ازتذکر ویادآوری زمانه های
تکرار تراژیدی در افغانستان ، بسیار پیش نمیروم . راویان کلام وبزرگان با
نام را شاهد میاورم و ازحادثۀ کله گوش به این طرف به چند واقعه تماس
میگیرم.
استعماروقت، که در تبانی با
یک عده خود فروخته، در پای وطن زنجیر اسارت بسته بود؛ پس از مرگ امیرحبیب
الله خان، توطئه گران در کله گوش لغمان، با نیرنگی برادر او را تحریک
نمودند. اما با پادشاهی رسیدن پسر جوان او امان الله خان، ارتجاعیون داخلی
، پلان های پادشاه جوان را که زود هنگام وبدون مطالعۀ دقیق وقبلی نیزبود،
موردتهدید قراردادند. درین قسمت از دین مبین اسلام استفاده نمودند و علمای
فاقدعلم را برانگیختند. برضد شاه بغاوت ها بوجود آوردند واورا کافر
خواندند. مردم هم آنقدر شعور سیاسی نداشتند که درین مورد از عقل وتعقل
وتحمل کار بگیرند . استعمار کار کشته وشیاد بزرگ تاریخ ، که پلان های خود
را داشت تا افغانستان را بازهم زیر سلطۀ خود ببیند، دست به کار شد. بنابر
آن علیه امان الله خان تبلیغات ارتجاعیون را چاقتر ساخت . این دو عامل (
استعمار وارتحاعیون ) دست به دست هم دادند که درنتیجه شاه مخلوع واز صحنۀ
سیاسی افغانستان رخت سفر بست .
حکومتی که پس از آن روی کار
آمد در حقیقت ، هم یکی از عکس العمل هایی بود برضد بی کفایتی ها وبی توجهی
ها وخیز های بیجای شاه جوان وهم سویۀ مردم را نشان میداد . درآنوقت یا
زمان، امیر حبیب الله کلکانی گرچه نابسامانی ها ی شاهان قبلی تکرار شد ، یک
چیزدیگر از خصوصیت های افغانستان بازهم تکرار شد. وآن نا موفقیت حکومت
مرکزی وشروع شورشهاوظغیان های ملوک الطوایفی وقومی وقبیلوی بود . اما درآن
وقت ، استقلال وتمامیت ارضی با وجود آن خرابی ها نگاهداری شد.
اما استعمار خواست خود را
تعقیب میکرد. خواست استفاده از آن حالت شورشی وآماده کردن جکومتی که دل
استعمار را به دست بگیرد. افسوس ودریغ که شاگردان استعمارکه موضوع را خوب
می فهمیدند، با اطمینان از دادن امکانات سوق الجیشی، با کشتی مخصوص واز
راه بحر وخشکه یی که استعمار میخواست، رفتند به افغانستان که تراژیدی از
دست دادن استقلال را تکرار کنند. برخاستن از بستر مریضی و دریافت ده هزار
میل سلاح وپنج هزار پوند انگلیسی ، پاشیدن تخم نفاق وشقاق در بین اقوام
افغانستان که درس آن را قبلا ً گرفته بودند که تفرقه بیانداز وحکومت کن ؛
سبب دل خوشی استعمار وارتجاع جدید وعلبۀ تراژیدی شد.
" انتخاب" پادشاه هم طوری شد
که بازهم تراژیدی فریب ودغلکاری را نوشت. در حالیکه خوب معلوم بود که تیم
برادران به سرکردگی محمد نادرخان میروند افغانستان که پادشاهی را بگیرند،
با نیرنگ خاص وطرح پلان قبلی جلسه یی را دایر کردند که گویا پادشاه را
انتخاب میکنند. جمع کردن یک عده مردم بیچاره ویک عده دست به سینه برای این
بود که نیرنگ وفریب را تایید کنند. واین هم تراژیدی وتکرار تراژیدی در
افغانستان است . ودیدیم که چطور افغانستان عزیز را با خونریزی وچپاول
دارایی های مردم اداره کردند. اداره یی که با خونریزی وچپاول وخطرجانی
ومالی وبی حرمتی به کرامت انسان یک کشور باشد، اما یک عده آسایش وآرامی
داشته باشند، تراژیدی برای مردم آن سرزمین است . این تراژیدی بازهم تکرار
شد.
خوانندگان محترم خود
میتوانند این تکرار شدن تراژیدی را وجوانب مختلف آن را خود تعقیب نمایند که
یقین به این نتیجه میرسند که تراژیدی سر تراژیدی در افغانستان تکرار شده
است .
تراکم تراژیدی به میزانی
رسید که زیر نام ختم تراژیدی، تراژیدی بغرنج تری بوجود آمد. بازهم تیمی به
افغانستان فرستاده شدند. اما این دفعه از راه هوایی . با چند دهه هزار عسکر
کشورهای قوی جهانی . با طیاره ها وتانک ها ی پیشرفته . با ملیارد ها دالر.
مگر این تراژیدی بصورت روزمره خنده دار وکمیدی شده است. خرابی هایش دل
مردم را به گریان آورده است. ملیون ها بیچاره ودر بدر وجنگدیده انتظار
داشتند که اطفال خود را در دور دسترخوان ، حد اقل با کمی نان ببینند. ولی
نان کجاست. زمین هایی را که گفتند از تراژیدی کشت مواد آدمکش وترویسم
هیروئینی نجات میدهیم ، زیر تیغ بیشتر مواد مخدره کُشتند وکــُشتار آن را
وسعت دادند. غم یتیم وبیوه ومعیوب را کسی نخورد. قانون ساختند مگر به قانون
خودشان ریشخند کردند. زعیم تعیین کردند مگر هم " زعیم " به بینی رسیده وهم
زعیم سازان . گفتند دولت سازی میکنیم و وحدت ملی مهم است ، اما کیست که عقل
وبصیرت داشته باشد وازدست تفرقه اندازی گریه نکند.
اضافه چه گفته شود، هرروز خبر
وگزارش وقصه یی که از افغانستان عزیز ما میاید، بوی تراژیدی دارد . خدا
وعقل وشعور مردم خراب کند تراژیدی آوران را . تا روزی از شر این همه
تراژیدی آزاد شویم .
|