کابل ناتهـ، Kabulnath


























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 

معرفی سی دی CD

 
 
 
 

 یک سینه سخن

 غزل هایی از مولانا جلال الدین بلخی

به صدای س. صنم عنبرین

 زیر نظر استاد ناظمی

  سال پار، در شهر فرانکفورت  آلمان به ابتکار استاد ناظمی و همت تنی چند از شاعران ، فرهنگیان و یاران  مولانا، خانۀ مولانا، گشایش یافت تا باشد که هم  برای مشتاقان شعر و عرفان آن بزرگمرد و هم برای نو آموزان و نسلی که با پیشینۀ فرهنگی خود بریده و پیوندش راگسسته است؛  تجدید آشنایی کند. در این خانه هرماه استاد لطیف ناظمی پیرامون شعر و اندیشۀ مولا نا سخن می زند و پرسشها و پاسخهایی  هم در میان می آید.

 بانو صنم عنبرین  شاعر شیوا بیان، دکلیماتور خوش آواز و دبیر فرهنگی این خانه چندی پیش، چهارده غزل مولانا را زیر نظر استاد ناظمی به گونۀ زیبا و شایسته و فنی و با هزینۀ گزاف باز خوانی کرد و سی دی آن نیز به بازار آمد که سخت مورد قبول شعر دوستان  و مشتاقان مولانا قرار گرفت.

 

از اقبال نیک، چندی پیش شاعر گرامی صنم عنبرین ،یک نسخه از این سی دی را که باز خوانی  چهارده  غزل زیبای آن شاعر شوریده حال  است به من فرستادکه مایۀ حظ خاطرم گردید  اما از جایی که خانم عنبرین  تمام نسخه های این سیدی را به خانۀ مولانا اهدا کرده  است تا پول آن به صندوق این خانه واریز گردد؛ لذا از نشر تمامی آنها پرهیز می کنم.

  شامگاهی که این پیر آشفته پندار به شنیدن این سی دی زانو زد، دقایقی بعدبه یاد برنامه ی زمزمه های شب هنگام رادیو افغانستان سه دهه پیش افتاد، که اشعار بلند مولانا، حافظ و بیدل و سعدی و سرود پردازان پس از آنها به صدای گیرای جناب دکتور اکرم عثمان، خانم فریده انوری  و دیگر دیکلماتور های ورزیده به خوانش گرفته می شدند. 

 

شنونده نازکبین و ژرف اندیش، در همان لحظه ی نخستین شنیدن غزلها، بیدرنگ میابد که این سی دی در واقع آمیزه پاکیزه و نازنینی است از روحانیت خداوندگار بلخ، صدای گیرا  و دلنشین و تلفظ دقیق صنم عنبرین و رهنمود های استاد گرامی جناب لطیف ناظمی.

 

در این سی دی این غزلها را می شنوید:

 

1.    - من بیخود و تو بیخود ما را که برد خانه؟

2.    - دگر باره بشوریدم، بدان سانم به جان تو

3.    – دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

4.    – مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم

5.    – صورتگر نقاشم، هر لحظه بتی سازم

6.    – وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم

7.    – ای خوشا روزی که ما معشوق را مهمان کنیم

8.    – ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت می کنم

9.    – بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد

10.  – بیخود شده ام لیکن بی خود تر از این خواهم

11. – حیلت رها کن عاشقا ! دیوانه شو، دیوانه شو

12. – این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده ام

13. – تو زمن ملول گشتی که من از تو تا شتابم

14. – آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟

  

اهالی کابل ناتهـ، این کار ارزشمندو فرهنگی بانو صنم عنبرین را می ستاید و از یزدان پاک پیروزی و کامگاری  جاودانه برایشان آرزومی برد. 

 

 من بیخود و تو بیخود ما را که برد خانه  بشنوید

 

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 110           سال پنجم           قوس/ جــــدی   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       دسمبر 2009