سـنت
قسم خوردن وفـرهنگ حلف وفاداری برروی قرآن، مهمترین رکن اخلاقی وصیانت
ازحقوق وارزشهای انسانی دریک جامعه است که اززمانه های خیلی دورتا امروز
بمثابه یک تعهد استوارمذهبی بخاطرحل وعقد بسا موارد خاص تاریخی ومسایل حاد
اجتماعی، ازحوادث سرنوشـت سازملی گـرفته تا تعامـلات کوچک وذات البینی میان
افــراد واقوام جامعه، ترویج همیشگی داشـته ودرحد والای معنویت، درقضایا
اثرگـذار بوده است.
فـــرهنگ
رسم تحلیف وسوگند، دراکثرممالک اسلامی ازجمله افغانستان سـابقهً طولانی
وریشهً مذهبـی دارد که دراثنای تاجپـوشیها وبه امارت رسیدن های شاهان
وسلاطین وتعهد شرافتمندانه ومسووًلانهً آنها مبنی برعــدم خیانت، وفاداری و
صداقت کاری، دربرابروطن ومردم، برروی قــرآن به اعتماد سـپرده میشود. ازین
طریق بوده که این شاهــان وامیـران اکثراً دست نشانده، با استفاده ازعقاید
پاک اسلامی مردم مـومن وساده دل ما، نخست سرنوشت آنها را به حراج گرفته و
بعداً آنگونه که تاریخ نشان میدهد، با عــدول ازین خط مقدس، چه کارنامه های
سیاهـی نبوده که درانجام آن تن به ذلت نداده اند وبا فراموش کردن تعهد
قرآن، به چه دکتاتورها چهره بدل نکرده وچه بهره های عجیبی نبوده که
دردستبـرد به آن، به مفسدین فی الارض مبدل نگشته اند. کارنامه های شرمناکی
که دردل تاریخ با خط درشت رقم خورده است.
به
همینگونه دربسیاری ازجریانات سنتی دیگر، درگیر وگرفت سیاست بازیها،
درمنازعات وکشیده گیهای خونین قومی وقبیـله ئی، دربن بست جنگها ویا سازشهای
مصلحتی، در گــروهـبنـدی های تنظیمی وده ها قضیهً دیگـــر، که درشـکل
ظاهــری اعلای کلمت الله مگردرباطن تاختن بجان ومال دیگران بوده است، درحل
اکثریت این قضایا، بازهــم به کتاب مقدس الهی پناه برده وبرروی آن دست
تعهــد وسوگند خودرا درازکرده اند، مگــرپس ازمدت کوتاهی با خیانت بازیهــا
وسرکوب رعییت، عهد وایمان را شکستانده وارزشهای معنوی قرآن را تا بسترخاک
تنزل داده اند.
درینجا
نمونه های چندی ازسوگندهای کتبی ویا تعهدی شاهان وسایرسکانداران دینی را
بیاد می آوریم که بخاطربقــــای منزلت ومنافع خود، چگونه برروی قرآن مهـرو
امضا کرده وسپـس با چه سرافگنــدگی تاریخی، این تعهد مقــدس را با همهً
ارزشهای دینی آن بکنارگذاشته وازهیچ کاری حتا قتل وغارت انسانها دریغ نکرده
اند.
ومی بینیم
که چگونه این شاهان قرآن زده و یا دیگرمعامله گران دین فروش، بخاطر حفظ
قدرت، حرمت قــرآن را در چالشهای سیاسی خویش به بازی گرفته اند. عملیکه رگ
رگ انسانهای پاک طینت را به تکان می آورد.
ازجمله ،
نادرخان را می بینیم که با مهـردرقـــرآن چگونه امیر حبیب الله خان کلکانی
را بدام کـشید وبا افـسون تعهـــد قـرآن به رگبارش بست. فضای این صحنه رعب
آور وتقابل دوحریف سخت سر، یکی درلباس سـادهً دهاتـی ودیگــری درقبای تذویر
انگریزی را، زنده یاد غبار، چه شاعرانه وتراژید ترسیم کرده است :
« حبیب
الله علیــرغم پافشاری سید حسین حاضرشـد تا درصورت تضمیــن حیات او
ورفقایـش وتعهد نادرشاه، درروی قرآن، بدون جنگ تسلیم شود. نادرخان شرایط
اورا پذیرفت وشاه محمود را نزد وی به چاریکاراعـــزام نمود. شاه جدید
افغانستان تا هنوزدرسرای فتح محمد خان امین العسـس لب دریای کابل اقامت
داشت زیرا ارگ سلطنتی خساره برداشته وقابل سکونت نبود. شاه در اطاق مستطیلی
روی زمین مفروش نشسته ویک عده مامورین ومردم دررفت وآمد بودند. درهمین وقت
صدای موترها ازعقب عمارت بلند شد ومتعاقباً حبیب الله وهمراهانش
ازموترفـرود آورده شدند، اینها همه لباسهای عادی محلی پوشیده بودند.
نادرخان
بگفت تا حبیب الله خان را نزد اوبیاورند. حبیب الله بدون اندک تغییـری داخل
خانه شــد وسلام به شاه داد. هیچ کس ازنشسته گان مجلس حرکتی نکرد وحرفــی
نزد. شاه سربرداشت وبه حبیب الله نگاه کـرد وآنگاه با دست، اشارهً به صف
دست چپ نموده با ملایمت ظاهری گفت بنشینیـد. درحـد وسط صف جائی برایـش
بازکردند. حبیب الله بنشـست و سکوت عمیقی درمجلس طاری گشت. شاه روی دریشی،
بالاپوشی به تن ودستاردرسرداشت ودرصدرمجلس به تنهائی نشسته بود.
شاه بعد
ازسکوت مختصری مجدداً چشمان سرد ومصمم خودرا ازپشت شیشه های عینک برروی
حبیب الله بدوخت وبه نرمی پرسید :
« خوب !
حبیب الله خان شما ازاینهمه خونریزی وویرانی که درافغانستان نمودید چه
مطلبی داشتید؟ » حبیب الله که درک کرده بود این طرز پذیره وپرسش با تعهد
وتطمین گذشته فرق دارد جواب داد :
« تا
وقتیکه من اختیارداشـتم هرچیزی راکه خیرافغانستان دانستم اجرا کردم، حالا
که شما اختیـاردار افغانستان شـده اید هرچه راکه خیرافغانستان میدانید
همانطور اجرا کنید.»
شاه گفت :
« خوب حالا شما چند روزی استراحت کنید، بازخواهیم دید »
مکالمه قطع
شد وحبیب الله برخاست وخارج شد. محافظین اورا با رفقایش توسط موترها به
زندان داخل ارگ رهنمونی کردند وهمان بود که بعد ده روز حبیب الله ویارانش
درزیربرج شمالی ارگ تیـرباران شـدند وفردایـش اجساد اینــان در چمن حضوری
کابل روی چوبه های دار آویزان گردید.»
این بود
خیانت قرآنی نادرشاه که بدینوسیله این دهقان زادهً سرکـش وصاف دل را به
تذویرکشیـد واورا بکابل فرا خواند واین بود اعتقــاد حبیب الله خان کلکانی
به حرمت این کتاب مقـدس که بدون تردید، تعهــد نادرشاه را بمثـابه یک
وثیقــهً قرآنی صادق وخلل نا پذیر تصورکرده وبه ملاقات مرگ راهی کابل
گردید.
تعهــدات
قرآنی ئ هم بوده که دریک حلقه، وطنپــرستانه، با خلوص وجــدان وایمان خلل
ناپذیر، بخاطرنهضت استقلال طلبی وتغییرنظام شاهی فرتوت واستعمارزده، به
شاهی مشروطه وترقی وطن، بکارافتیده است.
بگونهً
مثال دراواخرسلطنت امیر حبیب الله (پسر امیرعبد الرحمان خان) که وضع مملکت
دراثرتنـد مزاجیها و زنبـاره گیهای امیر، بسوی آشفتگیهای بیشتردرحرکت بود،
یک حزب مخفی بنام جمعییت سری دربار، درحال نطفـه بنـدی بود که اعضای اصلی
آنرا نصرالله خان نائب السلطنه، امان الله خان معین السلطنه، شجاع الـدوله
خان فراش باشی وچنـدین تن ازاراکیـن عمدهً دیگــرتشکیــل میداد. این اشخاص
کتبـاً درقــرآن تعهــد کرده بودند که با تطبیـق مـرام خود، اوضاع
افغانستان را تبدیل نمایند. این بود تعهد رسالت باریکه درهـــرگام خطرسـیه
چال ومرگ را با خود داشـت. اما شاه امان الله با این تعهد مقدس تاریخی،
سرانجام مراًم خود، مبنی برحصول استقلال افغانستان را، برکرسی پیروزی
نشاند.
سوگند قرآن
بخاطرخدمت بوطن و وفاداری مطلق به شاه، درموسسات نظامی واکادمیهای حربی،
حین فراغـت صاحب منصبان اردو، بیک قانونیت اجباری عرض وجود کرده بود که
درمحضر اراکین دولت، با دست گذاشتن برروی قرآن رسم تحلیف با آواز بلند بجا
آورده میشد. لحظاتیـکه گوشها وچشمهای اراکین بلنــد پایهً دولتی دقیقاً
متوجه آن میبـود که مظهر وفاداری وسرسـپردگی به سلطنت باید شفاف وروشن ادا
میشـد.
ظاهرشاه
وداود خان نیز هرکدام به نوبهً خود آغاززعامت را، دربرابرملت درمراسم تحلیف
های تصنعی، روی قــرآن بنا نهادند، سوگند وفاداری ئیکه نتیجهً آن درچهلسال
سلطنت ظاهرشاه، مملکت را دربیسوادی وتاریکی قـرون وسـطائی نگهداشت.
وداودخان نیز، که یک سردارمغرور ومستبد الرای بود، مراحل این سوگنــدهارا
به سادگی طی کرد. درلویه جرگه ها کسی جرئت کاندید شدن را درمقابل اونداشت.
تنها بخاطرارضاً واغفال ملت، چنین جرگه ها ورسم تحلیفها به نمایش گذاشته
میشـد.
حوادث تلخ
تاریخ ازفراز ونشیبهای کودتاهای داودخان وحزب دموکراتیک خلق بشکل دردناک
میگذشت وآهسته آهسته اوضاع را بسوی کشمکـشهــا وبحرانهای تازهً سیاسـی
فرومیبـرد. تا آنکه دردوران مجاهــدین، هـرج ومـرج وجنگهـای میانخودی
وتنظیمی کشوررا به لبهً تباهی کشاند. بحران تشنج تا آنجا اوج گرفت که
بخاطرختم جنگ وجلو گیری از بر بادیهای بیشتر بوساطت چند کشوراسلامی، سران
مجاهدین وتنظیمهای درگیردرجنگ، به مکه معظمه دعوت داده شدند ودرآنجا سوگند
قرآنی بجا آوردند که ازمخاصمتها دست میکشند. مگر درجاذبهً قدرت طلبی ها،
سوگند خانهً خدا هم کار گروچاره سازمصیبتهای مردم شده نتوانست زیرا تعهدات
قرآنی را ازهم بشکستند وجنگها بازهم بشدت توسعه پیدا کرد. درجنگهای کابل
گروهبندی جدیدی علیه حکومت استاد ربانی، درائتلاف سه رقیب متخاصم، حکمتیار،
دوستم ومزاری عرض وجود کرد که این تعهد نیزبا دست نهادن هرسه آن برروی قرآن
وسوگند همبستگی نسبت بیکدیگر، انجام یافت، که بعداً دربازی این سوگنـدها،
بخاطررسیدن به هرم قدرت، ده ها هزارانسان بیگناه را به سراشیب مرگ وآوارگی
و کوچهای اجباری سوق دادند.
واینک
امروز میراث این قسم خـوردنها را جناب حامـد کرزی بشکل مخـدوش تری نسبت
بدیگـران، به نمایش درآورده است. اودرطول هشتسال چند باربه تعهد قرآنی
مبادرت کرده ولی بعداًحرمت حلف وفاداری خودرا فدای سازشهای قوم پرسـتی
ومصلحتگرائی نموده است. همین اکنون که به تازه گی دستـش ازروی قــــرآن
برداشته شـده، چه مسًوولیتهای عظیم تاریخی، آنهم میراث بجا مانده ازخودش،
کوهائی ازمشکلات را درپیش پایش انبارساخته است که باید بسرعت هرجه قویتردست
بعمل میشـد.
مگرعجبا !
درظرف این چند هفته ئیکه ازانتخاب وازسوگنــدش میگذرد اصلاً ازجای نجنبیـده
است، همه جا درسکوت است وهمه کس درانتظار، که آخرالامر نتیجهً این حلف
وفاداری قـرآن، دربرنامه ریزیهای تصفیــوی ودرتعین اعضای کابینهً جدیدش
چگونه اثرگذارخواهد بود و لست وزرای خودرا با کــدام ترکیب وبا کدام روحیه،
دربرابرملت به نمایـش درخواهـــد آورد. مگرزمان بسرعت نورازکنارما میگــذرد
و آقای کرزی ملت را درچارراه انتظار، مبهــوت وپریشان نگهداشته است.
درحالیکه
امروزمسئلهً افغانستان بمثابه یک رویداد فراگیرتاریخی، جامعهً جهانی
وایالات متحدهً امریکا را، بشدت بخود مصروف نگهـداشته وقضایا درآستانهً
آبستن یک دگرگــونی وانفجارنفـس میکشد اما جناب رئیس جمهور مصروف جان خود
است. علیــرغم آنهمه امید وانتظارکه مردم با هـزاران شـوق وهلهـله بپای
انتخابات رفتند ولی بدبختانه امروز همه چیزفروکش کرده ، نی امیدی ازتجدد
وحرکت سازنده، درخصلت کاری آقای کرزی بجا مانده ونی کدام ستراتیـــژی یی
ازتغییروتحول درعملکرد آیندهً اوتجلی دارد، فقط این ملت سرکوفته است که
درمسیرتوفان به تنهائی دست وپا میـــزند اوتنها به برادران طالب خود می
اندیشـد که درلویه جرگهً قومی چگونه نام آنها ازلست سیاه کشیــده شود
وچگونه افـراد طالب وحزب اسلامی رادرمناصب وزارت وولایت تقرربخشد وبازهم
همان چهـره های مشکوک ونا کارآمد مانند : وردک ها، اتمرها، خرم ها وچکری ها
که آب افغانستان را به آسـیابهای بیــگانگان سرازیرساختـه اند، دروزارت
خانه های مهــم دوباره ابقـــا شوند وسرانجام درین دورهً آشـوب زده،
همــانگونه که زمزمه های نگران کننـده ازچارسـو بالا است، جغرافیای مملکت
دستخوش تجرید وتجزیهً بیگانه وبیگانه پرستان قرارگیرد وآب ازآب تکان نخورد.
وما هـــم به گفتهً زنده یاد مشـیری تماشاگرحوادث باشیم :
درپیء آن
همه خون، که درین خاک چکیـد
شرم مان باد ازین نان
ننگ مان باد ازین جان
که نشـستیم وتماشا کردیم
پس تعهدات
قرآنی ومراسم مذهبی تحلیف که درحقیقت هیچ رهبر، هیچ سلطان، هیچ نهاد وهیچ
ارتشی یی، به تقــدس و وفاداری آن، حرمتی قایل نبوده اند، با یکدست قرآن
وبا دست دیگرشمشیــر، ازحوادث خونبـارتاریخ عبـورکرده اند، آیا چه ضرورت
بوده که دستگاهای قضائی درطول تاریخ تقدس این کتاب آسمانی را بخاطرجلب
اعتماد مردم به ولینعمتان شان، تا این سطح پائین آورده ودرهرمعامله یی،
سوگند بالای آن را، روکش اهداف وتبهکاریهای خود قرارداده اند، کاریکه
معنویات واخلاق جامعه را به حضیض خاک می نشاند. یکروزدست برروی قرآن نهادن،
بخاطروطن ومـــردم حلف وفاداری یاد کردن و روز دیگربا همان دست مرتکب خیانت
وشرارت شدن، بزرگترین فاجعه ایست که عامـل آن را ازرئیس جمهورگرفته تا یک
چوکیدارشهر، برای همیش درذلت و محکومیت تاریخ قرارمیدهـد.
زمانیکه
سوگند بالای قرآن، وجاهت عقیدتی ومعنوی خودرا ازدست میدهد و دررهبری جامعه،
پابندی به این تعهد و یا حـرمت گذاری به حلف وفاداری آن، جنبهً تطبیـقی
نداشـته باشد، چنانچه همیـن اکنون این جریان دردستگاه نظام حاکـــم مسلط
است. بناءً به عقیــده متولیان پاک سیرت دینی، میبایست تا تجویز ومراسـم
سوگنـد براساس عقــاید دینی، به شیوهً دیگری بدون موجودیت قــرآن پاک بجا
آورده شود. تا ازیکطرف عظمت این کلام الهـی، آنگـونه که لازم است درمقـام
شامخ ملکوتی خود حفظ گردد وازسوی دیگرسایهً بد شگون سوگند شکنیها، بیشتر
ازین دامنگیرملت وکشورما نگردد.
دسـامبــر 2009 |