صدایت صد
غزل پرواز می بخشد قناری را
فراهم می
کند در برف گلهای بهاری را
لبت در معرض گلبونه های سرخ می رقصد
میان برگ
می پیجد انار قندهاری را
لبت در ازدحام عابرین می گیرد؛ اما من
به شیشه می نویسم بوسه های انتحاری را
تصرف می کنی سهم مرا از آب و آیینه
عنایت می کنی احساس تلخ بی قراری را
بیا با یک تکان بازویت آشفته کن هنــــدو را
سکوت سرد این مرد آبی و امواج "ساری" را
|