طی صفحات متعدد،کوشیدیم تا پیرامون ادعای حکومت خاندان سلطنتی افغانستان مبنی برکودتای عبدالملک خان عبدالرحیم زی و کسان دیگر، مکث نماییم. آن چه درکارما، درنتیجه گیری چهره نمود، سخن ازنبود چنان کودتایی بود. ازین رو آن را درزیر نام کودتا های نام نهاد آوردیم. اما نبود تصمیم واقدام کودتا، وازسوی دیگر ادعای دولت، بحث انگیزه یابی ها را فراختر نمود. در فراخنای چنان بحث و دیدار با پیامد های آن ادعا بود که چهرۀ شکنجه شدگان متعدد را دیدیم . برگهای که درین گستره ازآزاردیده گی های یک عده انسانهای بیگناه به تاریخ ما افزود، حکایتگر دردمند تاریخ ما را بار دیگر به بازگویی نشاند. اعمال شکنجه وآزار که غیر انسانی ترین شیوه ها را به کمک خواسته بود، نویسنده را نیزملزم نمود تا درهرجایی که چنان حرکت غیر انسانی را یافته است به اتخاذ موضع بپردازد. این موضعگیری از یکسو تقبیح شیوه های ظالمانه را که
خاستگاه استبدادی رادر تاریخ کارکردهای دولت معرفی نموده، در پی داشت وازسوی دیگر دفاع ازحقوق انسانها را. درین زمینه پندارما این است که محکومیت راه ورسم ظالمانه وضد بشری، نشان دادن چهرۀ دفاع از حقوق بشری را به قدر کافی با خود نداشته است . ازهمین رو انسانهای بیشماری از آزار دیده گان به بتۀ فراموشی سپرده شده اند. یکی ازعلل آن را میتوان درتعصبات فکری – عقیده یی ونا هم سانی اندیشه یی با قربانیان استبداد بازیافت. درحالیکه دفاع از حقوق بشر که جامعۀ ما بدان نیاز بسیار دارد، پیشرط هم اندیشگی وخویشاوندی های فکری را برنمی تابد. زیرا احترام به کرامت انسانی در آن شرط اساسی است . و ما برای این تقبیح اعمال ضد کرامت انسانی و دفاع از حقوق انسانهای بیگناه ، میتوانیم گامی در جهت دسترسی به فرهنگ احترام به انسانها برداریم . عبدالملک خان عبدالرحیم زی و ده ها تن دیگر، هنگام مکث ما به کو دتای نام نهاد ، به عنوان قربانیان
استبداد چهره نموده اند. او وآن عده کسانی که شکنجه ها را لمس کردند ویا زیر شکنجه جان دادند، با هر داغی که شکنجه گر برتن شان نشاند وبا هرشبی که با سوز و درد به سپیده دم رسید، برگی از تاریخ را به روایت نشستند که با زخوانی آن چهره استبداد را در هر سطر نشان میدهد.
دریافت این نتیجه که کودتایی درکار نبود؛ بلکه توطئه یی برخاسته از نیاز دربار وبه ویژه نیاز حکومتداری سردار محمد داؤود خان، یک عده را به دروغ زیر شکنجه قرار داد وبه زنجیروزندان کشانید، میتواند همچنان برای ناباوران به آزار وشکنجه موضوع مناقشه وبحث باشد .اما نه زمینه یی برای فحاشی وناسزاگویی و اعلامیه نویسیها. درین راستا گفتنی است که سردارمحمد داؤود خان قربانی اشتباهات خودش وکارکردهای جفاآمیزوبیرحمانۀ یی شد که تعمیق و توسیع استبداد را با خود داشت وازنوع شدیدترآن برخاسته بود. اما نمیشود، مظالم ، دسیه هاوتوطئه های او را از صفحۀ تاریخ شست وبرداشت.
این هم گفته شود که هرچند در طی صفحات متعدد، برخی از قربانیان کودتای نام نهاد ملک خان اندکی معرفی شدند، اما این بسنده نبوده است. آرزومندهستیم که ازجوانب دیگری از آن مظالم بنویسیم که در حق خانواده های بیشماری اعمال گردید. |