کابل ناتهـ، Kabulnath








































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان
همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
و خدا زن را آفرید از قبرغه چپ مرد
 
 

سروده ی : استاد عبدالقیوم بیسد

 
 

  این عدالت بود؟ مقدر بود ؟ یا اینکه قضا بیداد کرد

یا که زن مادر شد و تربیت اولاد کرد

زند گی در جنبش آمد خانه را آباد کرد

با خشونت مرد جاهل هستی را برباد کرد

                ...........

در حقیقت خلقت زن امر نا قص بوده است

نا قص العقلش همیخوانند  جاهل مردمان

ایخدا درمانده ام در حکمتت در خلقتت

چشم من را  باز کن ... تا  بدانم .... تا به بینم زن چرا بیچاره و درمانده است ؟

زن چرا بیهوده و مغضوب خشونت میشود ؟

زیر لاش گرگ پیر، دزد ناموس ُ  شرف

یک چمن گل های نو بشگفته پر پر میشود ؟

زندگی چون دوزخی شد

دختران باکره خود را به آتش میزنند

آتش سوز درون شان نمیداند کسی

                   ..........

دود و آتش در فضای شهر رقص مرگ داشت

دختران وحشت زده

زن ها پریشان

دیده ها پر خون و گریان

چرخ دارد یک تراژیدی دیگر آزمون

جنس زن قربانی امیال ننگین میشود

دست و پا بسته اسیر رسم ُ آیین میشود

زن چرا قربانی بد میشود ؟

زن چرا در با طلاق گنده ء رسم و رواج ؟

میشود مسموم و بد بخت و تباه .

زن چرا در سنت فرسوده ء فرسود گان

مثل حیوان در خرید است وفروش

حق ندارد عشق ورزد

حق ندارد دوست دارد

حق ندارد تا نماید اعتراض و اعتصاب

از اذل در قسمت زن ظلم شامل بوده است

مثل یک بازیچه در دست  اراذل بوده است

               .........

ای زن ! ای مظلوم اعصار و قرون

زادگاهت ذلتستان سر زمین اشک و خون

سر نوشت تو گره خورده بدست جاهلان

گر نمیدانی .....؟ بدان

ای زن ای گلبرگ زیبا عطر باغ زندگی

در سیاهی ها چراغ زندگی

منبع نور و سرور

از پلشتی ها بدور

مرجع مهر و وفا

تند یس عشق و عاطفه

ای الاهه ؟ مظهر امید واری در جهان

ای ونوس عاشقان پا کباز

چهل چراغ  رهنما، فانوس ره ء گم کرده گان

تو خودت زیبا یی و ... با تو شود زیبا جهان

گر نمیبودی کنار آدم ای زن ای حوا

نسل انسان در جهان نا بود میبود

عشق و مهرُ عاطفه مردود میبود

این جهان یک دوزخ اشباح خون آلود میبود

خندق تمساح و افعی شعله های آتش نمرود میبود

در سیاهی ها  تباهی های هر جنبنده  بود

و مشعل ها همه خاموش ، کلکین ها به روی روشنی مسدود میبود

 

                    ..........

گر که انسان است و انسانی جهان است

گر تو داری افتخار سروری روی زمین

گر خدا بگذاشته تاج کرامت بر سرت

علم را بنموده زیب و زیورت

این همه پیروزی های آدمی

ساینس و تکنالوژی عصر نوین

کاشف اسرار خلقت

فاتح سیاره ها

حاصل اعجاز و دست آورد فرزندان تست

               ای مادر.... ای زن

ای بهشت آرزو های بشر

خویش را بشناس که جنت در قدوم مادران است

ای خالق حماسه ها ....  افسانه ها

کمر بر بند و برخیز

از حقوق خود دفاع کن

حق خود را از دهان شیر بیرون کن

برزم ای رزم جوی رزم جویان

با خرافات و رسوم نا پسند

با خشونت ..... با اراذل با تعصب .... با جهل

با سقوط زن به بازار هوس

با جبر با ظلم و استبداد مرد

از سیاهی ها  بیرو شو

با چراغ معرفت

جامعه تقوی به  بر کن

چادر عفت به سر کن

راه تو دور و دراز است

باید رسی در قله پیروزی ها و افتخار

پرچم انسانیت بر ذروه عشق ، عدالت نصب کن

شهر خوشبختی بنا کن

منزل مقصود آنجاست

و می یا بی جهان سبز و دنیا امید

و آنجا شهر خوشبختی فرزندان تست

          ای مادرم ..... ای زن

سمبول عشق و عاطفه

الگوی ایثار و وفا

ای کمال خلقت انسان در روی زمین

            ای مادرم

            ای زن

 

  

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 114           سال پنجم         دلــو/حوت  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        فبروری 2010