دوتا تفنگ، دوتا سنگ در کنار چراغ
و يک کليد پر از زنگ در کنار چراغ
دو شعر، شعر به آخر رسيده، شعر خموش
و يک مسافر دلتنگ در کنار چراغ
نشسته - يک قفس آواز- در برابر باد
و يک گلوي پر آهنگ در کنار چراغ
و يک نگاه پر از انتظار غرق سکوت
درين حوالي شبرنگ در کنار چراغ
دو تا تفنگ (قلم) با دو تا گلولة
سرد
:دوتا گلولة بي رنگ - در کنار چراغ
و يک سکوت به آخر رسيده (يک فرياد)
و يک صداي پر از جنگ... در کنار چراغ
|