کابل ناتهـ، Kabulnath













































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
افغانستان: خانه ی بی صاحب !  اسپ طلایی به غارت رفت
 
 
نظام نجات
 
 

افغانستان در سه دهه جنگ به شدت تخریب و ویران گردید و ملیونها نفر مهاجر گردید . من از مهاجرینی هستم که مجبور به ترک وطن شدم و اکنون در کانادا زندگی می کنم .

پس از سالها غرض دیدار خانواده و دوستان سفری به وطن کردم و در زادگاه خود در قریه ی دور افتاده یی در دامنه های هندوکش ( ولسوالی دوشی در ولایت بغلان در فاصله ی 182 کیلومتری کابل  در کنار شاهراه کابل ـ پلخمری ) رسیدم . من پس از پانزده سال دو باره به اینجا می رسیدم .

خویشاوندان ، مردان ، زنان و دوستان از قریه های دور و نزدیک به دیدار من می آمدند و اظهار محبت می کردند و با صمیمیت می گفتند :  ما خبر شدیم که شما از مسافرت برگشته اید ، خواستیم شما را ببینیم  "

آنها از جنگهای بی هدف جنگسالاران گرفته تا بیدادگری های طالبان حکایه ها داشتند .  بسیاری ها عزیزان خود را از دست داده بودند و به یاد آنها اشکها می ریختند و آنهایی که زنده مانده بودند ، خدا را شکرگزار بودند که ازانهمه جنگ و مصیبت  جان به سلامت برده اند و از ظلم و وحشت طالبان نجات یافته اند . از وحشت طالبان گفتند که آنها اکثریت مردان قریه را در روز های اول تصرف این منطقه لت و کوب کردند و دو جوان قریه در زیر ضربات کیبل آنان جان دادند .

مسئله ی دیگر شکایت مردم از فقر و بیکاری بود و کدام تغییری در منطقه وارد نشده بود . تنها مکتبی که ایجاد شده بود شاگردان در زیر خیمه بالای زمین نمناک نشسته و درس می خواندند . معلم مکتب که به دیدار من آمد از نبودن چوکی و میز و سایر وسایل تعلیمی و درسی شکایت داشت . در جریان گشت و گذار در قریه متوجه پلی شدم که بالای رودخانه اعمار شده بود و مشکلات مردم را تا حدی مرفوع گردانیده بود . برایم گفتند که این پل توسط بنیاد آقا خان ساخته شده و قرار است یک مکتب دیگر و همچنان کلینیک صحی نیز درین منطقه توسط همین بنیاد ( آقا خان ) اعمار گردد .

روزانه در قریه های اطراف به دیدار دوستان می رفتم و شبانه مردان و جوانان به خانه ی ما می آمدند و تا نیمه های شب با هم صحبت داشتیم . هر یک حکایات جالبی بیان می کردند . یکی ازان حکایتها اینست :

 تقریباً یک هفته قبل از آمدن شما از خارج ، در یکی از تپه های نزدیک قریه ما ، چهار شب متواتر از نُه شب تا پنج صبح عملیات کندن کاری و حفر زمین و کاوش برای بدست آوردن آثار تاریخی بالای این تپه جریان داشت و همزمان از طرف شب یک طیاره جت و دو چرخبال ( هلیکوپتر )  بالای منطقه به ارتفاع پایین  پرواز می کردند تا از گروهی که بالای تپه مصروف کندن کاری و کاوش بودند ، حمایت کنند . بعضاً پرواز ها چنان با سر و صدا و با غرش های قوی همراه بود که کودکان از خواب ترسیده و بیدار می شدند . ملای منطقه برایم گفت که قرار اطلاع او ازین تپه " اسپ طلایی " بدست آمده که بدست کاوشگران افتاده است و می گویند که آثار دیگری را نیز بدست آورده اند .

این کار ، کار یک گروپ کوچک قاچاقبر بوده نمی تواند . هنگامی که در حمایت ازین گروپ قاچاقبر ، طیاره جت و چرخبال ها پرواز کنند ، معلوم است که در عقب این عملیات چه کسانی قرار دارند ؟

افغانستان ، آن خانه ی بی صاحبی است که هر دزد و رهزن به آسانی می تواند اموال این خانه را به غارت ببرد !

 

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 112           سال پنجم        جــــدی / دلــو  ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       جنوری 2010