کابل ناتهـ، Kabulnath

 
 
 
 
 

كار اطفــــــال در افغانستان

 
 

آرزو پوپل

 
 

 مشغولیت های اطفال خورد سال و نو جوانان به سنین پایان تر از 18 سالگی،که انجام آن سبب به وجود آمدن صدمات جسمانی و روحی اطفال و مانع رفتن آنان به مکتب می شود،به عموان کار اطفال مشهور است.

 

بر اساس یک قطعه نامهٔ بین الملی یک طفل تنها زمانی اجازهٔ کار کردن را،که در بدل آن پول بدست می آورد،دارد وقتکه او به سن 14 و یا 15سالگی رسیده باشد و دیگر مجبور به رفتن به مکتب  نباشد.

 

در اکثر ممالک جهان اطفال قانونا باید تا به سن 14 و یا 15 سالگی به مکتب بروند و مشغول درس و تعلیم باشند.

 

کمک اطفال در امور منزل و همکاری آنان با والدین شان در امور زراعتی،که مانع رفتن آنان به مکتب نشود،به اسم کار اطفال عنوان نمی شود.

 

از زمان های خیلی طولانی،که ما فکر آن را کرده می توانیم،کار اطفال وجود دارد. اطفال کارگر زیادتر در فابریکات لباس دوزی،در اخراج معادن،در منازل به حیث کنیز و به روی جاده ها به صفت فروشنده 10 تا 18 ساعت روزمره مصروف کار اند.آنان به طور عموم از درس و تعلیم به دور اند و هر لحظه با عواملی دست و پنچه نرم می نمایند،که صحت و سلامتی جسمانی شان را درمعرض خطر می اندازد.این اطفال باید کار نمایند تا بتوانند زندگی خود و فامیل های شان را تأمین کنند،که بدون کار آنان نظر به مشکلات اقتصادی،که به آن گرفتار اند،قادر به پیش برد زندگی نمی باشند.

 

اشخاصیکه این اطفال برای آنان مشغول کار اند و در اجتماع خود را خیر خواه و انسان دوست  معرفی می کنند در حقیقت آنانی هستند،که از این ناتوانان در هر قسمت سؤ استفاده می نمایند.

این اطفال مزدی کمی را برای همان کاری بدست می آورند،که یک انسان بالغ و توانمند انجام می دهد.

 

در جهان امروزی 190 میلیون طفل در سنین 5 تا 14 سالگی مصروف کار های شاقه و غیر قابل انسانی هستند.

در قارهٔ اسیا و افریقا امروز بیشترین تعداد اطفال کارگر را می توان در یافت.

 

افغانستان کشوری است،که در آن موجودیت اطفال کارگر تا اکنون سبب نشده است،که بزرگ سالان به پا بی ایستند و آواز خود را در مقابل این بی عدالتی بلند نمایند.

 

44,6 فیصد مردم افغانستان را اطفال بین سنین 0 تا 14 ساله تشکیل می دهند.در این کشور حتی اطفال 4 و 5 ساله مانند حیوانات مصروف اجرای یک شغل تحت شرایطه خیلی خطر ناک و غیر انسانی هستند.

 

تنها در شهر کابل همین اکنون تقریبا 70 هزار طفل کارگر وجود دارد.این اطفال زیادتر یتیمان اند، که بعد از دست دادن والدین شان مجبور به ترک مکتب و آغاز به کار جهت تأمین زندگی روزمره شده اند.آرزوی به مکتب رفتن و از درس و تعلیم بهره مند شدن برای آنان خوابی بیشتری نمی باشد،چونکه باید کار نمایند تا زنده بمانند.

 

اطفال کارگر افغان را می توان بیشتر،که مزد کار یک روزی آنان از یک یورو هم کمتر می باشد، در کارگاه های قالین بافی،در منازل سرمایه داران به عنوان کنیز و غلام،در فابریکات خشت سازی، به روی جاده ها به صفت بوت پاک کن و فروشندهٔ اخبار و در دوکان های صنعتی و ترمیم وسایل  نقلیه به عنوان شاگرد پیدا نمود.

در این اواخر هم از مشغول بودن و سؤ استفادهٔ اطفال افغان در امور فحشا و ساختار فلم های غیر تربیوی خبر داده می شود.

 

فقر یکی از مهمترین عواملی وادار کردن اطفال به کار است.

آغاز مبارزه بر ضد کار اطفال در افغانستان نظر به وجود نداشتن قانون و ضعیف بودن مراجعه قانونی و دولتی خیلی دشوار می باشد.

نا آرامی های سیاسی،موجود نبودن امنیت،مشکلات اقتصادی،که اساس زندگی فامیل های افغان را از سالیان طولانی به این طرف با خطر مواجه ساخته،باعث می شود،که اطفال به واسطهٔ فامیل  های شان مجبور به کار شوند.

جنگ و خشونت،که امروز اساس و پایهٔ اجتماع موجود در افغانستان را می سازد،فامیل ها را مجبور به ترک خانه و کاشانهٔ شان و آواره گی کرده است.این ها شرایطه بهتر و گستردهٔ را برای آن اشخاصی میسر می سازند،که از موجودیت و نیروی کاری اطفال سؤ استفاده می نمایند.

موجود نبودن شرایط درس و تعلیم و تقاضأ مکرر جامعهٔ صنعتی به کارگران،که تحت هر شرایط و مشکلات آماده به کار اند و از مجبوریت و ناتوانی به پول کم قناعت می کنند،به مشکل موجود بودن کار اطفال در افغانستان افزوده است.

ولی باید هم گفت،که در یک تعداد زیاد نقاط افغانستان مشترک ساختن اطفال در امور منزل و زراعتی پایه های کلتوری و جنبهٔ تربیوی دارد.زیرا والدین به این عقیده اند،که اطفال باید در سنین کوچک وادار به عهده گرفتن مسولیت خود و دیگر اعضای فامیل شوند.

 

متأسفانه جامعهٔ خارجی و انجمن های دفاع از حقوق بشر و کودکان تا اکنون  نتوانستد حکومت افغانستان را وادار به طرح ریزی و صدور قانونی نمایند،که به واسطهٔ آن کار اطفال در اجتماع موجود در افغانستان ممنوع قرار داده شود.

 

در کشوری مانند افغانستان،که دارندهٔ قانونی نمی باشد،تا واضح و مبرا شود،که از کدام سن اهل آن کشور آغاز به کارنماید تا از نیروی کاری آنان استفادهٔ مفید و بجا به نفع جامعه صورت گرفته شود،نه باید انتظار منع مشغولیت های،که رشت و نمو جسمانی یک طفل را به خطر می اندازد، بهبود شرایط صحی،حقوقی و کاری و ممنوع قرار دادن ساعات طولانی کار برای اطفال ناتوان و بدون حق و حقوق را داشت.

 

 هر طفل کارگر افغان باید شکنجه،اهانت،لت و کوب کارفرما خویش رابا حوصله منی و خاموشانه متحمل شود،تا اینکه مبادا کاراش را از دست بدهد.ضعیف بودن مراجع قانونی و دولتی سبب شده است، که این توان مندان بدون کدام ترس و هراسی از عواقب قانونی عمل کرد شان به سؤ استفاده از نیروی جسمانی این اطفال ادامه بدهند.

 

کوشش های افراد پراگنده و بعضی انجمن های خارجی جهت آگاه کردن اطفال کارگر افغان از حق و حقوق بشری و انسانی شان از آغاز به ناکامی مواجه شده اند.زیرا کار و فعالیت های آنان در این جهت از طرف حکومت افغانستان مورد کدام پشتبانی و حمایت قرار نگرفته است.

 

آیندهٔ افغانستان امروز در دست کسانی قرار دارد،که امکان آموزش و تعلیم را ندارند،مانند حیوانات همهٔ روز مصروف کار اند،کوبیده می شوند،از آنان سؤ استفاده های جسمانی و روحی می شود و به سن و سال کوچک مجبور به برداشت بار سنگین زندگی هستند.

 

پس چگونه می توان با درک و دانستن این موضوع خواب آیندهٔ درخشان افغانستان را دید زمانیکه آینده سازان این گشور از آغاز زندگی قدم به سقوط گذاشته اند؟؟؟

 

آرزو پوپل

مارچ 2010

جرمنی 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل ۱۱۵           سال شـشم       حوت  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       مارچ  2010