مجله آشیان
مجله ی فرهنگی، اجتماعی و خانواده گی جامعه
افغان ها در امریکای شمالی
دلو 1387/سال ششم/شماره 70
www.ashian.ca
ghanihoma@hotmai.com
گذری و نظری بر
مجموعه شعر (دريا درشبنم) اثر داكتر پروين پژواك
مجموعه شعر «دريا در شبنم» با اين مدخل زيبا آغاز مي گردد:
زمستان
هر صبح كه از خواب بر مي
خيزم
بر شيشه يخ گرفته
با سر انگشتان گرمم،
نام تو را می نويسم
و از لا به لاي آن به
بيرون می نگرم،
كه كی بهار مي آيد؟
از دروازه همين شعر، خواننده وارد جهان بي قراري ها و بي
تابي هاي روحي شاعري جوان مي گردد كه به تعبير فروغ فرخزاد «دلش را مي
نوازد آرام آرام». در اين مجموعه، پروين پژواك، دوران شيرين و رنگين نو
جواني و جواني را مي گذراند و درگيراست با تغييرات و تحولات ژرف عاطفي كه
هر آدمي زاده اي، به ويژه در دوران پر راز و رمز بلوغ، با آن رو به روست؛
دوره اي بحراني كه همه تجربه كرده ايم و بر مبناي دركي كه از خود و عواطف
خويشتن داشته ايم فراز و فرودهاي رواني و روحي فراواني را از سر گذرانده
ايم.
گذار از مرحله ي كودكي و پاي گذاري به دنياي نو جواني،
براي عده اي راحت و آسان بوده است. يعني اين مرحله از حيات را سرشار و
سرمست و بي خوف و خطر از سر گذرانده اند. گروهي ديگر، سر به دنياي درون
فرو كرده، گه افسرده و گاه غمگين، اين دوره ي هيجان زاي زندگي را در سكوت و
سكون گذرانده اند؛ بي آن كه – آن گونه كه بايسته است – نو جواني را دريابند
و تا چشم باز كرد ند خود را در دنياي بزرگ سالي يافتند با همه مسووليت ها و
دغدغه هاي پايان ناپذيرش .
اما گروهي ديگر نه بي خيال و بي پروا از وادي سر سبز جواني
گذشتند و نه هم بي تفاوت به آن چه در دل و درون شان مي گذشت. در لحظه لحظه
اين دوره ي پر التهاب درنگ كردند تا عوالم جادويي آن را تماشا كنند و با
آنان هم چون يك همراه و يك هم زاد به نجوا بنشينند. به آن ها سلام گويند،
با آنان بخندند، با آنان مويه كنند. پروين پژواك يكي از رهروان صادق اين
راه است. وي در مجموعه ي «دريا در شبنم» با عواطف و احساس هاي جواني خود
صادقانه و صميمانه به گفتگو نشسته و حاصل آن لحظات پاك و عزيز را در مقابل
چشمان ما قرار داده است.
چند توضيح لازم
اجازه بدهيد قبل از آن كه جلو بروم توضيحات لازم را درباره
ي شان نزول اين نوشته بدهم تا مثل هميشه، معيار كار، بر صراحت و شفافيت
باشد. هدف من از نوشتن اين مقاله، صرفاً ارايه ي برداشت هاي شخصي من از
شاعر و اشعار مجموعه ي «دريا در شبنم» است و نه نقد و بررسي كار شناسانه.
چرا كه بنده با فهمي اندك كه از شعر و شاعري دارم، خود را در اين حوزه ي
ادبي، صاحب صلاحيت نمي دانم ولي هم چون ديگران اين حق را به خودم مي دهم كه
درك و دريافتم را از اين مجموعه با ديگران در ميان گذارم. هيچ اصراري هم در
درست بودن و يا نبودن دريافت هايم ندارم. زيرا كه: اولاً بنده منتقد ادبي
نيستم و دوم، شعر را هم چون هر پديده ي هنري ديگر، به ويژه در گستره مكاتب
ادبي گونه گونه جهان، مي شود از ديدگاه هاي متعدد و متنوع مورد بحث و بررسي
قرار داد.
و اما دليل ديگر، كه بيشتر به حال و هواي روحي و عاطفي
خودم بر مي گردد، اشتياق بي پايان من به خواندن شعر است. تا جايي كه به
ياد دارم، با شعر هم دَم و هم نفس بوده ام. به جرأت مي توانم گفت كه روز و
شبي بر من نگذ شته است كه با شعر، به نوعي ،هم نشين و هم راز نشده باشم.
شعر، بخشي از زندگي من است، شعر مرا كامل مي كند، به من هويت عاطفي مي
بخشد. مرا - به ويژه در لحظه هاي تلخ اندوه- با زندگي آشتي مي دهد.
پرواز با هودج كلمات
در دنياي جادويي كلمات، اگر واژه ها هنرمندانه كنارهم قرار
گيرند، و با صميميت دروني نويسنده و يا شاعر همراه گردند، قابليت ايجاد
فضايي اثيري مي يابند – كه در آن فضا مي توان تا بلنداي زيبايي هاي هنر، پر
پرواز گشود.
در وجود واژه ها استعدادي شگرف نهفته است. با واژه ها مي
شود خودماني نشست و با آن ها درد دل كرد. با واژه ها مي توان شريك لحظه
هاي شاد و شيرين گشت. با واژه ها مي شود هم ناله و هم گريه شد.
با واژه ها ميشود هودجي ساخت از كلمات و رفت تا آن سر
سرزمين صميميت، تا آنسوي مرز هاي عشق و شور و شيدايي. با واژه ها مي
شود…...
نويسندگان و به ويژه شاعران، معماران نجيب كلمه ها هستند
كه اگراين كار از سر صميميت انجام پذيرد به آن اثر ارزش هنري و حتي روحاني
مي بخشد؛ بي جهت نيست كه در انجيل آمده است كه: در آغاز كلمه بود و كلمه
خدا بود
پروين پژواك و زبان واژه ها
در مجموعه ي «دريا در شبنم» رابطه ي پروين با زبان، رابطه
ي صميمي اما ساده است؛ بدين معني كه شاعرآنچنان دغدغه شگردهاي رايج ادبي،
هم چون «ايجاز»، «ابهام»، «تصوير» و «نماد» را ندارد. زبان پروين پژواك در
اين مجموعه، زباني است «تراش نخورده» و «آرايش نشده». وي اغلب در انديشه
((بهگزيني واژه ها» نيست كه البته هم طبيعي است و هم منطقي. چرا كه با توجه
به سن و سال كم شاعر در اين مرحله از فعاليت
ادبي ( 15- تا 25 سالگي)، ، نبايد توقع داشت كه وي به پيچ و خم هاي
اصول و فنون شعر و به مكاتب ادبي معاصر تسلط كامل داشته باشد.
در مجموعه ي«دريا در شبنم» آن چه را انديشه و احساس جوان
پروين پژواك دريافته است بي پيرايه روي كاغذ آورده است. اما همين شعرهاي
به ظاهر ساده، هم چون رايحه ي لاله هاي كوهي، حس نا شناخته وغريبي را به
آدم منتقل مي كند؛ حسي عزيز، گرم و گرمي بخش و در عين حال حزن انگيز. حزني
شيرين و دوست داشتني ، تا چشم ها را ببندي و در درياي خاطره هاي خلسه آور
جواني شناور گردي.
ياد تو
ياد تو
شب هايم را پر ستاره می
كند
ياد تو
دلم را لبريز خاطره می
كند
ياد تو
ياد تو
ياد تو
آه! مرا ديوانه می كند.
شعر «اديبانه» - شعر «صميمانه»:
شعرهم چون هنرهاي دگر، يك توليد طبيعي انديشه و احساس آدمي
است. يك فرايند فطري فكر انسان است. به همين دليل عنصر بزرگ شعر، به ويژه
در زمانه ي ما، صميمت است. پروين پژواك در مجموعه ي «دريا در شبنم» از اين
عنصر، فراوان بهره گرفته است. شاعر هم در پي كشف خود است و هم كشف جهان
پيرامون خود. اين مكاشفه به شكل غريزي صورت مي گيرد و پروين پژواك اين كشف
و شهود سال هاي آغازين دوره ي جواني را صميمانه در شعرش پياده كرده است.
با دركي كه من از مجموعه ي «دريا در شبنم» دارم، خانم
پروين پژواك شاعري است هم بالقوه و هم بالفعل، و به همين خاطر است كه شعر
در انديشه و احساسش به شكل طبيعي سيلان مي يابد و تولد مي شود. چنين است
كه شاعر، براي سرودن شعر، خود را به زحمت نمي اندازد و بر ذهنش فشار نمي
آورد. واژه ها را هم چون يك استاد ماهر كنار هم نمي چيند. تا شعري صرفآ
«تكنيكي» بسرايد و به دامن فرماليزم ( شكل گرايي)به غلطد. او بر دختركان
شعرش اين اجازه را مي دهد كه آن گونه كه راحت اند كنار هم قرار گيرند. و
شايد به همين دليل است كه اشعار اين مجموعه چون راحت سروده شده اند، راحت
هم خوانده مي شوند و جالب تر اين كه «صميمانه بودن» اين اشعار بر«اديبانه
بودن» شان پيشي مي گيرد.
مرواريد نگاه
پلك هاي بسته ي چشمان تو
را
با بوسه باز می كنم
پلك های تو صدف های
دريايی اند
تا باز می شوند
مرواريد های غلطان نگاهت
آغاز می شوند.
«زنانگي» در شعر پروين پژواك:
تا چند دهه قبل، به دليل تنگ نظري هاي حاكم بر جامعه،
اكثريت به اتفاق شاعران زن، «شعر مردانه» مي سرودند تا جايي كه مثلاً اگر
امروزه، نام پروين اعتصامي و يا محجوبه هروي را از كنار شعرشان برداريد،
به درستي نمي توان فهميد كه گويندگان آن اشعار زنان اند يا مردان.
اولين بار در دوران ما به شكل گسترده و باز آن، فروغ
فرخزاد شاعر جوان مرگ ايراني (1313-1345) خورشيدي اين سنت را شكست و به شعر
زبان و بيان «زنانه» بخشيد. بعد از او شاعران ديگري چه در ايران و چه در
افغانستان و شايد هم تاجيكستان اين روش نيكو را دنبال كردند.
و اما آن چه به شعر پروين پژواك در مجموعه ي «دريا در
شبنم» مربوط مي شود، رنگ و بوي زنانگي در اشعارش به وضاحت احساس مي شود.
پروين پژواك سعي كرده است تا جايي كه فضاي جامعه ظرفيت داشته است به انديشه
و احساس زنانگي وفادار بماند:
شب زنده داري
عشق چنين است؟
عشق همين است؟
دختري كه نمی دانست
از تيرگي شام تا روشني
سحر
چند ستاره راه است
كنون نيمه شب بيدار
نشسته بر بستر خود
با ستارگان چشم به راه
است
عشق چنين است ای دل!
عشق همين است ای دل!
و
يا:
شيطان
درون دوزخي داشت
و خود را شيطان می ناميد
چون در بهشت آغوشم پناه
يافت
دريافت كه نام نخستينش،
فرشته بود.
پروين پژواك در مواردي بشكل ظريفانه از قيد و بند هايي كه محدوديت هاي
جامعه، بر دست و دل زنان روا داشته، گلايه مي كند:
خواهشات
اي خواهشات پنهانی
اي خواهشات زندانی
اي خواهشات ساده و زيبا
اما ممنوع
من چون شما اسيرم
ما به سريك زنجير بسته
شده ايم
اگر اسير نبودم
شما آزاد بوديد
و اگر ممنوع نبوديد
من هم اسير نبودم.
اجازه بدهيد در حاشيه اين بحث به نوعي ديگر از ( زنانه
سرايي) هم اشارتي داشته با شم. اين يك واقعيت انكار نا پذير است كه در طول
سال ها و سده ها، زن در جامعه ما به عنوان «جنس دوم» از بسا حقوق، و منجمله
آزادي بيان انديشه و احساسش محروم بوده و هنوز هم هست. اين ناروائي ها آرام
آرام به عنوان يك عقده تاريخي در ذهن و ضميربرخي از زنان ماندگار گشته است.
حال، عده اي از شاعران زن شايد به دليل عصيان در مقابل آن
همه محروميت هاي تاريخي و يا شايد هم به دليل وزش نسيم فيمينيسم جهاني، در
بيان احساسات خويش به شكل يك جانبه به ( عريان سرايي) روي آورده اند.
من، هر چند صداقت و صراحت را در همه هنرها، ومنجمله شعر مي
پسندم، ولي اولا برجسته ساختن شخصيت احساسي زن را صرفاً در تمايلات جسمي و
جنسي كاري نا كامل مي دانم چرا كه نياز هاي تن بخشي از احساسات زنان است و
نه كل آن. دوم اينكه ابرازآن احساسات بايد با زبان و بياني هنرمندانه ،
تصويري و يا نمادين صورت پذيرد و نه «زبان مستقيم و قرارداري» چرا كه
اينگونه زبان ، برهنه گي بيان را برهنه تر خواهد ساخت و نتيجتآ از ارزش
هنري اثر مي كاهد.
نيك مي دانيم كه زن مجموعه يي است از زيبايي، عاطفه، مهر و
انديشه كه به عنوان مادر، همسر و يا ور مرد، عظيم ترين نظام عاطفي جهان را
در خود نهان دارد.
به همين دليل من با ً «برهنه سرائي غير هنري در شعر» راحت
نيستم. چرا كه زن را نمي توان در يك «مجمتع جنسي هوس آلود» خلاصه كرد. اين
تفكري است كه متأسفانه «فرهنگ بازرگاني غرب» از زن را ارائه مي دهد. در اين
فرهنگ سود جو، تصوير زن، تصوير برهنگي است. تصويري جنس گرايانه و تجارت
گونه است. اندام زن تا سطح كالاي تجارتي تنزل مي كند و به عنوان وسيله يي
براي تبليغ كالا ، نهايتاً خود به يك كالاي تجارتي بدل مي گردد.
با توجه به مسئله فوق، دغدغه من اين است كه نكند «تفكر
بازرگاني غرب» در ديدگاه هاي بعضي از شاعران زن افغان غرب نشين نفوذ كرده
باشد و ارزش انساني و اجتماعي زن زير شعاع ارزش «جنسي» آن كمرنگ گرداند.
پروين پژواك: صبور – پركار
به جرأت مي توان گفت كه خانم پروين پژواك يكي از پژكارترين
فرهنگيان جامعه افغان در برون مرز است. وي سال هاست كه مومنانه و با
شكيبايي تمام در چند زمينه ادبي هم چون شعر، داستان كوتاه، رمان، ادبيات
كودك، و ترجمه قلم مي زند. بدون ترديد عشق به آفرينش است كه اين بانوي
فرهيخته فرهنگ ما را نيرو مي بخشد تا در اين غرب پر از مشغله، از فرهنگ
خويش اينسان پاسداري كند.
يكي از ويژگي هاي فرهنگي خانم پژواك كه برايم بسيارارزشمند
و در عين حال احترام برانگيز بوده است، دلسوزي عميق وي به كودكان و
نوجوانان وطن است. در فعاليت هاي رايج ادبي، شمار كساني كه براي كودكان
بنويسند، اند ك اند چرا كه اين حوزه از ادبيات، براي بسياري، وزنه سنگين و
افتخار آفريني به حساب نمي آيد.
در زمانه يي كه اغلب در پي كسب وجهه و شهرت فرهنگي – چه
در سطح كشور و چه در سطح جهان – مي باشند، پرداختن به ادبيات بي نام و نشان
كودكان از خود گذري بسيار مي طلبد. خانم پژواك صبورانه و با بزرگ منشي ، با
نوشتن قصه براي كودكان و نوجوانان و تالف كتاب هاي آموزشي زبان هاي مادري،
كارهاي ارزشمندي را براي اين قشر معصوم و از ياد رفته ميهن انجام داده است.
شايسته و بايسته است تا جامعه افغان، تلاش هاي دلسوزانه
خدمتگاران فرهنگي يي همچون خانم پژواك را، پاس بدارند و قدر نهند تا سنت
نيكوي آموزش زبان و فرهنگ ملي – اسلامي به كودكان و نوجوانان – به ويژه در
خارج كشور – هم چنان ادامه يابد.
فرآورده هاي ادبي:
پروين پژواك تا به حال مجموعاً (16) اثر در زمينه هاي گونه
گون ادبي آفريده است كه اگر ترجمه ها را نيزبر آنها بيفزاييم تعداد
كتابهاي خانم پژواك مجموعا به ( 22) جلد ميرسد به شرح زير:
الف: آثار چاپ شده:
- «دريا در شبنم» مجموعه هاي شعرهاي كوتاه عاشقانه. سال
2000 ميلادي، پيشاور- پاكستان. ترجمه پشتوي اين مجموعه توسط شاعر جوان اجمل
اند به پايان رسيد و آماده چاپ مي باشد.
- «نگينه و ستاره» مجموعه داستان هاي كوتاه. سال 2001
ميلادي، چاپ كانادا
- «مرگ خورشيد» مجموعه شعرهاي ميهني. سال 2002 ميلادي، چاپ
كانادا
- «سلام مرجان» رمان. سال 2003 ميلادي، چاپ كانادا. ترجمه
پشتوي اين كتاب توسط خانم شريفه ساپي در كابل به چاپ رسيده است. ترجمه ديگر
آن به زبان پشتو در كانادا توسط رحمان شينواري آماده چاپ شده است. ترجمه
سويدني آن توسط ظاهر افشار، ترجمه فرانسوي آن توسط خانم مهري هاشم در
فرانسه و ترجمه انگليسي آن به همت شهباز احساني در كانادا صورت پذيرفته
است.
- «گنج دري» كتاب آموزش الفباي دري به طريق سرگرمي سال.
2004 ميلادي، كانادا
- «ماجراهاي آرش» رمان براي اطفال و نوجوانان سال. 2006
ميلادي، چاپ افغانستان
- «پرنده باش» مجموعه اشعار براي اطفال به صورت مصور. سال
2007 ميلادي، چاپ افغانستان
- ترجمه «شيري كه چهره خود را در آب ديد» اثر ادريس شاه
نويسنده فقيد افغان در امريكا كه برگردان آن كار مشترك پروين پژواك و همسرش
هژبر شينواري است.
- رمان «آبشار نسترن» نشر شده در سايت هاي اينترنتي. ترجمه
فرانسوي اين رمان به همت خانم مهري هاشم در فرانسه به پايان رسيده است.
ب: آثار آماده چاپ:
- «تو از چشم من» مجموعه شعر هاي عاشقانه
- «ابر، باران، دريا» مجموعه نثرهاي عرفاني
The Tree and Me – مجموعه شعر به
دري و انگليسي
- «زير آسمان كبود» مجموعه داستان براي اطفال
- «گل اكاسي» مجموعه داستان كوتاه براي نوجوانان و جوانان
- «گهواره كاغذي» مجموعه داستان هاي كوتاه
- «پر عقاب» يا «زماني براي زندگي، زماني براي مرگ» رمان
نگاهي به لست بلند بالاي آثار پروين پژواك، دو حس متضاد را
در من برمي انگيزاند.. از يك سو خوشحال ي شوم كه اين بانوي فرهيخته، عمر پر
بركت اش را هدف كارهايي اين چنين ارزشمند نموده است و به سهم خود بر غناي
ادب و فرهنگ ميهن ما افزوده است. اما از سوي ديگر بي اعتنايي جامعه ما به
تلاش هاي فرهنگي و بي ياوري اهالي اين اقليم، خاطرم را مي آزارد. جامعه ما
هنوز هم – آن طوري كه بايد – فعاليت هاي فرهنگيان را ارج نمي نهد. بسيارند
كساني كه حاضرند پنجاه دالر را راحت در يك رستوران غذا صرف كنند، اما
پرداخت پنج دالر را براي خريد يك كتاب حيف مي دانند.
شعر و شخصيت شاعر
درباره شخصيت اهل هنر، نظريه هاي گونه گون وجود دارد.
گروهي بر اين باورند كه «شخصيت شاعر را بايد از شعرش جدا كرد». عده اي ديگر
شاعر را مجموعه يي مي پندارند كه طيف شخصيتي اش خواهي نخواهي در هنرش تبلور
خواهد كرد.
واقعيت هر چه باشد در مورد خانم پژواگ، شعر و شخصيتش با
هم امتزاج كامل يافته است. عاطفه غني و سرشار «زنانه- مادرانه» وي هم در
شعر و هم داستان هايش حضوري چشمگير و قدرتمند دارد.
از نظر وجودي، خانم پژواك «تجسم كامل زنانگي» است. بدين
معني كه اوبه اصالت شخصيت معتقد است. بر همين اساس به حقيقت وجودي خود به
نام زن، به نام مادر باور كامل دارد. عقد هاي به حق و تاريخي ستم بر زنان و
زندگي در دنياي نابرابر «مردسالار» ما ، او را از جنسيت اش گريزان نكرده
است. نمي خواهد «مرد» باشد، مي خواهد خودش باشد. «خودطبيعي». «فيمينيسم»
او را هر چه بيشتر به اصالت وجودي زن به عنوان عضو برابر جامعه انساني،
دلبسته ساخته است. چنين است كه اين اصالت ، به ويژه سايه پر رنگ عاطفه
زنانه – مادرانه وي، در واژه واژه و سطر سطر آثارش نمودي پر رنگ دارد.
زوج هنري
براي راهيان راه ادب و فرهنگ، داشتن همسري از همان قبيله،
ياري بزرگي است چرا كه علاقه مشترك و كار مشترك بر پويايي فرهنگي مي
افزايد. پروين پژواك اين اقبال را داشته است كه از نعمت چنين همسري
برخوردار باشد. آقاي هژبر شينواري همسر هنرمند خانم پژواك، كه خود هم در
زمينه ادبيات و هم كارتون آفريده هاي ارزشمندي دارد در مسير سال ها فعاليت
هاي ادبي، يار و ياور همسر خود بوده است.
مجموعه «دريا در شبنم» حاوي 302 قطعه شعر است كه از آن
جمله 151 قطعه آن با رسامي هاي هنر مندانه هژبر شينواري تزئين يافته است.
رسامي هاي ياد شده، با توجه به محتواي شعر انجام پذيرفته است كه در القاي
احساس شاعر به خوانده شعرش، ياري فراوان مي رساند.
و اما سخن آخر...
پروين پژواك اكنون بر آستانه چهل سالگي پاي گذاشته است. وي
شخصيت ادبي اش را در ميان اهالي فرهنگ به نيكويي تثبيت كرده است. با آن
هم، نه شهرت او را مغرورساخته است و نه هم از ادامه بي امان آفرينش باز
داشته است. خانم پژواك همچنان فروتنانه در حريم خانه خويش، به خلق آثار
ادبي ادامه مي دهد.
جامعه فرهنگي ما خوشبختانه شخصيت هاي فراوان ادبي و فرهنگي
يي هم چون پروين پژواك را هم در سطح كشور و در سطح جهان دارا مي باشد كه مي
روند آرام آرام قله هاي ادب و هنر كشور و حتي جهان را فتح كنند.
بناءً شايد زمان آن رسيده باشد تا جامعه افغان داخل و خارج
كشور، بر علاوه كارهاي ارزشمند فرهنگي فردي، به كارهاي دسته جمعي بنيادي
نيز دست يازند كه به عنوان نمونه
مي شود از ايجاد يك «فرهنگستان» و تدوين يك دانش نامه يا انساي كلو پي د يا
ياد كرد تا نام و آثار اهل دانش ادب و فرهنگ پراكنده – چه در داخل كشورو چه
در سراسر جهان – در يك مجموعه گرد آوري گردد و به عنوان يك ذخيره فرهنگي به
نسل هاي بعدي حفظ گردد به ويژه اين كه از نعمت حضور استادان مسلم دانش و
فرهنگ ما كه هنوز در قيد حياتند، مي شود بهره فراوان برد.
در فرجام، براي خانم پژواك، عمري بلند و انديشه و احساسي
هم چنان پر بار آرزو دارم. قامت رساي قلم پروين پژواك رساتر باد.
تورنتو، هفتم فبروري 2009 ميلادي
|