کابل ناتهـ، Kabulnath

























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
دل بیتات
 
 
فرشته ضیایی
 
 

درون چشم هایت قطره های آب میرقصد

و یا در دامن شب پیکر مهتاب میرقصد

کدامین پنجه یی آرامش دریاچه برهم زد

که موج از بیخودی ها دردل تالاب میرقصد

سکوتی در نگاهت حرفهای تازه یی دارد

واحساسی درآن با عمق یک گرداب میرقصد

بیا غسلم بده  در آبیی زیبای  چشمانت

چه پاکیی که دراین سادگیی ناب میرقصد

توای محبوبم ای جانم! میفشان اشکهایت را

که از لبخند زیبایت دل بیتاب میرقصد

 

خواب

 

 

اگرچه میدانم

تمام وسعت دنیای خوابهای من

میان چهار موازیی بسترم باشد

و عمر رابطه ها

زپلک بستن و تا باز پلک بگشودن

ولی گذار و گذر خسته ام

ز بودن خود

زدست اینهمه بیداری ام شکسته ترم

تمام رنج من از این گریز و تمکین است

بیا که پلک گذاریم روی هم با هم

برای لحظه گکی

خواب هم شیرین است

 

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 111           سال پنجم        جــــدی   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       جنوری 2010