کابل ناتهـ، Kabulnath







































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 



بخش های پیشین


1


2


3

 

4

 
 
 
 
 

کودتا ها درتاریخ افغانستان

 کودتا های نام نهاد

 کودتای نام نهاد عبدالملک عبدالرحیم زی

بخش پنجم

 
 
نصیرمهرین
 
 

1 - مسأله ی نقش شوروی در دسیسه ی کودتا

2 - توقیف چند تن از مشروطه خواهان

3 - فشرده یی از سرگذشت شادروان میرعلی اصغر شعاع

 

1- مسأله ی نقش شوروی دردسیسه ی کودتا

 

خواننده ی جریان دستگیری وتوقیف ملک خان ویک عده از شخصیت های دیگر، ناگزیر میشود بپرسد که آیا سازمان جاسوسی اتحاد شوروی در پرتو لزوم دید دولت شوروی، دراتخاذ تصمیم خانواده ی سلطنتی نقش داشته است ؟. زیرا سخنانی د رین زمینه گفته شده است. داکترش. ن حقشناس و فقیرمحمد فگارآخرین مدیرقلم مخصوص ملک خان،الکو هارون، قیوم کوچی، در نبشته های خویش، بیشتر به توطئه ی شوروی تکیه نموده وسرمنشأ توطئه را در ماسکو جسته اند. (1)

 

اما تصمیم گیرنده گان توقیف ملک خان وعاملان دست اول یا شورای سلطت، سخن بایسته را درین زمینه نگفته و مدارک واسنادی نیز انتشار نداده اند.آن چه هم گفته اند، بی مدرک وسند است . زیرا مدارکی در زمینه وجود نداشت.سندی از طرف منابع شوروی نیز صورت انتشار ندیده است. درحالی که سندی ازعلاقمندی امریکا به جوانب شخصیت وتمایلات ملک خان منتشر شده است. (2)

 آن سند این راهم میرساند که شخصی به اسم عبدالکریم حکیمی، یکی ازکارمندان دولتی که پسان ها در سطح وزارت نیر رسید، گزارش هایی را در باره ی ملک خان به سفارت امریکا درکابل می سپرد.

 

 اما درزمینه ی دسترسی به اسناد مقنع از جانب شوروی چه در مورد ملک خان وچه بسا ازبقیه موارد، دشواری ها و محدودیت های هنوز وجود دارد. به سخن دیگراسنادی صورت انتشار ندیده اند که برمبنای آنها بتوانیم رأی قاطع مبنی بر نقش شوروی در آن توطئه را ابرازنماییم . ازین رو بیشترین ادعاهایی را که تاحال دیده وخوانده ایم، تکیه بر فرضیات وقراین دارند. فرضیه ها وقراینی که آنها رادرپیوند با بررسی جریان دستگیری ملک خان نادیده هم نمی شود انگاشت .

 براساس چنان برداشت ها؛ ملک خان که دل خوشی ازسیاست رابطه با شوروی نداشت، هنگام مسافرت به ایالات متحده ی امریکا، موفق به دریافت کمک ها وبستن قراردادهای با جانب امریکا شد، که درنتیجه نارضایتی مقامات شوری را فراهم آورد.

موقف ملک خان برای مقامات شوروی نگران کننده بود، پس برای خنثی نمودن آن دست به کار شدند تا از طریق تهیه ی گزارشات جعلی ، ازیک سو حسن نیت خویش را برای خاندان سلطنتی در معرض نمایش بگذارند وازجانب دیگر، شخصیت های دارنده ی ظرفیت مخالفت آمیزبا شوروی رادرافغانستان از میان بردارند.

 در نتیجه شوروی ها گزارش های را برای حکومت افغانستان مبنی براین ادعا تهیه نمودند که عبدالملک خان کودتا میکند. وقت اقدام به کودتا روز اول عید تعیین شده ومحل اقدام علیه شاه وخانواده ی سلطنتی مسجد عیدگاه درنظر گرفته شده است. به منظور پرورانیدن این شایعه ، شاه وخانواده ی سلطنتی آن روز نمازعید را درآن مسجد به جا نیاوردند و پس از آن نیز برای همیشه در داخل مسجد ارگ شاهی نماز نخواندند.

به منظور مکث بیشتر بر این ادعا ها، اندکی به فعالیت های زمان ملک خان مکث می نماییم :

 سیرفعالیت های ملک خان در طی سالیانی که در کنار سردارداؤود خان ، قرار داشت، حاکی ازآن است که تأمین ارتباط با شوروی طرف موافقۀ او بود. یگانه مرزی را که ملک خان سعی نموده است ، درارتباط با شوروی روشن نماید، ودر"اسناد محرمانه" آمده است، این است که به صدراعظم داؤودخان چنین گفته بود :

" اسلحه و مهمات نظامی افغانستان نباید ازیک کشور( شوروی ) خریداری گردد ."  (3) با وضاحت میتوان دید که این موضوع ( عدم خریداری سلاح از یک کشور یا ازشوروی ) با موقف مخالفت آمیزفرق دارد.

اما خود گزارش محرمانه که ضمن بررسی مواضع ملک خان این سخنان را آورده است، بازهم دارندۀ تناقضی است که با واقعیت موقف ملک خان سازگاری ندارد. در گزارش آمده است که:

" عبدالملک عبدالرحیم زی که دعوت شوروی را جهت بازدید از آن کشوررد نموده بود، در خواست سفر رسمی را جهت جلب وجذب کمک های ایالات متحدۀ از طریق سفارت آن کشور نمود. " (4)

 

اما واقعیت موضوع :

 نه تنها ملک خان هیچ جایی نگفته است که برای رفتن به امریکا درخواستی داده بود، بلکه فیصلۀ دربار سلطنتی نیز این بود که توفیقی در به دست آوردن دل امریکا نصیب شود . یادآوری های صدراعظم داؤود خان برای ملک خان پیش از مسافرت به امریکا که آن را درصفحات پیشین دیدیم، مؤید این ادعا است .

افزون برآن، ملک خان پیشنهاد نموده بود که خودش شوروی برود. در گزارش چنین آمده است : " در همان سال 1955 سردار محمد داؤود قرارداد خریداری اسلحه را از اتحاد شوروی امضأ نمود. عبدالملک عبدالرحیم زی در این مورد چنین اظهار نمود:

 من به صدراعظم سردار محمد داؤود خان تأکید نمودم که اسلحه ومهمات نظامی افغانستان نباید ازیک کشور خریداری گردد؛ وسلاح ما باید ازچندین مملکت تهیه گردد، تا حالت وابستگی نظامی را از یک کشوراختیار ننماییم . . . ولی سردار محمد داؤود خان به جوابم گفت که این مسأله در شورای سلطنت فیصله گردیده است . بعدا برایش گفتم ، حالا که شما این فیصله را نموده اید ،بگذارید تا بنده جهت اسلحه به شوروی بروم . چون من در تحت پروگرام ناتو در ترکیه تحصیل نموده ام و اسلحه های کهنه وجدید روسی بهتر برایم معلوم است." (5)

 می بینیم که ملک خان در آنوقت طرفدار بهره گیری از اوضاع جنگ سرد واختلافات قدرت های بزرگ بود. ودر رابطه با سلاح شوروی پای دقت وهوشیاری واحتیاط را درمیان آورده تا مبادا شوروی ها سلاح کهنۀ خویش را به افغانستان بفروشند.

این هم افزودنی است که ملک خان طرفدار اقتصاد رهبری شده و تقویه سکتور دولتی ونظارت امورازجانب دولت بود که با سیاست های اقتصادی داؤود خان سازگاری داشت . منابع خارجی تمویل نخستین پلان پنجساله طرف توافق وزیر مالیه وصدراعظم بود. بنابرآن ملک خان به حیث مهندس مهم آن پلان پنجساله و داؤود خان در نقش پیشگام تأمین روابط گسترده با شوروی، که چشم امید از امریکا را از دست نداده بود، درنیاز تأمین روابط با بقیه کشورهای جهان همسویی داشتند.

 

 درین زمینه، ازمیان برداشت های مختلف ، آن چه را که سید مسعود پوهنیار گفته است، سزاوار تأمل است. وی مینویسد:

" بدست آوردن کمک های متذکره ی ( کمک های امریکا پس از ختم مسافرت ملک خان در امریکا ) امریکایی شاید موجب رنجش ونگرانی روسها گردیده باشد، اما مرحوم ملک خان به پیروی از سردار داؤود خان با روسها مناسبات دوستانه داشت وبا امریکایی ها بسیار سخت میگرفت، چنانچه یک بار سفیر امریکا را ازاطاق خود کشیده بود ورئیس بانک جهانی را توهین کرده بود ." (6)

 

ازروی این مدارک، نشان دادن منشأ توطئه در ماسکو بعید به نظرمیاید. به ویژه که منشأ اصلی یا استبداد ولزوم دیدهای خود دربار را دراختیارداریم. به این دلیل پنداشته میشود، که برخی ازین قرینه سازیها ازجوسیاسی زمانۀ پسین که شوروی وحزب دموکراتیک خلق افغانستان قدرت را در دست داشتند، متأثراند. تاریخ های نگارش مدارک یادشده ی چند هموطن که به توطئه ی جانب شوروی تأکید نموده اند نیز نشان میدهد که ازجو سالیان پیسین متأثر است .

 

 سالیان بعدی به ویژه پس ازکودتای 26 سرطان، آن هم در نخستین مرحلۀ آن که تعمیق پیوند ها وعلایق داؤود خان به شوروی وضاحت داشت؛ برای او مشکل ساز بود. در مرحله ی بعدی ، تمایلات واقدامات برای گسست ازآن حدود وابستگی به شوروی که با رویکرد به جانب کشورهای غربی ودولت های پولدارعربی همراه بود، برای سردار ارزان تمام نشد. ونه تنها برای سردار؛ بلکه سیاست های غلط اوبرای افغانستان ومردم ما ،آسیب های جبران ناپذیری را همراه آورد. مظالم وجفاهایی را که نیروهای شوروی وحزب وابسته به آن درافغانستان در حق مردم اعمال کردند، افزون برایجاد واکنش های گوناگون چهارده ساله، قلمرو های پیشنۀ زمانی ومنجمله تاریخ نگاری و رویداد نگریها را نیزمتأثر نمود. منظور ما از اشاره به این موضوع این هم است که عوارض سهل انگارانه ی همچو دیدگاه ها، موجب می شوند که دانش آموزان وعبرت گیران رویداد های تلخ؛ ومنجمله کودتای نامنهاد ملک خان، ازدریافت سرچشمه ی اصلی توطئه گری ها به دور بمانند.

این منبع وکانونی که به رویش رویدادهای تلخ واز جمله توطئه ی کودتای نام نهاد ملک خان زمینه بخشید؛ وصدها انسان را در زندان وخارج زندان بیازرد، همان" شورای سلطنت " ونهاد های توطئه گر وگوش به فرمان آن بود.

 

هرچند ناگـفته پیدا تواند بود که یادآوری های بالا، درهیچ صورتی، علایق شوروی، وبقیه قدرت ها وکشورهارا در امورداخلی افغانستان تردید نمیکند، و به موجودیت علایق مبنی بردستیاب نمودن همکاران در داخل افغانستان وضربه وارد نمودن به مخالفین بالفعل وباالقوه مُهر تایید می نهد، ولی با دست داشتن مدارک متعدد و با تشخیص کانون اصلی توطئه گری وفرهنگ وسنت های آن ، باید بپذیریم که ریشه های آن در جامعه ی ما بود واست. ازآن ریشه است، که بدنه ی توطئه گاهی در صورت نادرخانی وزمانی در هیأت شاه محمود خان وسردار محمد داؤود خان قدربرافراشته است ؛ وزمانی دربقیه چهره های مختلف ورنگارنگ دسیه آمیز. دریافت آن ریشه نشان مان خواهد داد که بدون شوروی وخانوادۀ سلطنتی، اما با ساختار های مستبدانه ودیکتاتور ماآبانه نیز میشود، ده ها ملک خان وحاجی آغا جان ، شامل ، خواجه خلیل الله خان و . . . رابه شکنجه گاه ها وقربانگاه ها فرستاد.

 

هنگامی که سردارداؤود خان در آن سالیانی که به خود به حیث شخص برطرف شده ودرمعرض اهانت میدید وکینه ی شاه را بردل داشت؛ درسالیانی که هر هفته وماه ، خشت روی خشت ساختمان کودتای 26 سرطان را می نهاد، چنانچه دیدیم در پاسخ سوال برادرزاده اش سردارمحمد عزیزنعیم، توقیف ملک خان را به امر ودستورظاهرشاه احاله کرد. همینطور اعضای شورای سلطنت هریکی دیگری را مقصر دانستند، اماوقعیت این است دستگاه آمیخته با ساختار های بلی گویانه واحترام طلب؛ دستگاهی که ممثل حاکمیت خاندان سلطنتی بود، بر پیوند های عنصر خانواده ارزش می نهاد، خاطر خواه سردارنعیمخان بود، نه خاطرخواه استعداد هایی که به رغم پذیرش چارچوب های آن نظام ودستگاه اش، قد برمی افراشتند تا حد اقل سخن خویش را بگویند وآن چه را درست وخدمت کارانه برای کشور خویش پنداشته اند ، صادقانه انجام دهند. با دیدن موضوع ازین دریچه است، که همچنان میشود گفت، که نسبت دادن ملک خان در طی آن سالها به موقف وموضع شوروی ستیزانه ، گونه یی از توجیه آن اقدام شوروی میتواند باشد که در شایعات برای دور کردن ملک خان قرینه سازی شده است.

 

هرچند امروز گزارش مستندی ازاحوال کرملین ونواختن زنگ خطر ارناحیه ملک خان به گوش ارگ شاهی کابل دراختیار ما نیست ؛ اما اگر روزی چنین نیز شود وسندی منتشر شود، مانع از آن نخواهد شد که خواستگاه اصلی اتهام وچیدن دسیسه علیه ملک خان رادر درون "شورای سلطنتی" بجوییم. آنگاه ویا درصورت داشتن سند حاکی از احوال دهی مقامات شوروی به افغانستان ، در پرتوبررسی دقیق تر گفته خواهد شد که شوروی ها با اطلاع دقیق ازاختلافات چندین منبع با ملک خان ، گزارش جعل آمیزودل خوش کن برای خانواده ی سلطنتی را به آنها فرستادند. مدارک متعدد نشان میدهند که گروهی ازبدخواهان ملک خان، برای براندازی اوازآن مقام وصلاحیت ها پیشتر دست به کار شده بودند. شبکه هایی ازناراضییان ازملک خان، با تبلیغات وشایعه پراگنی های خویش،هدف فرود آوردن او را تکمیل می نمودند. بعید به نظر میرسد که منابع جاسوسی شوروی از چنان مخالفت ها نا آگاه بوده باشند.

 

 

به ادامه ی ان چه تا حال گفتیم، برای باز شدن بیشتراین موضوع سخنی ازمحمد کبیرخان یک تن از دوستان دیرینه ی سردار محمد داؤود خان را میاوریم که سالیانی چند سمت وزارت نیزداشت. محمد کبیرخان در پیوند با زندانی شدن ملک خان به اعضای خانواده ی خویش گفته بود که :

 ملک خان شخص رگ وراست وصریح الهجه بود. با سردار محمد نعیم خان مشاجره می نمود. یکی از روزها مشاجرات آنها در خلال جلسه ی کابینه صورت تشنج آمیزتر را گرفت. نعیم خان به ملک خان سخنان موهن وحتا دشنام آمیزی گفت. ملک خان با سرعت همان کلمات رابه خودش گفت که به سردار داؤود خان صدراعظم نیز برمیخورد. سردارمحمد داؤود خان با حالت تشنج آمیزبه چوکی خود تف انداخت وگفت: بدا به حال من که چنین صحنه یی را می بینم .

روز دیگر در حالی که ملک خان در جلسه ی کابینه حضورنداشت، صدراعظم آهسته دهن خویش را به سوی گوش علی احمد خان برده پرسید:

 وزیر صاحب صحنه را دیدید ، شما چه پیشنهاد دارید؟

علی احمد خان در پاسخ گفت: او را ( ملک خان )چند وقتی در خانه اش بنشانید.( 7)

 

باردیگرگفته شود، که ملک خان بیش ازهمه، قربانی استبداد، فرهنگ حکومتداری استبدادی وناشکیبایی ها وخوی وعادات توطئه آمیز اعضای حسود خانواد ه ی سلطنتی وپیش از همه سردار محمد نعیم خان شد که پشتیبانی داؤود خان را با خود داشت. این فرهنگ پیشینه های به درازنای تاریخ کاردکردهای نظام استبدادی دارد. عهد وپیمان وقانون واستعاد همکاران را به رسمیت نمی شناسد. فاصله ی زمانی فرازوفرود آوری همکاران، نزد مستبدان میتواند یک لحظه کوتاه باشد. هنگامی که دل شان خواست، کسانی را تقدیر میکنند و چون به نتایج فرود آوری رسیدند، در لحظه ی حکم زندان و یا مرگ را صادر مینمایند. عبدالرحمان لودین با صراحت و وضاحت مواضع، باری ازطرف نادرخان تقدیر شد. اما دیری نگذشت که به سپاهیان دستور دادند که او را بکشند. ملک خان نیز تقدیرنامه وتحسین های بسیار دریافت داشت. حتا سردار داؤود خان او را الماس گرانبهایی نامیده بود که به دست آوردنه است. اما وقتی که پای خریدن نازسردارمحمد نعیم خان درمیان آمد، به دلایل آشکار، از آن جا که " والاحضرت " بود، ملک خان فدای ناز وقهر او شد. درنتیجه شخصیتی که ادعا وقصد خدمت داشت ولی با ابراز چنان هویتی که مواردی در برابرلزوم دیدها وپندار های کابینه اصلی شورای سلطنت ( به تعبیر درست غبار )، نه! نیز بگوید، تحمل نشد.

 

توطئه علیه ملک خان ، ازتداوم آن برگهایی از تاریخ سخن میگوید که با وزیرکشی ها در جوامع زیرسایه ی حاکمیت نظام استبدادی رنگین شده اند. پس از حاکمیت محمد نادرخان، صفحات تاریخ افغانستان از کاربرد چنان شیوه های محیلانه و توطئه آمیزکم ندیده است . مثال های غلام نبی خان چرخی ، محمد ولی خان دروازی، عبدالرحمان لودین، وده ها تن دیگرهمه حاکی از تسلط چنان فرهنگ سیاسی و توسل همیشگی به نهاد ها وساختار های مورد نیاز آن منجمله توسل به توطئه وشکنجه است .

 

2- توقیف چند تن ازمشروطه خواهان

 

 درصفحات پیشین(قسمت نخست کودتای نامنهاد) گفتیم که خانواده ی سلطنتی، تقریبا ًهمزمان با حبس عبدالملک خان، عده یی از مشروطه خواهان را نیزبه زندان سپرد. یکی ازمسایل مهم مطرح بحث وپاسخ جو، این هم است، که دریابیم، دولت با کدام انگیزه وضرورتی دست به چنان عملی یازید. نداشتن ار تباط آن عده از مشروطه خواهان با ملک خان، وتردید قاطع ادعای کودتا بر آنها، به دلچشپی تأمل به این موضوع می افزاید.

 جناب آصف آهنگ، که شخصاً مطالبات واهی شکنجه گران را شنیده ومنظور دریافت سند جعلی آنها رابرآورده نساخته است، به نگارنده ی این سطور گفت:

 " ما ( مشروطه خواهان اعضای حزب وطن ) هیچگونه رابطه یی با جناب عبدالرحیم زی نداشتیم . اودرچارچوب دولت وبه حیث عضو با قدرت کابینه ی سردارداؤود خان کا رمیکرد؛ وما چند تن از اعضای جمعیت وطن که توقیف نشده بودیم ، بیشتر درفکر ادامۀ کارخویش بودیم . کمک های هم به اعضای خانواده های بعضی از آن زندانیان میرساندیم. " (8)

 

 اما پرواضح است که دستگیری دوگروه ازمردمان که با ترکیب نامتجانس فکری وهمچنان پیشنیه سیاسی متفاوت معرفی می شدند، خواستگاه سیاسی وزمانی واحد داشت. دولت که حضور آنها را به حیث افراد آزاد نتوانسته بود تحمل نماید. آنها را بهعنوان دارنده ی افکار وسوابق عملی ضد استبدادی تشخیص داده بود که همکاری با دولت را نیز نپذیرفته اند. بنابرآن منتظر فرصت مناسب بود تا دست به سرکوب آنها ببرد. تصمیم به توقیف عبدالملک خان، این زمینه رابرای دولت مساعد نمود تا با یک تیر دوفاخته را شکارکند.

 

چند سال پیش از آن سرکوب ها، در زمان صدارت شاه محمود خان،عده یی از سیاسی اندیشان وفعالان سیاسی که به نظام قانون مند، پارلمانی وشاهی مشروطه معتقد بودند، روی نیازی که دولت به بستن روزنه ی کوچک دیموکراسی وتوسل مجدد به استبداد خشن داشت، زندانی شدند. چهره هایی ازایشان مانند میرغلام محمدغبار ودکتورعبدالرحمان محمودی که سمت رهبری احزاب وطن وخلق را داشتند، با عده یی از اعضای این جمعیت هاو جمعی از اعضای ویش زلمیان ( جوانان بیدار) را به زندان سپردند.

 

با توجه به آن عمل حکومت، شورای سلطنت، پنداشته بود که موقع مناسب است که با توقیف ملک خان، آن چند تن مشروطه خواه را که درجامعه ازچهره های شناخته شده وتسلیم ناپذیر بودند، نیز به زندان بفرستد. با همان پندار، اندیشیده بود که با نام بردن از آنها اعلامیه ی دروغین دولت چاقترو وزنه اتهام کودتا برآنها سنگینترخواهد شد. همچنان وظیفه ی سرکوب وتداوم آن که درزمان صدارت خود شاه محمودخان آغاز شده بود، با توجه به منطق نیاز سرکوب بیشتر از طرف محمد داؤود خان، تعمیق وگسترش یافت . بــُعد مخالفت مذهبی درآن دسیسه نیز نقش خود را داشت . این موضوع را در جای دیگری به عنوان یکی از ابعاد ویژه گی حاکمیت خانواده سلطنتی مفصلتر میاوریم .

 

3- فشرده یی از سرگذشت شادروان میر علی اصغرشعاع*

 

 در جریان " تحقیق "، طی پرسش هایی که از ملک خان به عمل میامد، دوپرسش در بارۀ چند تن از زندانیان بود. آنها عبارت بودند از:

" میرعلی اصغرشعاع؛ میرعلی احمد شامل، غلام حیدرپنجشیری،  نادرشاه هارونی و حاجی عبدالخالق خان .

سوالات بیشتر از طرف سید عبدالله خان وزیر داخله، رسول خان رئیس ضبط احوالات ومیر عبدالعزیزخان والی کابل، مطرح شده اند .

 

سوال دوم : شما توسط میرعلی اصغر شعاع ومیرعلی احمد شامل مردم قزل باش، توسط نادرعلی جاغوری مردم هزاره، توسط عبدالخالق خان مردم قندهار، توسط علام حیدرخان مردم پنجشیر، توسط حاجی عادلشاه خان مردم شمالی وغیره وغیره را جمع کرده بودید که به قدرت را برسید وبرایتان از مردم بیعت بگیرند ؟

 

سوال چهارم : شما با مقرری بعضی ازین اشخاص دشمن سلطنت وافغانستان بصورت محرمانه ، میخواستید که قدرت را بگیرید؟

 

پاسخ های عبدالرحیم زی : گرچه با رها سوال ها وادعای آن ها را پوچ وبی اساس خوانده است، اما چند بار بصورت کتبی جواب های نوشته . بطورمثال :

به سوال دوم :

طوریکه درین لست طویل شما می بینم هیچ قوم وقبیله یی نمانده که به من بیعت نکرده باشند ؟! اگر اینطور است پس اخلاقاً از مقام تان استعفا بدهید زیرامردم شما را نمی خواهند.

پاسخ به سوال چهارم :

جوانان نامبرده از افراد صادق وخدمت گارومتعهد به وطن خود بوده وبر اساس لیاقت وشایستگی وپشت کار وفهم مسلکی شان به وظایف معین گماشته شده بودند. حیف به حال زمامدارانی که رعایای صادق وطن را خاین به کشوریاد میکنند ."

در ینجا بصورت فشرده به معرفی میرعلی اصغرشعاع می پردازیم، که در کودتای نام نهاد ملک خان مظلومانه در زندان جان داده است .

 

 میرعلی اصغر شعاع فرزند میرعلی معروف به میر آقا که یکی از چهره های معروف ومورد احترام بود، در سال 1288 خورشیدی در چنداول کابل چشم به جهان گشود. (9)

 شعاع دردارالمعلمین درس خواندودرمکاتب کابل به تدریس پرداخت. همانگونه که بسا ازفرزندان خانواده های آشنا با دانش وکتاب، توانسته اند، ازآن فضای مساعد خانواده بهره مند شوند، شعاع نیزبا مطالعه وفراگیری لسان های عربی وانگلیسی آشنایی به هم رسانید و زبان فارسی دری رابه خوبی انشأ می نمود. سخنران برجسته بود ودر تکیه خانه به سخنرانی می پرداخت. سخنرانی های او به تفسیر وتحلیل حقوق انسانها و رعایت کرامت انسانی معطوف بود واز حقوق مردمان شیعه که زیر ستم مذهبی قرارداشتند دفاع می نمود.

در دور انتخابات هشتم شورای ملی، او وجعفرخان جنرال میانۀ خوبی با جمعیت های وطن( غبار) و خلق( محمودی ) نداشتند. (10)

 نوشته هایش در روزنامه های اصلاح وانیس انتشار میافت.

دایراه المعارف آریانا جلد اول تحت نظراو منتشر شد. (11)

 پنداشته میشود که با این ویژه گیها، هنگامی که کتاب " الخراج" ابو یوسف را از زبان عربی به فارسی دری، ترجمه نمود، مورد توجه ی ملک خان قرار گرفت که نخست به حیث مدیر مسؤول جریده ی ثروت وپس از آن به حیث مشاوردروزارت مالیه تعیین گردید.

هنگام مشاوریت در وزارت مالیه در بسیاری مسافرت های رسمی ملک خان، وزیر مالیه را همراهی نموده است .

 

 از طرف راست،قطار نشسته. شادروان میر علی اصغر شعاع شخص سوم

 

شعاع پس ازتوقیف ملک خان، زندانی وچندی با آزارورنجهای زندان به سربرد. مشهوراست، او که از مریضی دیابت ( شکر) رنج میبرد، ازگرفتن دوای مریضی خویش محروم شد. ازینرو، پس از چند ماه در همان سال 1336 در زندان وفات کرد. حکومت جنازه اش رابرای پدرش سپرد. اعضای ضبط احوالات به خانواده اش دستور داده بودند که او را باید از طرف شب به خاک بسپارند و فاتجه گیری ممنوع است ."، اما یارهمفکرش، محمدحسین نهضت، مراسم فاتحه داری را دایر نمود که در نتیجه ازکار درمؤسسه ی نساجی سبکدوش شد." (12)

مرحوم غلام حضرت کوشان، ازجریان فرستادن جسد شعاع وآن چه پدر داغدارشعاع دید، شرحی آورده است که می خوانیم. نامبرده مینویسد :

" مدتی پس، علی اضغر شعاع سابق معاون روزنامه ی اصلاح که نویسنده ی دانشمندی بود، درمحبس، براثرشکنجه جان داد. جسد وی با موهای انبوه وناخن های رسیده وداعهای شکنجه در نیمه شبی تحویل پدرش میرآغا خان معلم ادبیات واخلاق ومعلومات مدنی دارالمعلمین رشدی، واقع گذر بابای خورد کابل شد. چهار پنج پولیس ویک نفر نماینده ی ضبط احوالات به پدرپیرش نهیب دادند که فرزند جوان اش را در همان نیمه ی شب به قبرستان برده به خاک دفن کند وفردا وفردا های دیگراز آن چه دیده وشنیده وکرده به احدی نگوید؛ ورسم فاتجه به جا نیارد. درین زمان عبدالحکیم شاه عالمی وزیر داخله بود وبه سید ظاهر شاه مامور وزرات داخله هدایت داد تا مردم چنداول کابل را که درحال سوگواری بودند، از راه تهدید مجبور به خاموشی کند. قامت میر آغاخان معلم دریک هفته کمانی شد. . . " (13)

 

 برعلاوه شادروان شعاع ، دومظلوم دیگر ،عبدالغفارخان عبادی وکیل پارلمان وغلام علی خان مامور اسبق پولیس ولایت کابل زیر شکنجه هاجان داده اند " (14)

 

جان ِ چند تن بیگناه راکه اسم های شان دربالا آمده است، شگنجه گران ستانیده اند. بقیه که اشکال مختلف شکنجه های روحی وجسمی را متحمل شده واز زندان رهایی یافتند همه از آن شکنجه ها قصه های دردانگیز نموده اند.

درین جا شایان یادآوری است که قانون اساسی نادرخان (مصوب سال 1309خورشیدی) که تا میزان سال 1343 خورشیدی نافذ بود، در" اصل 19" چنین می گوید :

 

" شکنجه ودیگر انواع زجر تماما ً موقوف است وخارج احکام شــرع شــریف واصولنامه ی های دولت برای هیچ کس مجازات داده نمی شود. "

 

ادامه دارد....

 

رویکردها وتوضیحات

 

1 - حقشناس . کتاب صفحات یادشده. جناب فقیر محمد فگارمعالج . صص 273 و کتاب ارمغان زندان.274

2 - ارمغان زندان ص 355 گزارش محرمانۀ سفارت ایالات متحدۀ امریکا درکابل. به منظورمعلومات دقیقتر،این سند وبرخی ازبقیه گزاش ها به سفارت امریکادرکابل ، درصفحات پایان کتاب " ارمغان زندان " از طرف ناشرضمیمه شده اند.

3 - ص 345 .ارمغان

4 - منبع بالا ص 345

5 - " " ص 345

6- ارمغان ص 311

7- سخنان جناب محمد منعم کبیر برای نگارنده.آقای منعم کبیردو قطعه از کابینه ی محمد داؤود خان همراه باپدرخویش را در ایامی که هم صنفی بودند، نیز فرستاده اند.

8- از صحبت های جناب آهنگ با نویسنده.

9 - علی اصغر شجاع. روشنفکری که تشیع جنازه اش ممنوع شد. بخشی از دست نوشتۀ مرحوم داکترمحمدحسن ریاضی.ویب سایت راه نجات. 18/4/1385.

* - آن چه درین نبشته پیرامون شادروان شعاع آمد، فقط درپیوند باکودتای نام نهاد ملک خان وبسیارفشرده است. امید است نبشته ی مفصلی فراهم آید و تمام نوشته های او نیزجمع شوند تا سرچشمه های اصلی اشنایی با آن مظلوم در اختیار باشند.

(10) - آصف آهنگ . نبشته های انتشار نیافته.

(11) - سایت راه نجات . منبع شماره یک .

(12) - ویب سایت پیام آفتا ب. زیرعنوان شهید محمد حسین نهضت. 7/9/1387 (5) - غلام حضرت کوشان . سرگذشت یک ملت مظلوم در مسیر سده ی بیستم . صص 72 - 64 صفحه ی ونقل شده در صفحه ی 257 ارمغان زندان

(13) - ع. م . عبدالرحیم زی ص 193 ارمغان زندان.

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل        112        سال پنجم      جــــدی / دلــو       ۱۳۸۸     هجری خورشیدی           جنوری 2010