نوامبر
۱۹۸۲
بود ،جنگ در همه
لایه ها ،رخنه کرده بود واما نمای ظاهرا آراسته دولت ، مانعی نبود که
نتوان "درهم ریزی ارزش های اجتماعی "
را ندید.همانگاه بود ،زمستان
۶۱
،یک صبح سرد که
در مدخل "سازمان جوانان" ، آگه از مرگ "برژنف "شدم ، آنهم با دیدن تصویر
سیاه و سپید پیچیده با نوار سیاه ، روبروی در ورودی ساختمان سازمان. سه
روز تمام ، عزای مرد قدرتمند دنیا در کابل، هرچند بحران زا نبود ،مگر نمیشد
" شادی یکی و عزای آن دگر "را نادیده
گرفت.جوانتر از آن بودیم که معنای آنرا دریابیم .میگفتد و میگویند گردونه
دوار ،آستانه تحمل ندارد و بسان قول صاحب غرض ، اعتبار .مرد قدرتمند رفت
و دو فرزند از خود بجا گذاشت : گالینا برژنف
و یوری برژنف.
گالینا عضویت کمسومول را نمی پذیرد
گالینا در زادگاه پدرش اوکراین ، رسوایی می آفریند : امتناع و اما و اگر و
اینکه نمی خواهد عضویت کمسومول را بپذیرد. امتناع دختر "منشی کمیته مرکزی
حزب کمونست اوکرایین " ل.ا.برژنف " طبعا برای پدر با انظباط ،رسوایی آور
بود.راه برون رفت چه ناشیانه بود : در نشست سرتاسری " کمسومول اوکرایین "
تنها مرد مشت پولادی اوکراین ، پدر او بود که کمسومول را به خاطر کم کاری
در میان جوانان ، به باد انتفاد گرفت.مخالفان که اندک نیزنبودند ،بسان همیش
در پس گفتار او "هورا " کشیدند ، مگر میشد
آنان " تصفیه استالینی " را آسان از یاد برند ؟ ،منشی اول اكرایین
در "پاکسازی استالینی " نقش بایسته داشت
.گرجی همیشه لبخند به لب ، فقط مداحانش را زنده گذاشته بود. گالینا
" چشم سفید " ، نامی که بخاطر لاقیدی بی حصر ،از هم درسی هایش کسب کرده
بود ،به علت رفتار احترام آمیز آمیخته با ترس دگران ،
به شاهدخت میماند تا به دختر منشی اول حزب کمونست شوروی .آخر این
برژنف بود که رفتار "تجمل گون " را ناپسند میدانست و بیزاری از تجمل را
توصیه میکرد.
گالینا ازرفتن به دانشگاه امتناع میکند
گالینا که به بی
نظمی در لباس پوشیدن و رفتار نامناسب شهره بود ،بسیار زود به "نوشید ن "روی
آورد ،او را"منع شرابخواره گی" کردند و برای درمان فرستادند.گالینا به
سیاست و مقام ورتبه پدر هرگز شیفته نشد،چاره جستند و تصمیم بر آنکه او را
به دانشگاه بفرستند ، تا به تغیرش وادارند ، گالینا نخست دانشکده ادبیات
در "دینیبرو پتروفسکی " را نیمه تمام گذاشت و بعد دانشکده "فیلولوژی " را
در دانشگاه "کیشینوف .و گالینا "چشم سپید "دوباره به الکهول روی أورد و
برای همیش آنرا به همدمی برگزید.۱۹۵۹
عاشق ایفگینی میلایف ،بازیگر تیاترو سرکس شد و صاحب دختری زیبا . برژنف به
"نواسه و داماد" الطاف بسیار داشت ،چنان بود که "ایفگینی" ، نخست "بازیگر
شایسته روسیه" و بعدا "بازیگر خلق شوروی" و بغد تر"قهرمان کار سوسیالستی "
لقب گرفت.هشت سال بعد ،رنده گی با "ایفگینی " به گسست انجامید .
گالینا پدر را در سفر یوگوسلاویا همرهی میکند
۱۹۶۰
برژنف بدعت میکند
و در سفر رسمی به یوگوسلاویا ،با گالینا و همسرش نمایان میگردد.رفتار و
لباسهای گالینا توجه مطبوعات را چنان جلب کرد که منشی اول ،هیچگاهی هوس
نکرد با او یکجا ظاهر شود.پس از ان گالینا با حمایت مدیر سرتاسری "سرکس "ها
باجمع بازیگران، پیوسته به خارج سفر میکرد وکمتر همسفران او ، پی بردند که
دختر منشی اول در میان آنان است.
گالینا دوباره ازدواج میکند
گالینا
۳۶
ساله با "ایگور
کیو "آشنا میشود و پنهان از چشم پدر و مادر ،در ناحیه کوچکی در جنوب ظاهر
میشود ومسوول اداره ازدواج را ، قانع میسازد که بی توجه به قانون ،اینکه
قانونا پس ازگذران دو سال "وقت امتحانی " ،عقد بستن مجاز است ،تن به
ازدواج میدهد.واکنش " منشی اول را فقط میشود ار عملکرد او تصور کرد : به
دستور او مردان تنومندی با طیاره کوچکی در نزدیکی اقامتگاه آنان ،بر زمین
مینیشند و گالینا نظم ناپذیر را نزد پدر برمیگردانند.و به ایگور نامراد ،
کارت هویت دگری صادر میکنند ،اما با یک تفاوت بارز ، نبشته اند :
حالت مدنی: مجرد . گالینا بخت بر
گشته ،.به اصرار پدر و مادر باید در مسکو بماند ودر دستگاه خبر گزاری
"نووستی " به کار بپردازد.
گالینا بار دگر تن به ازدواج میدهد
درد دوری ایگور
،زیاد دوام نیابید. گالینا بایک افسر ارشد پولیس که صاحب زن و دو فرزند
است ، آشنا میگردد.با "یوری چوربانوف " که هفت سال کوچکتر از اوست . پدر
مشت آهنین ، تن به رضایت میدهد .آخر اینبار دختر منشی اول ، نه با بازیگر
تیاتر و نه با ایگور رویایی ،بلکه بایک افسر شایسته پولیس طرف است . زوج
خوشبخت ،صاحب یک اپارتمان در ماسکو و یک "داچا "زیبا ،در نزدیکی رهایشگاه
منشی اول میگردند.و زنده گی ظاهرا بر وفق
مراد میگردد . "چوربانوف " پله به پله ،به بالا ها ره میگشاید :۱۹۷۷۰
در پست
مسوول سیاسی وزارت داخله ،۱۹۷۷معاون
وزیر و ۱۹۸۰معاون
اول وزیر داخله با رتبه جنرالی . برژنف ظاهرا آرامشش را باز یابیده است.
گالینا آرام نمیگیرد
بوریس بور جازی "
یک کولی ۲۹
ساله
،مسوول بخش کمیدی تیاتر "رومانو" ،گالینا را به خود فریفته میکند ،اپارتمان
اهدایی گالینا ، شامپانیا ،خاویار سیاه ،ماهی و چه وچه ،بوریس زیبا و چشم
میشی را به تمکین وا میدارد که از گالینا تابعیت کند. بوریس نیز ره به
بالا میگشاید و بازیگر "بالشوی تیاتر " میگردد.همسر گالینا، پی به روابط او
میبرد و بوریس را به ذرایع گونه گون و بار بار ، لت و کوب میکنند.پس از
دزدی منزل هنر پسشه معروف تیاتر "بوگریمووا" و ناپدیدشدن سنگهای قیمتی از
جمله الماس های او ،بوریس به زندان افتاد و نام گالینا بار بار بر زبان
متهم جاری گشت. ریس ک گ ب ، یوری اندریپوف با سوسولوف مداخله میکنند که
قضیه به نحوی بخوابد ،گرومیکو وزیر خارجه از گالینا میخواهد که در ارشیف
وزارت خارجه ، دور از چشم تیزبین مردم ، به کار دل بسپارد.
مرگ پدر
بعد گالینا
۵۲
ساله را میبینیم
در ۱۵
نوامبر
۱۹۸۲
، در کناز تابوت
پدر با دو همراه قوی بازو ، که او را در راه رفتن کمک میکنند ، گالینا به
گونه باور نکردنی به شراب وابسته شده است. بوریس محکوم به پنج سال زندان
گردید و گالینا هیچ گاه به دیدار او رغبت نمی کند. پس از مرگ اندری پوف
،گالینا دوباره ظاهر میگردد و در هشت مارچ
۱۹۸۴
از سوی منشی اول
"چرنینکو " به قصر کریملین دعوت میگردد، او میدانست "چرنینکو" دست پرورده
پدر او، پنداشته میشود ، بعدا گرومیکو ، گالینا را احترامانه به بازنشستگی
فرستاد. در نیمه سال
۱۹۸۵
،گالینا بیوه
میشود و آخرین امیدش را از دست میدهد.ونیر برادر او را ، "یوری برژنف "
راکه تازه به عضویت علل بدل کمیته مرکزی و معاون وزیر داخله برگزیده شده
بود ،ظاهرا به عنوان مریضی و اما در واقعیت ، وابستگی به الکهول به باز
نشستگی اجباری وادار میکنند و در سال
۱۹۸۷
وی را، به جرم
اختلاس به زندان می افگنند و دار و ندارش را ضبط میکنند.پروستریکا ی
گرباچوف نخستسن قربانیان را ،از میان خانواده برژنف برگزید.
واپسین روز ها
گالینا واپسین روز
های زند ه گی اسش را در فقر گذراند ،تمامی اجناس با ارزشش را فروخت وهر
روزه اورا ، با خریطه پر از ودکا، دم اپارتمان دو اتاقه و محقرش یابیدند.
بار بار در
تلویزیون ظاهر شد ، مست مست و با ظاهر سخت ناجور . ای وای که چرخ بازیگر
،چه بازی ها در آستین دارد. گالینا در۳۰
جون
۱۹۸۸
در کلینیک روانی
ماسکو جان سپرد.جمع اندکی در سوگواری " شاهدخت "کریملن حضور یابیدند ، جمع
کوچکی از خبر نویسان .
تذکر :
من در این نبشته از کار با ازرش مدویدف کای خبر نگار برجسته روس و نبشته
های دگران فراوان بهره جسته ام.
|