقطه، دومین فیلم داستانی رویا سادات به شمار می رود. او در کارنامه سینمایی خود به علاوه این دو فیلم، دو مستند مشترک و دو سریال تلویزیونی نیز دارد.
اخیراً این فیلم به مناسبت روز جهانی زن، هشتم مارچ، در نشست "گفتگو پلی میان نخبگان و شهروندان" توسط بنیاد آرمان شهر در کابل به نمایش درآمد.
رویا سادات دانش آموخته رشته حقوق و علوم سیاسی دانشگاه هرات است و فعلا تمام وقتش را فیلم سازی به خود اختصاص داده است.
فیلم تار و زخمه داستان زندگی دختری به نام "آی نبات" از قوم ترکمن در گوشهای از افغانستان است که پدرش مجبور میشود او را در بهای خونی که از پسر یکی از هم روستاییهایش به شکل غیرعمد بر زمین ریخته به او بدهد.
شوهر آی نبات مردی است به نام مختار که پیش از ازدواج با او چهار بار دیگر نیز ازدواج کرده است و هر چهار زن دیگرش را هنوز در خانه دارد.
سرنوشت تلخ آی نبات، داستان عاشق شدنش، تن دادن به ازدواجی کاملاً اجباری، مادر شدن او و برخورد سمبولیک کارگردان با این مفاهیم صحنههای مختلف این فیلم ۴۵ دقیقهای را به خود اختصاص داده است.
تدوین فیلم تار و زخمه کاری است از امیر توکلی و موسیقی متن آن ساخته مسعود حسن زاده است.
خانم سادات پس از نمایش این فیلم از مشکلاتی صحبت کرد که در ساخت فیلم تار و زخمه پیش روی او وجود داشته مشکلاتی که ناگزیر برای یک زن در افغانستان وجود دارد به خصوص آن هم برای یک زن سینما گر با موضوعی این چنینی در جامعهای مردسالار و رویا سادات نیز در همین مجموعه کلان نفس می کشد.
'درونمایه تغزلی'
اما نگاه اهل فن و منتقدان به این فیلم نیز بخشی از این برنامه بود. صدیق برمک کارگردان نامدار افغانستانی اولین کسی بود که در میز گرد نقد این فیلم داد سخن داد و گفت فیلم تار و زخمه ساخته رویا سادات بیشتر او را به حال و هوای فیلم های پاراژنوف برد، فیلم هایی مانند رنگ انار و عاشقترین. او
درونمایه فیلمهای پاراژنوف را درونمایهای "تغزلی" خواند و با توجه به درونمایه دو فیلم رنگ انار و عاشقترین این کارگردان روس را پایه گذار سینمای تغرلی در شوروی سابق خواند.
آقای برمک یادآور شد که رگههای آن فیلم ها یا برداشت هایی از آن دو فیلم در کار رویا سادات دیده می شود و گفت: "به نظر من قدم گذاشتن در این مسیر خودش یک حسن دارد. به نظر من در سینمای افغانستان رفتن در پی یک سبک شاعرانه یک آغاز بسیار نیکو است و من این نکته را به فال نیک می گیرم."
آقای برمک کار در عرصه سینمای شاعرانه را دشوار خواند، "طوری که گاهی وقت احساس می کنید نیازی به حادثه ندارید؛ نیازی به شکافتن حادثه و شناخت کاراکترها ندارید؛ گاهی وقت فکر می کنید رفتن به مسیر قابگیری یا ساختن فرمهای بسیار زیبا و طولانی از مناظر طبیعی و گاهی وقت چیدمان اشیا برای ایجاد یک فرم شما را به یک حالت خاص میکشاند، گاهی وقت برای شما یک ایجاز ایجاد می کند و شما را به یک درک واقعی دیگر می برد، ولی من به این فکر هستم
که در هر صورتش ما اگر بخواهیم یا نخواهیم به جدل آدمها، به جدل اشیا، جدل آدمها با پیرامونشان و پیرامونشان با آدمها ضرورت داریم."
وی یادآور شد که در فیلم رویا و در اول آن یک مقدار از هم گسیختگی وجود دارد. او با اشاره به این نکته گفت: "گاهی وقت این نوع کار متاسفانه سبک فیلم را و شروع کار فیلم را و ایجاد یک روایت تغزلگونه را برهم میزند، برای این که شما را به سبک سسپکس و یا نوعی فیلمهایی که شما را بیشتر با سوال مواجه میکند میکشاند، ولی همان رابطهای را که باید با تماشاچی به وجود بیاورد، از هم میگسلد."
"متاسفانه در اول تا ده پانزده دقیقه شما با نوعی گیجی مواجه می شوید که من فکر می کنم متاسفانه یکی از کاستیهای سناریو بود و بعضی از برشهای آغاز فیلم برخلاف روایت فیلم و برخلاف سبک فیلم باید یک مقدار آرام و بطی می بود، اما این تکهها بسیار سریع به هم وصل میشود و این مخاطب را یک مقدار گیج میکند و بعد آرام آرام به قصه پی میبرید و پیش میروید."
آقای برمک اندیشه کلی فیلم را "مهم" خواند و گفت: "رویا با نگاه زیبای خود و ذهن بسیار شاعرانه خود آن را پرورده بود و ما را تا آخرین لحظه با خودش برد."
وی در سخنانش یکی از مهمترین مشکلات فراگیر سینمای افغانستان را عدم نگه نداشتن سبک در تمام صحنههای فیلم خواند.
نمادگرایی
"ر آغاز فیلم رویا بسیار زیبا و سینمایی، نوکهای چادر تعدادی دخترها را که هم سن و سال هستند به هم گره میزند، این خودش نمادی از یک جامعه است، نمادی از یک سرنوشت مشترک است، اما این مسأله نیازمند درک مخاطبی است که بتواند در ذهن خود تحلیل کند"
مهندس لطیف
مهندس لطیف، رئیس اداره افغان فیلم و یکی از کارگردانهای سابقهدار کشور، که دومین منتقد این مراسم بود، نیز معتقد است که در فیلم تار و زخمه فیلمنامه از آغاز "شکسته" است.
او گفت: "برای این که وقتی که به تماشای فیلم مینشینیم، فیلم از آن نقطهای که باید آغاز شود نمیشود، اما او این مسأله را حق یک کارگردان دانست که می شکناند و دوباره وصله می کند و حرف بر سر این است که در این وصله کردن چه قدر زیبایی وجود دارد و چه قدر دقت به کار رفته است و چه قدر هنرمندانه این تکهها در کنار هم چیده شده که پس همان روح مقبول را به ما ارائه کند."
این فیلم از نگاه کارگردان تصویرهای بسیار زیبایی دارد، ولی همان طوری که آقای برمک گفت اگر این زیباییها جمع شود و در یک خطی که آدم را به اصطلاح دچار اشکال نسازد فوق العاده زیبایی خود را دارد.
آقای لطیف در مورد نمادهایی که در این فیلم استفاده شده، گفت: "گاهی این سمبولهای بسیار دقیق در فیلم استفاده و چیده شده و گاهی این سمبولها در ذهن کارگردان در حد هضم ذهن خود کارگردان باقی می ماند؛ مثلا کارگردان حس می کند اگر من این سمبول را استفاده کنم همه آن را میفهمند، در حالی که برای عدهای سوال برانگیز میشود و عدهای هم سکوت میکنند.
"به همین دلیل است که من میگویم این فیلم تماشاچی خاص خود را دارد، مثلا در آغاز فیلم رویا بسیار زیبا و سینمایی، نوکهای چادر تعدادی دخترها را که هم سن و سال هستند به هم گره میزند، این خودش نمادی از یک جامعه است، نمادی از یک سرنوشت مشترک است، اما این مسأله نیازمند درک مخاطبی است که بتواند در ذهن خود تحلیل کند، در حالی که برای بیننده عادی فقط یک تصویر بسیار زیبا و قطاری از دخترها با چادرهای گره زده است که از جلو دوربین عبور
می کند. من فکر می کنم چنین سمبولهایی در فیلم بسیار دقیق و به جا استفاده شده است."
وی در پایان حرف هایش گفت رویا سادات از نگاه کار سینمایی در این فیلمش بهترین فضا سازی را کرده است. |