اگرچه میدانم
تمام وسعت دنیای خوابهای من
میان چهار موازیی بسترم باشد
و عمر رابطه ها
زپلک بستن و تا باز پلک بگشودن
ولی گذار و گذر خسته ام
ز بودن خود
زدست اینهمه بیداری ام شکسته ترم
تمام رنج من از این گریز و تمکین است
بیا که پلک گذاریم روی هم با هم
برای لحظه گکی
خواب هم شیرین است