کابل ناتهـ، Kabulnath
















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
دست حضرت سیاست!
 

نجیب الله دهزاد
najibdehzad@yahoo.com

 

امروز صبح  که روزنامه ها را ورق میزدم، چشمم به تصویر جوانی افتاد که خود کشی کرده بود. راستی هر چه فکر کردم عقلم به جایی نرسید که این دوست چرا خودش را از زنده گی درکشوری بی غم نموده که قرار است چند سال پس به زیارتگاه دموکراسی تبدیل شود!

این عزیز متوفی شاید دلیلی داشته، شاید هم از روی بلهوسی این کار را کرده، یا ممکن  چیزی به غیرت اش برخورده است. علت هر چه که باشد، باشد، اما در کشوری که از سر و روی مسوولین اش عرق بازسازی میریزد، و صد ها رییس و رهبر برای آسایش آدم هاش شب و روز  جان میکنند، انسان چرا دست به خودکشی بزند؟ گفتم، هرچه فکر کردم، عقلم به جای نرسید، شخص دیگری که در پهلویم ایستاده بود و روزنامه میخواند، دلایلی برای این خودکشی آورد که دیدم بی ثواب نیست اگرخدمت شما هم عرض شود:

رفیق روزنامه خوان گفت: حق نفس کشیدن و نکشیدن برای هرکس مساویست، و مرگ هم میتواند تنها یخن پیران را نگیرد، بنابرین، چیز نامحتملی اتفاق نیفتاده که لایق تشویش باشد.

باز دوستم گفت: این جوان به نظرم کاری خوبی کرده، چرا آدم هوشیار قبل از حمله انتحاری خودش را نکشد که دو سه  غریب و غراب از برکت غسل و دفن اش مستفید گردد. فکر میکنم، اگر این جوان خودش را آبرومندانه نمیکشت، در بیر و بار بازسازی دیگر فرصت مردن را پیدا نمیکرد، ما همین لحظه میلیون ها جوان بیکار داریم که از زنده گی بجان آمده اند، ولی افسوس که زمینه مردن برایشان مساعد نیست. این موسسات خارجی هر روز ورکشاپ انکشاف ظرفیت دایر میکنند،  اگر کورس های آموزش مردن رایگان هم تدویر گردد، قطعاً شمار اشتراک کننده گان از تارهای ریش رییس جمهور هم بیشتر خواهد بود. چرا بجای مردن وسط بازار آزاد،  آدم خودش را از طریق این موسسات نکشد که سرتیفیکیتی با اعتبار بین الاخروی دارند!

 

دوست روزنامه خوان در ادامه دلایل اش گفت: یک راه دیگر مردن  رفتن به ولایات جنوبیست، اگر خدا بخواهد با یک سوتفاهم  عادی شهید میشوی، ولی رسیدن تا آن منطقه پول و امنیت میخواهد. شاید این جوان آرزو داشته که  با خوردن بمب های خوشه یی ایتلاف بمیرد، اما مشکل است آدم بی موتر و دونر، از میان صد ها خطر امنیتی به این کشتارگاه برسد!

 

دلیل دیگری که میتواند این جوان را کشته باشد، عدم تجربه دالردار زنده گی است، شاید او قابلیت انجو سازی را نداشت، ممکن عقلش برای ساختن حزب قد نمیداد، یا که ارتجاعیت فنر کمرش استندرد شرف یابی مقامات را نداشته است، میشود که اینها دلایل مردنش باشند، ولی گمان غالب آنست  مرگ این جوان با سیاست خارجی همسر بانوی اول دنیا پیوندی داشته باشد، قطعاً او میدانسته با افزایش هفده هزار سرباز خارجی دیگر، غیرنظامی چه که اوکسجن حتی برای تنفس در این کشور باقی نخواهد ماند! پس قبل از اینکه هوای آزادی را از شش هایش با زور گوانتانامایی بیرون بکشند، خودش را کشته است.

 

گرچه انتخابات نمیتواند رابطه ای مستقیمی با مرگ این دوست داشته باشد، اما احتمالاً کمیسیون مستقیل انتخابات علت فوت او را میداند. اگر  مذکور مرحوم دوباره پای صندوق رأی می ایستاد، ممکن بود، هفت سال دیگر از بیکاری به پشت میخوابید!

 

در گزارش آمده بود؛  او خودش را از بلندمنزلی در مرکز شهر در آغوش ازدحامی که دهن اش رو به بالا باز بوده پرتاب کرده است. باز اینجا پرسش هایی مطرح میگردد، چرا دهن جمعیت تماشا چی به طرف بالا باز بوده است؟ دلیل اول احتمالاً  این باشد که آنها تعجب میکردند یک شهروند مفلس چگونه توانسته به بلدینگی راه یابد که هزینه ساختش نصف بودجه انکشافی افغانستان بوده ؟ دلیل دوم اینست؛ شاید دهن جمعیت بخاطر جوان بالایی  نی، بخاطر این همه مصرف هوایی  واز مانده باشد، یا که تعجب میکرده اند این آدم غیرتی چگونه توانسته است تا بحال از گیر فساد و ناتو و تریاک و طالب زنده بماند!

 

علت مرگ این جوان هر چه که باشد، قطعاً  سیاسی نیست؛ زیرا تاریخ هرگز بیاد ندارد آدم های افغانستان ما از دست حضرت سیاست بشکل انفرادی مرده باشند!

کابل- حوت ١٣٨٧

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 92          سال پنجم           حــــوت/حمل    ١٣٨۷/۱۳۸۸  هجری خورشیدی          مارچ 2009