کابل ناتهـ، Kabulnath







































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
دانستنی های ضروری در مورد باستانشناسی افغانستان
 
 
 

محقق محمد اکبر امینی - تورنتو

 

 

 یادداشت نگارنده : این نبشته در جون 2004 تحریر یافته و درهمان وقت در دو هفته نامۀ زرنگار منتشرۀ تورنتو به چاپ رسیده است. اینک جهت مطالعۀ خوانندگان عزیز سایت جهانی کابل ناتهه به نشر مجدد آن اقدام میگردد:

چندی قبل خبری در مورد میراث های فرهنگی افغانستان در یکی از ماهنامه های منتشره در تورنتو؛ نظرم را جلب کرد . اشتباهات ساده ایکه در متن و شیوۀ بکار برد کلمات اختصاصی ( ترمنو لوژی) باستانشناسی در آن خبر صورت گرفته بود و نیز تذکر و یاددهانی برخی از نکات ضروری در مورد باستانشناسی افغانستان در شرایط حساس فعلی که کار بازسازی و عمران شهر های کشور ویران شدۀ افغانستان باستانی ؛ باز روی دست گرفته خواهد شد و بیم آن میرود که باز بسان گذشته ها ؛اشتباهات نا بخشودنی رخ دهد : آبدات تاریخی ، هنری وفرهنگی و ساحات تاریخی مان دانسته و یا نا داسته در جریان این باز سازی ها و عمرانات جدید از میان برداشته شود ؛ برآن داشتم تامختصری در این موارد خدمت خوانندکان گرا نقدر ، علاقمندان باستانشناسی افغانستان و بخصوص نسل جوان افغان - مقیم خارج – بنگارم :

در خبر متذکره از قول یک منبع وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان چنین تذکر بعمل آمده است: ( وزارت اطلاعات و فرهنگ سعی دارد تا به همکاری یونسکو بنا های مانند مسجد نه گنبد بلخ ،بند امیر بامیان و قلعۀ بست هلمند را در فهرست آثار باستانی جهانی درج نماید.). خبر مذکور چنین ادامه می یابد:( یونسکو قبلآ منار جام از قدیمترین بنا های خشت و گل جهان را که در ولایت هرات قرار دارد با شماری از آثار تاریخی ولایت بامیان در فهرست آثار باستانی جهانی ثبت کرده است.).

 پیش از اینکه به اصل مطلب وارد شوئیم لازم است تا در قدم اول سه اصطلاح مروج در ادبیات اختصاصی باستانشناسی افغانستان راکه در تقسیم بندی و نامگذاری بقایای تاریخی بطور متمایز از هم بکار برده میشود ؛ توضیح دهیم تا در روشنایی از آن بتوان خبر متذکره را تصحیح و موضوع را ساده تر دنبال کرد:

 این سه اصطلاح که در خبر مذ کور؛ فرق میان آنها صورت گرفته نتوانسته است؛ عبارتند از :

 

1-    آثار تاریخیHistorical Objects

2-    آبدات تاریخی Historical Monuments

3-    ساحات تاریخی Historical Sites

4-     

اول – آثار تاریخی : اصطلاح آثار تاریخی بطور کل در مورد تمام پدیده ها و بقایای مادی مربوط به مدنیت ها گذشته تاریخی- محصول کار بشر- عمدتآ در مورد پدیده ها و باز مانده های مادی (منقول) ؛ بکار گرفته میشود ؛ مثلآ: یک پارچه تیکر از یک ظرف تیکری؛ یک پارچه سنگ تراش شده بوسیلۀ انسان ؛ یک مجسمه و غیره که بر طبق حکم قانون حفظ میراث های تاریخی و فرهنگی افغانستان- که از روی قوانین بین المللی مربوط تدوین گردیده است ؛ قدامت زمانی بیشتر از صد سال داشته باشد : اثر تاریخی گفته میشود.

 دوم – آبدات تاریخی : اصطلاح آبدات تاریخی Historical Monuments بطور خاص در مورد عمارات و ساختمان های یکه و طاقه یی چون: مقابر ، مساجد ، معابد ، استوپه ها ، کلیسا ها ، مینارها، مغاره ها، رواق ها، کمان ها، سیاه چاه ها، دروازه های خشتی، یخدان ها، مخازن آب، کفتر خانه ها و غیره ساختمان ها و عمارات یکه و طاقه یی که بوسیلۀ انسان ؛ آباد، حفر و یا بقسم Relief ( کنده کاری های سه بعدی) در جدار کوه ها کنده و یا تراش میشوند؛ به کار میرود؛مثلآ: مسجد نه گنبد بلخ –یک آبدۀ تاریخی گفته مشود تا اثر تاریخی. همین قسم مینار جام ؛ آبدۀ تاریخی گفته میشود نه اثرتاریخی. اگر چه هر دو آبدۀ مذکور در معنی عام ؛اثر تاریخی اند.

 در این جا در مورد مینار جام ؛ خبر ماهنامۀ مذکور را بطور مختصر تصحیح کرده بعدآ بر میگردیم به دنبالۀ مطلب اصلی خود:

 آبدۀ تاریخی مینار جا م در ولایت هرات موقعیت نداشتته بلکه در ولایت غور واقع میباشد . همین رقم مینار مذکور از قدیمترین بنا های (خشت و گل ) جهان نبوده بلکه در بین سالهای 558-599 هجری مطابق 1153-1202 میلادی بامر سلطان غیاث الدین بن سا م غوری که اسم وی در سه کتیبۀ کوفی مینار مذکور ذکر گردیده ؛ احداث شده که در بنای آن اصلآ گل و خشت خام بکار نرفته است.

 برمیگردیم به دنبالۀ موضوع اصلی: در پهلوی آبدات تاریخی که صرف قدامت تاریخی و یا زمانی آنها مطرح است؛ آثار ، آبدات و ساحات دیگری نیز وجود دارد که مانند آثار ، آبدات و ساحات تاریخی قابل ارزش و حفاظت دایمی میباشد که بدو دسته تقسیم میگردد:

 الف:- آثار و آبدات هنری : که در ارزیابی ارزش های آنها اصلآ قدامت زمانی مطرح نبوده بلکه ارزشها و ویژه گی های هنری آنها در نظر گر فته میشود؛ مثلآ: یک تابلوی نقاشی که جدیدآ نقاشی شده است ؛ زمانیکه از نظر ارزشها و وخصوصیات هنری اش بی نظیر و منحصر بفرد Individual تثبیت گردد اثر هنری بوده مانند اثر تاریخی قابل اهمیت و حفاظت دایمی میباشد.

 ب:- آثار و آبدات فرهنگی: آنهای اند که در ارزیابی شان قدامت زمانی و ارزشهای هنری مطرح نبوده ؛ بلکه حوادث و وقایعی که بر آنها حادث گردیده است ؛ قابل اهمیت و یاد و بود دایمی مییباشد. از اینرو این آثار و آبدات نیز مانند آثار و آبدات تاریخی ؛ قابل حفاظت دایمی میباشد. بعبارۀ دیگر آثار ، عمارات، سامان، لوازم، افزار، مواضع، ساحات وغیره چیز ها و جا های از این قبیل که در جریان یک عملکرد یا یک حادثۀ مهم قرار میگیرد ؛ اهمیت و ارزش بزرگی مانند آثار و آبدات تاریخی پیدا میکند؛ مثلآ: تفنگچۀ وزیر محمد اکبر خان که بوسیلۀ آن ؛ مکناتن را بقتل رساند ؛ یک اثر فرهنگی قابل حفاظت دایمی میباشد. مثال های تازه تر آن : مینارۀ ترافیکی که جسد داکتر نجیب الله – رئیس جمهور دولت کمونستی افغانستان – را به آن آویزان کرده بودند و یا اطاقیکه احمد شاه مسعود در آنجا بشهادت رسید؛ میباشد.

 سوم – ساحات تاریخی Historical sites : اصطلاح ساحات تاریخی به آن اراضی، مناطق، شهرکها و تپه های اطلاق میگردد که بقایای مادی مدنیت های گذشته ( آثار و آبدات) در آنها بطور مدفون و یا برجسته و قابل دید قرار دارد که مورد حفریات ومطا لعات باستانشناسی قرار میگیرد.

قلعۀ بست هلمند که بحیث ( بنا ) در خبر ماهنامۀ مذکور ذکر آن رفته است ؛ یک اثر ، بنا و یا یک آبدۀ تاریخی گفته نه شده بلکه بطور خاص : ساحۀ باستانی قلعۀ بست هلمند نامیده میشود. زیرا قلعۀ بست هلمند یک ساحۀ نسبتآ وسیعی را احتوا میکند که بقایای عمرانات و ساختمان های پراگنده یی محتملآ از اعصار غزنویان و غوریان در آن ساحه باقی مانده است یا ساحۀ باستانی تپۀ مرنجان کابل و غیره.

 مسالۀ سادۀ دیگر- فرق گذاشتن بین یک اثر یا یک آبدۀ تاریخی تا یک پدیده و یا ساختمان طبیعی جیولوژیکی میباشد - که در خبر مذکور از آن بعمل نیامده است. وقتی ما اثر ، بنا یا آبده میگوئیم مقصد ما اینست که آن اثر ، بنا و یا آبده؛ مطلقآ نتیجه ومحصول کار انسان میباشد. یعنی انسان انرا ساخته ، آباد کرده و یا روی یک کتله یا جسم طبیعی کار نموده و یا بهتر بگوئیم نقش و اثر کار خود را انسان در آن کتله و یا جسم طبیعی بجا مانده است. کلمات : (اثر،بنا و یا آبده ) هر کدام مفهوم – محصول کار انسان و تصویر روشنی از نتیجۀ کار انسانرا در ذهن ما تداعی و القاء میکند. پدیده ها ، اشیا و یا ساختمان هائیکه محصول کار انسان نباشد و یا نقش واثر کار انسان در انها دیده نشود ؛ آثار، آبدات و بنا های تاریخی گفته نشده بلکه پدیده ها، اشیا و یا ساختمان های طبیعی و غیره نامیده میشود.

 نتایج تحقیقات باستانشناسی نشان میدهد که انسانها تقریبآ یک میلیون سال قبل از امروز ؛ از حالت حیوانی گذر کرده ومحتملآ برای نخستین بار در آن زمان پارچه های سنگ را یکی به دیگری زده ویا سائیده و به اثر وارد کردن ضربت و فشار خواسته اند تا به آن سنگ پارچه؛ لبه و یا نوک بران وتیز بدهند تا از آنها منحیث افزار یا اسلحه کار بگیرند. این سنگ ها از مغاره ها و ساحات مربوط به ادوار سنگ قدیم افریقا بدست امده است که باستانشناسان و متخصصین عصر سنگ قدیم ؛ جای و اثر قطع ، شکستن و یا تراش سنگ ؛ بوسیلۀ انسان را؛ روی آن سنگها تشخیص داده اند.

 بنآ این سنگ پارچه ها که ظاهرآ طبیعی و دست نا خورده معلوم میشود؛ اولین و ابتدایی ترین آثار تاریخی گفته میشود. زیرا بشر نقش و اثر کار خویش را روی آن بجا گذاشته و یا بهتر بگوئیم روی آنها کار کرده است. اما بند امیر بامیان که در خبر مذکور منحیث یک بنای تاریخی که قرار ا ست ( در لست میراث های فرهنگی جهانی ؟ ) یونسکو شامل ساخته شود ؛ تذکر رفته است ؛ اثر، بنا . یا آبده نبوده بلکه یک ساختمان منحصر بفرد جیولوژیک (طبیعی) میباشد که محتملآ مربوط به عصر سوم جیولوژیکی زمین است و از آنجائیکه در نوع خود بینظیر و منظر نهایت زیبای طبیعی را در ساحه بوجود آورده ؛ قابل حفاظت دایمی است که جا دارد تا در لست :میراث های طبیعی جهانی World Natural Heritage یونسکو شامل گردد. در یک کلام باید گفت که بند امیر ؛ در جملۀ آثار ، آبدات و یا بنا های تاریخی نمیآید زیرا ساخته و پرداختۀ دست انسان نیست و نه انسان روی آن کار کرده است.

 کسانیکه بند امیر را از نزدیک دیده اند میدانند که جریان و یا سیلان طبیعی اب اضافی ذخیره به مرور میلیون ها سا ل بدنه و یا بستر هموار ؛ کوه را سائیده و خورده است که قسمت باقی مانده از بدنۀ کوه مانند یک دیوار (بند طبیعی) مقابل اب ذخیرۀ مذکور قرار گرفته است که آب اضافی از فراز دیوار یا بند طبیعی مذکور مانند یک آبشار سرازیر میگردد.

 مو ضوع اصلی خبر مذکور: گنجانیدن و یا شامل کردن دو آبدۀ تاریخی و یک پدیده و یا ساختمان جیولوژیک طبیعی منحصر بفرد افغانستان؛ در لست میراثهای جهانی WHC یعنی موسسۀWorld Heritage Convention یونسکو میباشد که اشتباهآ بند امیر بامیان که یک پدیدۀ طبیعی است در جملۀ آبدات تاریخی و یا میراث های فرهنگی شامل و بمقامات یونسکو پیشنهاد گردیده است تا آنرا در لست میراث های کلتوری آ ن موسسه شامل سازند. در حالیکه میبایست کفته میشد : بند امیر بامیان که یک ساختمان طبیعی منحصر بفرد جهانی است در لست میراث های طبیعی جهانی موسسۀ WHC یونسکوشامل گردد ؛ نه در لست میراث های کلتوری جهانی آن موسسه.

 باید افزود که از سال 1972 میلادی به اینطرف نمایندگان 175 کشور جهان بشمول افغانستان معاهدۀ حفظ میراث های جهانی یا World Heritage convention که مخفف ان WHC میباشد را در چوکات فعالیت های موسسۀ یونسکو به امضأ رسانیده اند که مطابق معاهدۀ مذکور ؛ میراث های جهانی قابل حفاظت دایمی بدو بخش عمده تقسسیم گردیده است:

1-    میراث های جهانی کلتوری World Cultural Heritage

2-    میراث های جهانی طبیعی World Natural Heritage

اول - میراث های جهانی کلتوری یا فرهنگی شامل گروپی از ساحات و آبدات منحطر بفردی میشود که دارای ارزشهای؛ تاریخی Historical ، باستانشناسی Archaeological ، زیبایی شناسی Aesthetic ، علمی Scientific ، نژاد شناسی Ethnological و بشر شناسی Anthropological باشد.

دوم – میراث های جهانی طبیعی شامل ؛ زنده جانها ، پدیده ها وساختمان های طبیعی اند که خصوصیات فزیکی، بیولوژیکی و جیولوژیکی منحصر بفرد و ویژه یی داشته و بنا بر ملحوظات خاصی قابل توجه ، حفاظت و مراقبت دایمی جهانی باشند: نباتات و حیواناتیکه نسل آنها در معرض نابودی و فنا قرار داشته و یا ساختمان ها و یا ساحات جیولوژیکی که از لحاظ ارزشهای علمی، زیبایی شناسی و یا از نقطه نظر تشکل مناظر زیبای طبیعی و حالات حفاظتی منحصر بفرد و بی نظیر شان ؛ قابل حفا ظت دایمی شناخته شوند در این لست شامل میگردند. بنآ اگر قرار شود و فیصله بعمل اید که آبدۀ باستانی مسجد نه گنبد بلخ، ساحۀ باستانی قلعۀ بست هلمند و ساختمان جیولوژیکی بند امیر بامیان که در خبر مذکور از آنها گزارش داده شده است ؛ در لست میراثهای جهانی WHC شامل گردند؛ آبدۀ تاریخی مسجد نه گنبد بلخ و ساحۀ باستانی قلعۀ بست در لست میراث های کلتوری جهانی و ساختمان یا پدیدۀ طبیعی بند امیر بامیان در لست میراث های طبیعی جهانی آن موسسه شامل خواهند شد.

 از آنجائیکه کشور های جهان تلاش دارند تا روز به روز میراث های کلتوری و طبیعی بیشتری را که در ساحات مربوط کشور های شان قرار دارد ؛ شامل لست میراث های جهانی یونسکو سازند ؛ در دفتر مرکزی WHC کمیته یی با صلاحیت علمی - تشخیص، تثبیت و تسجیل این میراث های جهانی کار میکند ؛ تا مطابق معیارها و ضوابط معینیکه در تعریف از این میراث های جهانی از طرف اعضای علمی آن مرکز ارائه شده است: میراث های منحصر به فرد کلتوری و طبیعی جهانی پیشنهاد شده ازطرف کشور های عضو را سروی کرده ؛ آنعده از این میراث ها را که واجد شرایط دانسته شود

در لست میراث های جهانی WHC شامل میسازند نه تمام میراث های کلتوری وطبیعی پیشنهاد شده از طرف کشور های عضو را.

 موسسۀ جهانی WHC ؛ کشور های عضو را تشویق میکند تا از آثار، آبدات ، ساحات و میراث های طبیعی غیر جهانی داخل کشور های شان ؛ خود نگهداری و مراقبت بعمل آورند. در حالیکه موسسه مذکور خود مسئوول حفظ و مراقبت میراثهای کلتوری و طبیعی جهانی میباشد یک تلاش همگانی جهانی را براه انداخته تا دولتها ، حکومات و موسسات علمی مسئوول و مربوط ، خود میراثهای کلتوری و طبیعی غیر جهانی واقع خاکهای شانرا منحیث بخشی از تمدن ، مد نیت و طبیعت مشترک بشری حفا ظت نموده انرا به نسلهای آیندۀ بشر به ودیعه بسپارند.

 در شرایط حساس کنونی که امنیت نسبی در کشور تأمین شده و فرصت خوبی دست داده لازم است تا مقامات مسئوول افغانی توجۀ کارمندان یونسکو ؛ را در ترمیم آبدات تاریخی کشور که نسبت به هر وقت دیگر به دلسوزی ،ترمیمات و مرمت کاری های عاجل نیاز دارد؛ در اعمار یک موزیم مدرن علمی ؛ در تربیۀ ترمیمکاران مسلکی و فنی آبدات وآثار تاریخی ؛در تربیۀ کدر علمی باستانشناس و موزیم دارMuse log که خلای عدم موجودیت آنها همواره محسوس بوده است ؛درتدویر یک سیمینار بین المللی در مورد باستانشناسی افغانستان و چگونگی نجات و احیای مجدد آبدات نیمه ویران و ویران شدۀ کشور ؛ جلب کرده با همکاری کشور های ذیعلاقه و ذی ربط ؛ به وضع بی سر و سامان باستانشناسی افغانستان به خصوص به آبدات تاریخی و فرهنگی آن رسیدگی عاجل نمایند تا پیش از اینکه باقیمانده چیزیکه در دست دارئیم از میان برداشته شود ؛ وظایف و وجایب ملی و بین المللی خود را در قبال آنها ادا کرده برای نجات آنها دست بکار شوئیم و زمانیکه کشور از این ضرورت های حیاتی اش در عرصۀ باستانشناسی بی نیاز و امنیت کامل در کشور تأ مین گردید آنوقت است که به حفریات ساحات جدید دست زده خواهیم توانست و بس.باید دانست که هر گونه حفریات و باز کردن ساحۀ نو ؛ در شرایط فعلی ؛ پیش از وقت بوده بازی بچگانه و جفای نا بخشودنی به میراث های گرانبهای پدران ما خواهد بود.

 نگارنده که در حفریات ساحات و در ترمیم آبدات تاریخی کشور کار کرده ام –میدانم که بعد از سپری شدن هر فصل زمستان چه مقدار از خسارات وعوارض به این ساحات و آبدات ما وارد میگردد و به چه مراقبتها ، ترمیمات و مرمتکاری های هر ساله از این ساحات و آبدات نیاز است. در حالیکه جنگ 25 سالۀ اخیر ؛فیر توپ ها ، راکت ها و بمباردمانها نیز اثرات شوم وبد خود را بر آنها گذاشته است معلوم نیست در این مدت 25 سال کذشته بر ساحات و آبدات تاریخی کشور که اسیر پنجۀ سرنوشت نامعلوم خویش بوده ؛ چه گذشته است و این در حالی میباشد که شنیده میشود اخیرآ باستانشناسان کشور فرانسه به همکاری داکتر زمریالی طرزی ( سابق رئیس انستیتوت باستانشناسی افغانستان) تازه به حفریاتی در ساحۀ جدید بامیان غرض کشف مجسمۀ سه صد متری بودای خوابیدۀ بامیان که محتملآ در آنجا آرام خفته و از هر گونه آسیب و ویران کاری ها ی سیه دلان تاریخ درامان مانده است ؛ با صرف مبالغ هنگفتی پرداخته اند که کاملآ پیش از وقت و غیر ضروی میباشد.

 یونسکو قبلآ تعهدا تی در قبال باستانشناسی بخصوص حفظ بدات تاریخی افغانستان داشت که به هیچ وجه کافی و قناعت بخش نبوده است و این خود؛ ناشی از فقدان صلاحیت اداری و علمی کافی مسئوولین امور مربوط بوده که نتوانسته و یا نخواسته بودند تا همچو کمک ها را جلب نمایند. بگونۀ مثال از تأ سیس مرکز بین المللی تحقیقات کوشانی به کمک علمی و مالی یونسکو در شهر کابل میتوان یاد نمود که بعد از یک سال از تأ سیس آن مرکز ؛ یونسکو باصطلاح ازکردۀ خود پشیمان شده کمک های مالی و علایق اش را با آن مرکز قطع نمود:

 در سال 1968 م. سیمینار بین المللی مطالعات کلتوری آسیای مرکزی در شهر دو شنبه پایتخت تاجکستان دایر گردید که در آن روی مسائل آسیای مرکزی در عصر کوشانیان بحث صورت گرفت. در این سیمینار تثبیت گردید که خاک های افغانستان کنونی مرکز اصلی امپراطوری کوشانی را تشکیل میداد و فیصله بعمل آمد تا دفتر- مرکز بین المللی مطالعات کوشانی - در شهر کابل تأ سیس و دایر گردد تا بطور دائیم در این راستا فعال باشد و نیز پیشنهاد شد تا این مرکز در هر دو سال یک بار – سیمینار بین المللی را در مورد کوشانیان در شهر کابل - برگزار نماید. بتأ سی از این پیشنهاد و نیز فیصلۀ پانزدهمین جلسۀ کنفرانس یونسکو سال 1969 م. و قطعنامۀ آ ن کنفرانس ؛ تعهد بعمل آمد که باید یونسکو به پروژۀ مذکور مساعدت مالی نماید که مبنی بر آن در همان سال 1969 م. مبلغ ده هزار دالر امریکایی برای این منظور تخصیص داده شد که عملآ مبلغ هشت هزار دالر آن تسلیم مقامات مسئوول افغانی وقت گردید. با این پول اولین سیمینار بین المللی مطالعات کوشانی در سال 1970 م. در شهر کابل دایر شد. چون هیچگونه راپوری از فعالیت های این پروژه ( مرکز بین المللی مطالعات کوشانی ) که عملآ در شهر کابل وجود نداشت -؛ به یونسکو داده نشد ؛ بنآ کمک های یونسکو به این مرکز – صرف بنام - قطع گردید و سیمینار های بعدی دایر نشد.

 اگر چه در سال 1978 م. بعد از یک رکود هشت ساله ؛ مرکز مذکور دو باره عملآ در شهر کابل فعال گردید و مجلۀ موقوتۀ سه ماهۀ ( تحقیقات کوشانی) بمثابۀ ارگان نشراتی آن مرکز روی دست گرفته و چهار سیمینار بین المللی مطالعات کوشانی در سالهای 1978-1982 -1987 و 1990 م.در شهر کابل به ابتکار آن مرکز و به مصرف مالی دولت آنوقت افغانستان تدویر و بر گزار گردید: اما مقامات یونسکو با وجود مطالبات اصرار آمیز اشتراک کنندگان سیمینار های متذکره مبنی بر- از سر گرفتن و تمدید کمک های مالی یونسکو به آن مرکز - در هیچ یک از سیمینار های فوق الذکر اشتراک نه ورزید و مانند گذشته بر قطع کمک های مالی و علمی خویش به آن مرکز متعهد باقی ماند.

 پروژۀ دیگر یونسکو که در افغانستان بعلت جنگ و تشدید آن قطع گردید همانا پروژۀ بین المللی حفظ آبدات تاریخی هرات بود :

 درل سال 1976 م. به اثر پیشنهاد افغانستان و تأ ئید برخی از کشور های منطقه : ولایت هرات در جریان کنفرانس نایروبی ؛ در کمپاین بین المللی یونسکو شامل گردانیده شد. بتعقیب آن در سال 1977 م. آمریت پروژۀ بین المللی حفط آبدات تاریخی هرات ؛ بمثابۀ دفتر مسئوول و مجری فعالیت های یونسکو در هرات - در چوکات اداری وزارت اطلاعات و کلتور وقت- در کابل تأ سیس شد و سپس به هرات انتقال یافت. این پروژه ؛ کار ترمیم و احیای مجد د یک تعداد از آبدات تاریخی هرات بخصوص کار احیای مجد د قلعۀ اختیارا لدین هرات را که هستۀ اولی آن قلعه محتملآ در عصر غزنویان گذاشته شده است؛به کمک مالی و فنی یونسکو – تحت نظر یک نفر مهندس ایتالیایی – روی دست گرفت. مجلۀ سه ماهۀ (هرات باستان) به بمثابۀ ارگان نشراتی آن آمریت ؛ به نشرات آغاز کرد. طوریکه گفتیم فعالیت های این پروژۀ مفید به اثر جنگ و تشدید آن قطع گردید که امید مقامات مسئوول دولت فعلی کشور به مسأله ؛ دوباره توجۀ جدی مبذول داشته ؛ خواهان بازگشایی آن پروژۀ حیاتی و ضروری از مقامات یونسکو گردند.

 مسألۀ بسیار مهم و حیاتی در عرصۀ باستانشناسی افغانستان که در پهلوی ایجاد بسا از مشکلات و معضلات دیگر؛کار کمیتۀ تثییت و تسجیل موسسۀ حفظ میراث های کلتوری جهانی WHC یونسکو را در انتخاب آبدات و ساحات تاریخی و کلتوری - قابل حفاظت دایمی جهانی - افغانستان ؛ مشکل گردانیده وبعلت آن تا کنون مقامات موسسۀWHC لست مکملی از اینگونه ساحات و آبدات افغانستان را به خود ندارد: همانا معضلۀ ثبت و سجل آثار، آبدات و ساحات تاریخی ، هنری و فرهنگی افغانستان است که متأ سفانه تا کنون روی علل و ملحوظات مختلفی - به استثنای یک دورۀ کوتاه و نا تمام- کلآ روی آن کار صورت نگرفته و هیچ مقام مسئوول افغانی و بین المللی به آن توجه نکرده است.

 این وجیبۀ ملی و بین المللی میبایست در همان مراحل اول آغاز کار تحقیقات و حفریات دورۀ رسمی وقانونی مطالعات باستانشناسسی که در سال 1921 م. با تأ سیس دفترDAFA ( مرکز باستانشناسی فرانسه در افغانستان ) که مدت تقریبآ سی و یک سال بحیث یگانه موسسه ؛ تمام امور و فعالیت های باستانشناسی افغانستان را بعهده داشت ؛ شروع میگردید و یا بعدآ با آمدن سا ئیر تیم های باستانشناسی جهان : امریکا ، بریتانیا ، ایتالیا ، جاپان ، اتحاد شوروی سابق ،جرمنی ، یونان و هند به این کشور؛ که همه یکی بعد دیگر فعالانه در صحنۀ باستانشناسی افغانستان ظاهر شدند و امتیاز تحقیقات و حفریات خاک های سرتاسری افغانستان – این گنجینۀ بی نظیر باستانشناسی جهان- را بطور رایگان حاصل نموده بودند ؛ روی دست گرفته میشد و بتدریج و بمرور زمان روی ان کار میگردید و در همان زمانه ها تکمیل میشد.

 با تأ سف باید گفت که تیم های باستانشناسی جهان که در افغانستان مصروف تحقیقات و حفریات باستانشناسی بودند ؛ همه به جز از جستجو و تعقیب راه های تحقق پلان های شان ؛ کار مهم دیگری برای افغانستان انجام ندادند که میتوانست مشکلی از صد ها مشکل این کشور را در عرصۀ باستانشناسی ، موزیم داری و امور ترمیم و حفظ آثارحفریاتی ،آبدات و ساحات تاریخی ؛ هنری و فرهنگی حل مینمود :

 تربیۀ کدرعلمی بومی باستانشناس، موزیم دار، اعمار موزیم های علمی مدرن و دیپو های مریوط آن غرض حفاظت و مراقبت دایمی آثار حفریاتی ؛ حفاطت علمی ساحات تحت کاوش و حفریات ؛ ترمیم آثار و آبدات تاریخی افغانستان و تربیۀ کدر مسلکی و فنی ( ترمیمکاران آثار و آبدات تاریخی) – که کشور فقیر و عقب نگهداشته شدۀ مان به آن سخت نیاز داشت و هنوز هم دارد ؛ یکی از وظایف اساسی ، مبرم و وجدانی کشور های فوق الذکر بود که میبایست در پهلوی ادای دها مسئوولیت دیگر شان در قبال باستانشناسی افغانستان؛ به آن توجه کرده و صادقانه به آن عمل می نمودند.

 سالانه به هزار ها اثر خرد و بزرگ گرانبهای تاریخی از حفریات ساحات مختلف کشور به وسیلۀ این تیم های خارجی از دل خاک که به یقین در آن جا برای مطالعات نسل های آیندۀ مان و بشر محفوظ مانده میتوانست ؛ کشیده شده و بطور غیر مسئوولانه در دیپو های نمناک و رطوبت زدۀ زیر زمینی عمارت غیر علمی موزیم کابل که در اصل ؛عمارت بلدیۀ شاه امان الله خان بود ذخیره و گدام میشد.

 آثار مذکور که جای برای نمایش و حفاظت شان در موزیم ملی کابل و غیره جاها موجود نبود بعد از گذشت زمان ؛ به اثر نم و رطوبت دیپو های موزیم ، مشخصات و چهرۀ اولی شان را که در سجل آنها قید و شرح گردیده بود از دست داده میرفتند. تحویلداران موزیم کابل که این همه آثار گرانبهای بیشمار در جمع شان قید بود از این بابت که دیگر آن آثار چهره و مشخصات اولی شان را از دست داده و بحیث یک اثر قابل تشخیص نبود ؛ بمشکل لاینحلی گیر مانده بودند تا اینکه جنگ و غارتگران بکمک شان رسیدند ومحتملآ همه آثار مذکور را از قید و جمع شان ؛ بتاراج و فنا برده و تحویلداران متذ کره را از مسئوولیت های سنگین رهایی بخشیدند.

 در سالهای 1980 م. و بعد از آن ؛ تحویلداران مذکور از قبولی و قید شدن آثار حفریاتی در جمع شان بعلت نبودن جای در گدام های موزیم کابل ؛ قاطعانه اباء میورزیدند و روی همین معضلۀ نبود جای بود که بصد ها اثر تاریخی حفریاتی بخصوص مجسمه های گلی پخته شده و غیره آثار مختلفه از حفریات جدید تپۀ مرنجان کابل که بوسیلۀ تیم باستانشناسان افغانی ( که از سال 1985 م. تا 1991 م. ) بدست آمده بود در اطاق های دفتر سابقۀ انستیتوت باستانشناسی افغانستان واقع دارالامان و دفتر جدید آن واقع قلعۀ فتح الله خان ؛ گدام شده بود.علاوتآ آثار متعدد دیگر از دیپوهای تیم های باستانشناسان غربی (فرانسه ،انگلستان و ایتالیا) - که خود اعضای تیم های مذکور باساس پالیسی ضد غربی دولت کمونستی وقت مجبور به اخراج از کشور شده بودند – در جمع این آثار تپۀ مرنجان شا مل بود که مقامات موزیم کابل از قبولی آن همه آثار تاریخی امتناع میورزیدند . به گمان قوی این همه اثار گرانبها و منحصر بفرد ؛ مانند آثار موزیم کابل یا بنام بت و الحاد تخریب شده و یا بتاراج رفته است.

 با آنکه کشور های باصطلاح مترقی فوق الذکر و تیم های باستانشناسی شان هر کدام از این مشکل باستانشناسی افغانستان آگاهی کامل داشتند ؛ هیچ یک از ایشان در فکر احداث و اعمار یک موزیم مدرن علمی با دیپو های لازم مجهز به سیستم های مدرن حفاظت آثار حفریاتی ما ؛ نگردیدند. هر کدام از آنها ؛ صرف با امضای قرارداد های غیر منصفانه در عرصۀ باستانشناسی افغانستان؛ به نفع خویش عمل نمودند و بس.

 از دهۀ سوم قرن بیستم میلادی ببعد که موسسات عالی تعلیمی بکمک علمی و فنی یک عده از کشور های متذکره بخصوص کشور فرانسه ؛ در افغانستان پایه گذاری شد؛هستۀ علمی بنام ( باستانشناسی و موزیم داری ) که ضرورت مبرمی در پهلوی تأ سیس موسسات علمی دیگر نیز به آن احساس میگردید ؛ در نظر گرفته نشد که این امر همیشه بحیث یک سوال اساسی در تاریخ کلتوری و مؤسسات علمی مان مطرح خواهد بود.

 تدریس ، تدوین و نگارش مضمون تاریخ ؛ حتی تا سالهای اخیر در تمام سطوح معارف و موسسات عالی علمی کشور ؛ متکی بر میتود : استناد بر منابع کتبی و روایات خشک و افسانه وار تاریخی مربوط به قصص جنگ ها ، برادر کشی ها وغارتگری های شاهان و جباران تاریخ و بازمانده های مشخص بعدی فرهنگی که مرز زمانی این سرزمین کهن سال و معمر را بطور اقناع کننده یی ؛ تا پنج هزار سال قبل از امروز محدود میساخت؛ صورت گرفته از محتوای نتایج تحقیقات سیستماتیک و علمی باستانشناسی که بر فرضیۀ محدود ساختن تاریخ قدیم افغانستان تا پنج هزار سال قبل از امروز ؛ خط بطلان کشیده و مرز زمانی تاریخ آنرا تا چهل هزار سال و بیشتر از آن به عقب برده است ؛ اثری دیده نمی شد و از شیوۀ نگارش تاریخ متکی بر اسناد موثق مادی باستانشناسی ؛ خبری وجود نداشت و حتی نام انستیتوت باستانشناسی افغانستان که در سال 1343 هجری مطابق 1964 م. به اثر توجه و تلاش های پیگیرانۀ یگانه باستانشناس وقت افغانستان مرحوم داکتر شاهی بای مستمندی و علاقمندی شخص محمد ظاهر شاه- گذاشته شد ؛ برای اکثریت قشر چیز فهم کشور؛ نام نا آشنای بود.

 لازم بود تا در همان اوایل کار مطالعات و حفریات باستانشناسی افغانستان ؛ مقامات کشور بکمک مرکز باستانشناسی فرانسه در افغانستان ( DAFA ) و کشور های ذیدخل در فعالیت های باستانشناسی این کشور : هیأ ت مشترک باستانشناسان داخلی و خارجی ، اهل خبرۀ وطن ، دانشمندان با صلاحیت و مسئوولین امور شهر سازی کشور ؛ را وامیداشتند تا در نقش و تشکل یک بورد علمی ؛ تمام آثار بخصوص ساحات و آبدات تاریخی شناخته شدۀ قابل حفاظت دایمی سراسر کشور را سروی علمی کرده ؛ ثبت و سجل مینمودند و با نصب لوحۀ تسجیل باستانشناسی ؛ بر آبدات و ساحات تاریخی کشور - مطابق نورم های بین المللی حفظ ساحات و آبدات تاریخی ؛ بر همه حیثیت و کرکتر حقوقی و قانونی می بخشیدند تا از تصرفات، تخریبات و صدمات گوناگون عمدی و غیرعمدی مصئون میماندند. در عین زمان با آغاز شدن کار ثبت و سجل آثار منحصر بفرد حفریاتی و غیر حفریاتی ( انتیک )دکاکین انتیک فروشی سراسر کشور در آن زمان ؛ از قاچاق اثار تاریخی و حفریات خود سرانه و غیر قانونی ؛ تا اندازۀ زیادی جلو گیری بعمل آورده می شد؛ مسئوولیت ها و مکلفیت های افراد ، موسسات گوناگون داخلی و خارجی و مالکین حقوقی آثار،آبدات و ساحات( تاریخی ، هنری و فرهنگی ) قابل حفاظت دایمی افغانستان ؛ بر اساس احکام قوانین مختلفۀ کشور بخصوص قانون ( حفظ آثار تاریخی و فرهنگی افغانستان) ؛ معین و مسجل میگردید.

 در سال 1359 هجری شمسی مطا بق 1980 م. مسؤدۀ قانون حفظ آثار تاریخی و فرهنگی افغانستان که قبلآ از روی قوانین کشور های پیشرفتۀ جهان بوسیلۀ انستیتوت باستانشناسی افغانستان تهیه و ترتیب گردیده بود؛ نافذ گردید و این زمانی بود که تقریبآ پنجاه و هشت سال از آغاز فعالیت های رسمی باستانشناسی بوسیلۀ تیم های باستانشناسی خارجی در افغانستان سپری میشد و یک عده ازتیم های باستانشناسی خارجی مذکور بعلت جنگ و تشدید آن ؛ از آمدن به خاک افغانستان امتناع ورزیده بودند.

 انستیتوت باستانشناسی افغانستان که مطابق احکام قانون حفظ میراث های تاریخی و فرهنگی افغانستان مکلف به تطبیق و اجرای احکام آن قانون شده بود؛ قدمهای کاملآ ابتدایی را در آن زمان در این راه – که تطبیق احکام قانون مذکور بیک دولت و حاکمیت قوی مرکزی نیاز دارد – گذاشت که به زودی ؛ روی علل و عوامل گوناگونی ؛ کار ان قطع و قانون مذکور به طاق نیسان گذاشته شد و به باد فراموشی رفت. انستیتوت باستانشناسی افغانستان مکلف گردیده بود تا تمام آثار ، ساحات و آبدات ( تاریخی ، هنری و فرهنگی ) افغانستان را بعد از یک سروی علمی تثبیت و سجل کند و فورمه های مخصوص ثبت و سجل در مورد هر کدام از آنها را خانه پوری و لوحۀ تسجیل باسانشناسی افغانستان ر ا بر فراز هر یک از آن ساحات و آبدات ثبت و سجل شده نصب نماید.

 انستیتوت مذکور بمنظور تطبیق و اجرای بهتر قانون فوق الذکر شعبه یی را بنام ( آمریت ثبت و سجل ) در چوکات ساختار اداری و تشکیلاتی اش گنجانید و افتتاح نمود که نگارنده در آنوقت بحیث مدیر اداری و علمی آمریت مذکور تؤظیف گردیده بود . این آمریت فورمه های مخصوص ثبت و سجل آثار ، آبدات و ساحات را مطابق نورم های بین المللی آن تهیه داشت و هیأت علمی و مسلکی را که نگارنده نیز در جملۀ آن هیأت بود ؛ مؤظف ساخت تا در قدم اول آبدات تاریخی شهر کابل و حومۀ آنرا سروی علمی کرده ؛ راپور آنرا غرض فیصلۀ نهایی به شورای علمی اکادمی علوم افغانستان که انستیتوت باستانشناسی تازه به آن اکادمی مدغم شده بود ارائه نماید تا آن شورای علمی از جمله آبدات پیشنهاد شد ۀ هیأت مذکور آن عده یی را که قابل حفاظت دایمی میدانست برای ثبت و سجل نشانی و تصؤیب میکرد. کار بعدی هیأت مذکور این بود تا ؛ سروی آثار حفریاتی و انتیک منحصر بفرد دارای ارزش های عالی تاریخی و هنری کشور را که بعد از انفاذ ( قانون حفظ آثار تاریخی و فرهنگی افغانستان ) دیگربه مردم و دولت افغانستان تعلق گرفته بود و سرمایۀ ملی کشور بحساب میرفت ؛ ثبت و سجل نماید که روی علل و عوامل نا معلومی صورت نگرفت و نیز فیصله نهایی در مورد آبدات تاریخی شهر کابل که راپور تهیه شده سروی علمی آنها به شورای علمی اکادمی علوم افغانستان ارائه وپیشکش گردیده بود ؛ به عمل نیامد .اعضای هیأت تؤظیف شدۀ فوق الذکر به وظایف دیگری گماشته شدند که از جمله نگارنده به حیث مدیر مسئوول مجلۀ باستانشناسی افغانستان مقرر گردید که از آن ببعد تا سال 1991 م. که مجبور به فرار از کشورشد؛ در پهلوی پیشبرد کار پروژه های تحقیقی ترفعات علمی اش ؛به امور چاپ و نشر مجلۀ مذکور و چاپ سائیر کتب مرکز باستانشناسی اکادمی علوم افغانستان و مشکلات طباعتی ناشی از تراکم مواد حزبی و پالیسی آشتی ملی در مطبعۀ ؛ با کارمندان مطبعۀ دولتی کابل دست و گریبان باقی ماند.

 هیأت متذکره سروی علمی دیوار های تدافعی شهر قدیم کابل ، مینار چکری، استوپۀ گلدره ، بازار کهنه فروشی یا چهار چتۀ قدیم کابل ، باغ بابر ، مقبر ۀ سه اغر، مقبرۀ چهارده معصوم، مقبرۀ تیمور شاه ، برج شهرارا ، مقبرۀ امیر عبدالرحمن خان، کوتی باغچه ، کوتی باغ بالا، بالا حصار کابل ، مینار علم و جهل ، مینار عبدالوکیل خان ، قصر دارالامان ، کوتی تپۀ تاج بیک ، مینار استقلال و غیره آبدات و عمرانات عصر مغلیان هند ، عصر معماران کندهاری و شاهان متأخر افغانستان ( امیر عبدالرحمن خان ، امیر حبیب الله خان وشاه امان الله خان ) در کابل را؛ انجام داده که کار سروی مذکور شامل ؛ جمع آوری و تهیۀ مواد کتبی ، روایات ، شرح ویژه گی های هنری و معماری، تهیۀ عکس ها و پلان های افتاده و رویکار از هر کدام از آبدات فوق الذکر را در بر میگرفت.

 ثبت وسجل ساحات ، آبدات و آثار تاریخی ، فرهنگی و هنری افغانستان یک ضرورت تاریخی بوده و میباشد که امید روزی افغانستان عزیز و مردم آزاده و با کلتور مان به چنان از مراحل و مدارج ترقی و پیشرفت برسند که بتوانند احکام قانون حفظ آثار تاریخی و فرهنگی را در کشور تطبیق نمایند.

 اینک با ذکر مثالی چند از خسارات و ضرباتیکه از بابت نبود قانون مربوط و ثبت و سجل نشدن آثار ، آبدات و ساحات تاریخی ؛ بر این همه آثار و در مجموع بر باستانشناسی افغانستان وارد آمده است یاد آوری و بر آن مسأ له مهم تأ ئید مجدد میکنیم:

 قانون حفظ آثار تاریخی و فرهنگی افغانستان حکم میکند که آنعده از اتباع افغانی که آثار تاریخی حفریاتی و انتیک قابل حفاظت دایمی در اختیار دارند : مکلف اند تا در مدت دو سال از تاریخ انفاذ قانون مذکور از تمامی آثار دست داشتۀ خویش به دفتر ثبت و سجل انستیتوت باستانشناسی ؛ غرض ارزیابی و سرانجام غرض ثبت و سجل اطلاع دهند. مالکین آنعده از آثاریکه آثار شان قابل ثبت و سجل شناخته شود ؛ حق فروش این آثار خود را بالای اتباع خارجی از دست میدهند و نمیتوانند آن آثار سجل شده را از کشور خارج نمایند. در صورتیکه حاضر بفروش اثار متذکرۀ شان گردند؛ در قدم اول انستیتوت باستانشناسی و موزیم های افغانستان و بعدآ اتباع حقوقی افغانستان؛ حق خرید آن آثار را دارند. موضوع خرید و فروش آثار مذکور در کارت های مخصوص (ثبت و سجل) مربوط آن آثار درج میگردد. در این صورت ؛ تاجران آثار تاریخی و انتیک فروشان کشور میدانستند که بعد از دو سال از انفاذ قانون متذکره ؛ دکانها، گدامها و حتی منازل شخصی شان از طرف هیأت مؤظف تفتیش شده ؛آثار حفریاتی و انتیک شان ضبط میگردد؛ دیگر حاضر به خرید اینگونه آثارنشده ؛ حد اقل شکل آشکارا و آزاد خرید و فروش و تجارت آثار تاریخی حفریاتی و انتیک کشور از رونق می افتید. عاملین این کار ؛ خود را در برابر احکام قانون مسئوول یافته ؛ کاری را برخلاف قانون آشکارا و در روز روشن انجام داده نمیتوانستند و این کار خود موجب میشد تا از حفریات خودسرانه که بوسیلۀ شبکۀ وسیع بین المللی دلالان قاچاق آثار تاریخی در سرتاسر کشور پیش برده میشد و هنوز هم ادامه و رونق دارد ؛ کاهش بعمل می آمد و آثار تاریخی –این گرانبها ترین یادگار نیاکان ما – در دل خاک برای نسلهای بعدی و تحقیق آینده محفوظ مانده میتوانست.

 قسمیکه دیده میشد: تیمهای باستانشناسی خارجی در افغانستان بعد از ختم کار حفریات ؛ ساحات تاریخی تحت کاوش شانرا بحال خویش رها کرده رفته اند که به اثر عوارض جوی و عوامل دیگر خسارات جبران ناپذیری بر این ساحات و بقایای ساختمانی آن وارد آمده است.

 احکام قانون ؛ تیم های باستانشناسی و انستیتوت باستانشساسی افغانستان را مؤظف میساخت تا ساحات مذکور را بعد از ختم کار حفریات ؛ بقسم موزیم های غیر منقول در آورده حفاظت نمایند. آثار اضافی حفریاتی که سجل نشده و به موزیم آورده نمی شد ؛ بجای اینکه دو باره در محل مدفون گردد ؛ میبایست در داخل موزیم ایکه در خود محل اعمار میگردید؛ بنمایش گذاشته میشد و محافظینی از خود محل جهت حفظ و مراقبت ان ساحات گماشته میشد. قانون مذکور کار مراقبت و حفاظت دایمی تپه ها ، شهر ها، و ساحات تاریخی کشور را با تأسس مدیریت های حفظ و مراقبت ساحات و آبدات تاریخی در سطح ولایات کشور ؛ با تؤظیف محافظین در محل- به کمک قومندانی های امنیت ولسوالی ها و علاقه داری های کشور - مسجل و معین می نماید.

در صورتیکه الواح تسجیل باستانشناسی بر ابدات تاریخی نصب میشد ؛ موقعیت آبدات مذکور روی نقشه های شهری بطور دایمی تثبت شده نقشه کشان ، طراحان و شهر سازان کشور نمیتوانستند موجودیت حقوقی و قانونی آبدات مذکور را در نظر نداشته باشند. آنها محبور میبودند تا با در نظر داشت موجودیت و ضرورت حفاظت دایمی آبدات تاریخی ، هنری و فرهنگی ؛ نقشه ها و پلان های جدید شهر سازی خود را طرح و تطبیق نمایند. باین ترتیب آبدات پر ارزش و قابل حفاظت دایمی مان موقعیت های خوب قابل دیدی را در نقشه های جدید شهری کشور احراز می نمود و از تخریبات عمدی و غیر عمدی انها جلو گیری بعمل می آمد و ساحات تاریخی مان را زورمندان اشغال کرده نمیتوانستند.

خلای عدم موجودیت قانون حفظ میراث های تاریخی و فرهنگی و در عمل در نیامدن پروسۀ ثبت و سجل ؛ موجب شد تا خسارات زیادی - که ذکر همه در کتابی هم نمی گنجد - بر آبدات و ساحات تاریخی کشور وارد آید؛ مثال کوچک و نزدیک آن ؛ احداث پارک زرنگار کابل است که به اثر آن بوستان سرای کابل با یک تعداد از آبدات و تعمیرات عصر امارات عبدالرحمن خان ،امیر حبیب الله خان و شاه امان الله خان ؛ بی موجب و خلاف موازین قبول شدۀ بین المللی حفظ آبدات تاریخی ؛ تخریب گردید . در تخریب این باغ زیبا و عمارات تپیک آن و نیز عمارت سینمای کابل که در نزدیک دروازۀ غربی ارگ موقعیت داشت همه و همه همانا مسأ لۀ امنیت ارگ در عصر سلطنت محمد ظاهر شاه مطرح بود و بس. مهمتر از همه تخریب عمارت چوبین زرنگار ؛ در داخل باغ ( بوستان سرای) مییباشد که دارای ارزش های عالی هنری و بخصوص فرهنگی بود چه طوریکه معلوم است در داخل همین عمارت چوبین زرنگار ؛ معاهدۀ تاریخی حصول استقلال افغانستان بین دولت آنوقت افغانستان و انگلیس به امضأ رسید که به مناسبت امضأ ی آن معاهدۀ پر ارزش و تاریخی ؛ همه ساله روز 28 اسد و همچنان از اول سنبله تا هشتم آن ؛مدت هشت شبانه روز جشن باشکوه و شانداری که نظیر اش در منطقه کمتر دیده میشد در سراسر کشور برگزار میگردید. تیمهای ورزشی ، موسسات تجارتی و مردم از سراسر منطقه و بعضی از نقاط دیگر جهان ؛ در این جشنها اشتراک می ورزیدند. خاطرات شبهای با شکوه و دل انگیز این جشن ها درهفتۀ اول سنبله که کابل زیبا با میوه ها ی لذیذ ، اقلیم روح نواز و آسمان مهتابی ، پر ستاره و چراغان اش همچو فردوس برین مینمود و تو گویی آسمان هر چند لحظه بعد ستارۀ یی را به پیشگاۀ کابلیان نازنین نثار میکرد؛ در اذهان مردم ما جاویدانه نقش بسته است.

 امضأ ی معاهدۀ حصول استقلال افغانستان در داخل عمارت زرنگار- به آن عمارت ارزش نهایت عالی فرهنکی بخشیده بود که مسئوولین شهر سازی آنوقت کابل غافل از آن همه ارزش های عالی معاری ، هنری و فرهنگی؛ به تخریب آن نا آگاهانه عمل نمودند.بعد از تصؤیب و انفاذ قانون حفظ آثار تاریخی و فرهنگی افغانستان ؛ مقامات دولت افغانستان به اثر پیشنهاد و اصرار مرکز باستانشناسی اکادمی علوم افغانستان به اهمیت مسأله پی برده ؛ در تجلیل از سالگرد آن روز تاریخی و انعقاد معاهدۀ مذکور؛ مینارۀ کوچک سنگی را بیاد وبود از آن عمارت چوبین مزئین ( زرنگار) در محل اصلی آن در داخل پارک زرنگار فعلی در نزدیکی های محوطۀ قبور امیر نصرالله خان و اعضای دیگر خانوادۀ امیر حبیب الله خان نصب نمودند.

 نمو نۀ دیگری از این جفاکاری ها بر آبدات تاریخی کابل ؛ تخریب دیوار ها و دروازه خشتی مسجد عید گاۀ کابل است که ظاهرآ بخاطر مدرنیزه کردن شهر کابل- خلاف موازین حفظ آبدات تاریخی- د ر سال 1362 .هجری شمسی صورت گرفت . در این جا باز هم مسأ لۀ سیاسی امنیت شخص رئیس جمهور( ببرک کارمل ) و دیگر اراکین دولتی وقت مطرح بود که به منظور تماشای رسم و گذشت عسکری در پته زینه ها و تراس های کانکریتی مقابل مسجد عید گاه کابل در روز های جشن استقلال کشور و تجلیل از روز باصطلاح انقلاب ثور قرار میگرفتند. خطر فیر راکت و مرمی از عقب دیوار های مسجد مذکور ؛ مقامات امنیتی (خاد) را بر آن داشت تا با وجود ممانعت ها و مخالفت های شدید و مصرانۀ مرکز باستانشناسی اکادمی علوم افغانسستان؛ دیوار ها و دروازۀ خشتی مسجد را از میان بردارند و بجای آن پنجره های سیمی نا موزونی را که یکی از ویژهگی های هنر معماری اروپایی است نصب نمایند. طوریکه همه بخصوص اهل خبرۀ کابل میدانند امیر امان الله خان بر فراز همین دروازۀ خشتی دیوار مسجد عید گاۀ کابل برآمده ؛ اعلان جنگ با انگلیس ها را ؛ در برابر مردم کابل که در پای دیوار و دروازۀ مذکور جمع شده بودند؛ داد. علاوه از این ارزش نهایت عالی کلتوری و فرهنگی : دیوار ها و دروازۀ خشتی مسجد ؛ ارزش های عالی معماری ، هنری و تاریخی نیز داشت. زیرا در تمامیت کامل ساختمانی و هنری با عمارت خود مسجد احداث شده و ویژهگی های معماری سنتی عصر معماران کندهاری در کابل را در خود بخوبی حفظ کرده بود . اکنون پنجره های سیمی اروپایی بر زمین اسفلت شده صحن حولی مسجد که قبلآ خشت پخته فرش شده بود و سرک عمومی مقابل مسجد مذکور؛ یک ترکیب نا متجانس و نا موزونی را با عمارت تپیک اسلامی مسجد عید گاۀ کابل؛ در محل بوجود آورده است و به آن میماند که از روی تفنن و یا فشار مامورین حکومتی عصر سلطنت شاه امان الله خان - مرد تپیک کابلی با پیراهن و تنبان و پیزار هایش کلاه شپو به سر و نکتایی اروپایی به گردن بسته کرده باشد.

 نمونۀ دیگر از تخریبات عمدی که به اثر نادانی و جهالت مسئوولین امور صورت گرفته است همانا تخریب عمدی قلعۀ اختیار الدین هرات میباشد که بوسیلۀ والی ولایت مذکور که از طرف پاشاه وقت محمد ظاهر شاه مقرر گردیده بود بطور عمدی تخریب گردید. والی مذکور هدایت داده بود تا خشت های ساختمانی قلعۀ مذکور را که بسیار محکم و در مقابل عوارض جوی از تقریبآ هزار سال باین طرف مقاومت کرده و به حال خویش باقی مانده بود ؛ از جای اصلی شان کنده و به روی پیاده رو های شهر هرات فرش نمایند که قسمت های زیادی از این قلعۀ که از قدیمترین بنا ها و یا حصار های جنگی تدافعی افغانستان بحساب میرود باثر نیات گویا (خیرخواهانۀ ؟) آن والی هرات از میان برداشته شد.

 بسلسلۀ همین تخریبکاری ها: در پلان 25 سالۀ شهر کابل که در سال 1343 هجری تدوین یافته در نظر گرفته شده بود تا بازار کهنه فروشی یا چهار چتۀ مشهورو موجود کابل کاملآ تخریب شده بجای آن یک ساحۀ سبز احداث و مشجر گردد. این طرح و پلان بوضاحت نشان میدهد که حتی تعدادی از انجنیران ، کارتوگرافان و شهر سازان وقت کشور تحت تأ ثیر روال عمومی – بی توجه یی به امور حفاظت آثار تاریخی و فرهنگی مسلط بر کشور _ از درک ارزش های کلتوری، هنری و تاریخی و ضرورت حفاظت بقایای فرهنگی مادی گذشته ؛ به منظور حفظ هویت و سیمای باستانی شهر های قدیم خود شان عاجزو بی خبر بمانند و به آن ارزش ها اعتناء و وقعی نگذارند. بازار کهنه فروشی موجودۀ کابل که بنام چهار چته مشهور است : در عصر سلطنت شاه جهان بوسیلۀ علی مردان خان صوبه دار کابلستان احداث گردیده و بحیث یگانه بازار از نوع بازار های عنعنوی قرون اوسطی افغانستان و آسیای میانه در کابل به یادگار مانده که از جهات مختلف - قدامت تاریخی چهار صد ساله اش ؛ جاری بودن نوع عنعنوی خرید و فروش اجناس خاص اش ؛ موجودیت محصولات صنایع دستی تپیک محلی اش و از لحاظ سنت های معماری عصر مغلیان هندی اش- در کابل ؛ بینظیر و از هر جهت قابل حفاظت دایمی ویا احیای مجدد است. حفاطت و یا احیای مجدد ان بازار تپیک و تاریخی ؛ مطایق نورم های بین المللی حفاظت آبدات تاریخی؛ بمنظور تثبیت هویت تاریخی شهر کابل- در موقعیت فعلی اش - که روز تا روز با احداث عمارات کانکریتی؛ مدرن و دگرگون شده میرود ؛ ضروری و حیاتی بوده؛ تخریب و از میان برداشتن آن جفا و خیانت بزرگ و نابخشودنی بتاریخ و کلتور غنی کابل و کابل زمین خواهد بود که نباید صورت گیرد. ( نگارنده از تخریب کامل این بازار پر ارزش تاریخی و فرهنگی به اثر جنگ های تنظیمی و هجوم طالبان در یکی از نبشته های قبلی ام خبر داده ام.) .   وظیفۀ هر باستانشناس و شهر ساز ما در آینده این خواهد بود تا چهره و هویت تاریخی شهر های قدیم و معمر مانرا که کم نیستند با حفظ ساختمان های تاریخی ، فرهنگی و هنری مثل دیوار های تدافعی یا قلعه بندی ها، برج و باره ها ، عمارات دارای المنت و عناصر هنری تزئینی ؛ سرای ها ، حویلی ها و عمارات دارای ارسی ها، دروازه ها، کتاره ها ، ستون پایه ها و سقف های چوبی کنده کاری شدۀ هنری و مزئین ؛ مساجد ، مقابر ، باغ ها ، تفرجگاه ها، حمام ها ، حوض ها ، یخدان ها، بازار های سرپوشیده و سر باز ، رواق ها ، کمان ها، دروازه های خشتی ، خانقه ها ،صفخه ها ،تخت های سنگی ،سنگ نبشته ها ، مینار ها ، استوپه ها، کاروان سرای ها ، قشله های جنگی و نظامی ، زندان ها ، سنگر ها، مواضع تدافعی ، بنا های یادگاری قدیمه و جدیدیکه حوادث و واقعات مهم بر آنها حادث گردیده و دارای ارزش های عالی فرهنگی شده اندو همه عمرانات و ساختمان های که زمینه های مادی کلتور و فرهنگ گذشتۀ سرزمین ما را به نحوی از انحا در خود حفظ نموده اند ؛ آگاهانه و عالمانه زیر نظر ریاست حفظ و ترمیم آبدات تاریخی کشور؛ ثابت نگهداشته و یا با ترمیمات علمی ویژۀ باستانشناسی آن را؛ به نسل های ایندۀ مان به ودیعه سپارند.

 همه میدانیم خارجیان و سیاحینکه بعد از تأ مین صلح و امنیت به کشور ما خواهند ریخت به تعمیرات کانکریتی مان علاقمند نبوده بلکه در جستجوی آن بر خواهندآمد تا افغانستان باستانی و عنعنوی و نیز افغانستان جنگ زده را در ساختمان های تاریخی آن ؛ در موزیم های آرکیالوژیک ، اتنوگرافیک و غیرۀ آن ؛در آرشیف های نسخ خطی و قدیمی آن ؛ در صنایع دستی تپیک عالی آن ؛ در طرز لباس ملی و سرانجام در عمارات و ابنیۀ قدیمی و تپیک آتش گرفته و سوختۀ آن بشناسند و خصوصیات و ویژه گی ها و ارزش های عالی معنوی و سنتی فرهنگی و تاریخی اصیل این سرزمین معمر و کهن سال و اثرات و شواهد مادی سی سال جنگ اخیر را بتماشا بنشینند.

 همانطوریکه جنگ های 25 سالۀ اخیر بر نواقص و کاستی ها در عرصۀ باستانشناسی افغانستان افزوده ؛صفحات جدیدی را در تاریخ پر طلاطم و پر غنای مبارزات آزادخواهی و دفاع از میهن ما نیز گشوده است. جانثاری های مردم سرکش و تسلیم نا پذیر افغانستان ؛ حماسه های فنا ناپذیری را در این مدت بیست و پنج سال اخیر در دفاع از ناموس مادر وطن ؛ آفر یده که وظیفۀ باستانشناس و شهر ساز ما را بیش از پیش در عرصه باز شناسی ، تشخیص و حفاظت دایمی زمینه های لازم و ضروری مادی این همه جانثاری ها و قیام ها؛ خطیر تر و پر مسئوولیت تر ساخته است.تا اثرات مادی جنگ و دفاع از ناموس مادر وطن ما را در قصبات به آتش کشیده و شهر های ویران شده و حتی در سنگر های خونین آزاده زنان و مردان ؛در دشت های خسته از گرمای آتش و خون ؛در کوه های سربلند و پر غرور افغانستان؛ حفظ کرده و به نسل های آیندۀ وطن و سیاحینیکه به یقین به دیدن این لانۀ آتش گرفتۀ عقابان بلند پرواز خواهند ریخت؛ به ودیعه و تماشا سپارند.

 زندان ها ، شکنجه گاه ها،کشتار گاه های آلوده به خون وطنداران و عزیزان ما که به امر و دستور دژخیمان؛ آباد شده و فعال بوده- زنان و مردان آزادۀ قهرمان وطن در آنجا ها به حبس و به خون کشیده شدند؛ مواضع و سنگر های ویران شدۀ قهرمانان و مبارزان کشور که به کوره های آدم سوزی مبدل گردیده ؛ مدفن ها ، گودال ها و سیاه چاه های که آزادیخواهان دلیر و سر بکف وطن بطور دسته جمعی و گروپ وار- بوسیلۀ قاتلین خون آشام - زنده به گورشدند؛ عمارات تاریخی ، هنری و فرهنگی و نیز عمار ات جدید آتش گرفته و نیمه ویران همه و همه بعد از ترمیمات علمی بر اساس اصول و قوانین ترمیمات آبدات تاریخی برای همیشه باید حفظ گردند زیرا جنگ و حوادث ( تجاوز و دفاع متقابل از ناموس مادر وطن) بر همۀ آنها حادث شده و همه ارزش نهایت عالی فرهنگی یافته است.

 ما همانطوریکه خاطرات این دورۀ سیاه تجاوز را درج صفحات و اوراق تاریخ پر غرور خویش میکنیم ؛ وظیفه دارئیم تا بقایا و اثرات مادی متأ ثر شده از این جنگ ها را که با آتش و خون عجین گردیده است نیز در سراسر کشور معمر و مرد آفرین مان بحفاظت گیرئیم و آنرا جاویدانه به نسل های آیندۀ افغانستان و جهان به ارمغان سپاریم و در امر تحقق این ارمان مقدس لازمست تا کمک های مالی ، علمی و فنی یونسکو و سائیر مؤسسات بین المللی مربوط و مراکز علمی کشور های ذیعلاقه و ذیدخل ؛ در امور باستانشناسی افغانستان عزیز – این مأ من مشترک نیاکان ما – را هر چه بیشتر جلب نمائیم و در یک کلام جهان را وا داریم تا ما را در انجام این وطیفۀ سترگ ملی و بین المللی کمک و یاری رسانند. پایان

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 94          سال پنجم           حمل/ ثـــور    ۱۳۸۸  هجری خورشیدی          اپریل 2009