شناسنامه:

اسم کتاب:        یک دامن روایت ( از دیروز تا امروز)

مؤلف:            رشید بهـــــادری

مهتمم:            نجیب

صفحه آرا:       محمد رامین نیازی

چاپ:              اول

تیراژ:             ۵٠٠ نسخه

سال               چاپ:28اسد 1387 هجری خورشیدی

محل چاپ:        مطبع افغان مارکت کابل – افغانستان

با نام نویسنده ء گرامی و بلندمرتب جناب رشید بهادری آنگاه معرفی شدم که در  ماه سنبلهء 1387 برنامهء ویژه ی جناب داکتر صبورالله سیاه سنگ را آماده و پیشکش خواننده گان فرهیخه داشتم. داکتر سیاه سنگ نوشته بود « 1972، يکي از دوستان پدرم به نام رشيد بهادري که داستاننويس و ادبياتشناس بود، الفبا و بايد/نبايدهاي نگارش را نشانم داد و گفت: نويسنده خوب با دل مينويسد نه با انگشتها. »

و زمانیکه در هفته اخیر یک دامن روایت و« آیینهء قدنما» را از طریق پست نصیب شدم و استاد بهادری سطری در پیشانی تحفه های گرانبهای شان در حق این هیچمندان  نگاشته بود، فروان شادمان شدم.

یک دامن روایت به دنبال مقدمهء نویسنده، پنجاه روایت آموزنده و قابل دقت و اندیشیــــدن را تقدیم میدارد.

پوهنمل حازم در تقریظی که درکتاب نوشته است ، تلاش مؤلف را با نیکویی در دیار هجرت خدمت بزرگی برای اهل مطالعه به یاد میدارد. همچنان جناب رشید بهادری در مقدمه توضیح میدهد که:

این سرگذشت ها و قصه های جالب و خواندنی در اصل خیلی کوتاه و مختصر بیان شده اند، ولی مؤلف سعی بلیغ بخرچ داده است تا برای بیشترین روایت های پیشکش شده به منظور افهام و تفهیم و شناخت هرچه بیشتر از آنها، مقدمهء آماده و در ضمن در توضیح و تشریح آنها البته با درنظرداشت تسلسل منطقی و حفظ اصالتِ سوژه ای دلخواه پرداخته شده است.

در ۱۳٢ برگهای این دامن، پنجاه روایت بازتاب یافته اند که لحاظ زمانی به صورت دیروز و امروز را در برمیگیرند ولی هیچگاه کهنه شدنی نیستند.

آنان که تا هنوز با کارهای فرهنگی جناب رشید بهادری آشنا نبوده اند به یقیین با خوانش این روایت نامه، می توانند از جایگاه بلند او آگاه شوند و چشم به راه کارهای بعدی و بیشتر ایشان بمانند.

حضور جناب رشید بهادری از لطفی که در حق کابل ناتهـ روا داشته اند اظهار سپاسگذاری و امتننان میدارم و کوشش میکنم که جسته جسته این روایت ها را تقدیم ادب دوستان بدارم.