کلید
... و همۀ قصه
چنین بود :
ناکامی های نامدار را
دلاوران سرزمین های عاطفه و تفکر
در
زندانهای بی روزنۀ زیستن
به سوگ نشستند .
**
** **
و
بانگِ نوشینِ یاران
در
مزار گم شدن خسبید
و
آخته شمشیر ها
و چکمه ها
و قمه ها
خود کامه امیرانِ هر خطه گشتند .
**
** **
فریب را
فراوانی
مایه داد
و
فضیلت را
فرو مایه گی
خوار شمرد .
**
** **
صورتگران پردل
به
تما شای نعش ها رفتند
و
نقشِ نعش ها
با مغز آنان در آمیخت
و
صورتگری
فراموش گشت آنان را
و
کلیدِ سپیده دم
در
تیره شبی بی همال
از
دستِ کور دلی
به
قعرِ چاهِ بیداد
فرو افتاد !
آلمان ، اگست 2008 مسیحی
تحریر دوم
بر مدار خد عه
و
فصلی آغاز شدکه در آن
جوانه های سایه
سر
از خاک
برون کردند
و
زنده گی بر مدارخدعه
گردش آغاز کرد
و
منجمان گفتند که :
«
سال
سال جدایی و سیاهیست ! »
و
فال بینان
خطوط کف هر دستی را
_ از زنان و مردان _
به
جوی خون پیشگویی کردند
و
معبران سالمند
هر
خوابی را
به
یورش آتش
برکلبه های دل ها
و
هجومِ هزار آسمان صاعقه
بر
محبت های ابریشمین
تعبیر نمودند
و
خطیبان
به
افسانه سرایی شایستۀ طفلان
پرداختند
و
کذاب شدند .
برلین ، دسمبر 2009 مسیحی
تحریر دوم
باغ
ها و من
من
گفت و گوی باغ ها را
با خسته دلی ها
شنوده ام ، بار ها
و
می دانم
که تشنه اند
دیریست .
()
و
می دانم
که
غرور و سربلندی ها
نیز
کوتاه نفسی دارند
و تنگ .
()
و
می دانم
که
تشنه گی ها را
آخرین گواه
من نیستم
آنسان که
پدرم نبود
و
نخواهند بود
فرزندانم .
()
مادر من زمین !
عشق را
به من
بازرسان !!
آلمان ، تحریر دوم
فرجام نویسان
گواه باش
عزیزا
که
من از انفجار روز ها
در برابر دیده گان تاریخ
سخن گفته ام
نه
از برای فرجام نویسان تاریخهای مسخ شده .
()()
و
از ابر های دود
بر
فراز بلوطستانها
و تاکستانها
و چنارستانها
سخن گفته ام .
()()
و
از وقتی سخن گفته ام
که
شراب ها
در تاک ها
نا چشیده
خشکیدند
و
درخت ها و برگها
یک
رنگی کبود
پوشیدند
و
از تهاجمِ نوادگانِ بی شناسنامه گی
سخن گفته ام
و
از شهری
قصه گفته ام
که
در شامگاهان
چنان گورستانی
می شود
و
گژدمِ خامشی
در زمان لبریز دلتنگی اش
گردش آغاز می کند
و
از خاطرات سرگردانی
در کوچه های بن بست
سخن گفته ام
و
سخن گفته ام از بازوانِ شکستۀ نو زاذان
و
ازشب
که دیدار ها را
به نابودی پیوست کرده است
و
از کُرد های عقیم
دوم
و
از بنفشه هایی که نروییدند
سخن گفته ام
و
از صاعقه یی که کتاب ها را
شیرازه یی ابدی بست
و
از تناسب معصومیت و مرگ
و
از خانه هایی که در هر طرفی
از انفجاری
گشوده دری دارند
و
از سحرگاهانی که
طلایه دار بوی خون اند
سخن گفته ام
و
از شک
و
روشنایی های دروغین
و
قصر های افسانه سرایان عنکبوت های سرخگون
و سیاه
سخن گفته ام
و
از قمری هایی که از دار سرو ها
آویخته شدند
و
سخن گفته ام از بیل
سوم
و
حضورش در گور کنی ها .
()()
و
از تو سخن گفته ام
و
از عشق
و
از چشمانت
و
از صدایت که آغازِ رهاییست .
()()
گواه باش
عزیزا !
تحریر دوم ، برلین
2009 مسیحی |