کابل ناتهـ، Kabulnath












Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
عاشقانه
 
 
 
 
 
 

با دستهای تشنه باز گشته ام

از زلال ترین چشمه ها

به من نگاه کن

می خواهم ماندن را تجربه کنم

 

با چشم های بسته آمده ام

از بازترین افق ها

دستهایت را به من بده

می خواهم با خودم دیداری داشته باشم

 

لب هایم در یک سؤال جا مانده اند

مرا ببوس

می خواهم عاشقانه ای بسرایم

بعد از من

لب ها و چشم های بسیاری را

خواهی بوسید

اما... هیچکس در کنار تو

با خویشتن دیداری نخواهد داشت.

(())(())(())(())(())(())

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 109           سال پنجم        قوس   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       دسمبر 2009