کابل ناتهـ، Kabulnath
































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان
همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
فریاد سرا
 
 
 
حمید عیار
 
 

 بگوشم در وطن ازهر طرف فریاد می آید

به ذهنم هم قفس هم مرغ ،هم پریاد می آید

غریواست ازخلایق هرکه را افسرده می بینی

تعفن بر مشام ازهر طرف با باد می آید

 صدای نان خواهان می رسد ازدور درگوشت

 به چشم اشک، ازنگاۀ مردم برباد می آید

اگرسازاست اگرمطرب،اگرشاعردرآن وادی

صدایش غم ، نوایش از دل ناشاد می آید

کسی درشهردرقصروکسی بربوریا خفته

تصور درنگاهت، سازش اضداد می آید

قصاب و صید افگن، رونق بازاربس دارد

 کساداست مهر،آهنگ شکست داد می آید

بدوش باغ سربنهاده هرسروی فروخفته

صدای نالۀ خونین دلی شمشاد می آید

هوابس سردوجنگل پا زسرآماج رگباراست

 شمالی سرد ازشهری خراب آباد می آید

بدوش عاشقان، بارگران همواره می بینی

صدا چون بی ستون از تیشۀ فرهاد می آید

به بردارد سراپای وطن را افعی تعصب

بیادت داستان و قصه ای، اجداد می آید

عیاران بندخودبینی،سوار رانیست تدبیری

 سیاهی و ستم از هر طرف آزاد می آید

 

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 114           سال پنجم         دلــو/حوت  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        فبروری 2010