کابل ناتهـ، Kabulnath



























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
خرابات  نخستین مکتب موسیقی
 درافغانستان
بخش (6)
 
استاد محمد حسین سراهنگ
 
محمد حیدر اختر
 

گرچه حالاخوشبختانه  در باره ی روانشاد استاد محمد حسین سراهنگ  عده ی بیشتری از مردم معلومات دارند اما بازهم به منظور جمع داشتن معلومات عمومی در باره یی ایشان، لازم دیدم که کمی معلومات را در ینجا هم بیاورم.

 

استاد مرحوم پسر مرحوم استاد غلام حسین می باشد که در سال 1302 هجری شمسی  درگذرخواجه خوردک کابل ، یا خرابات امروزی ، متولد شده است. زمانی که چشم باز گرد آلات موسیقی را دید   و تا گوشش احساس پیدا کرد ، آواز کثرت وریاضت پدر را شنید. وبه همین ترتیب با ساز وسرود بزرگ و بزرگتر شد. بعد از گذشتاندن دوره طفولیت  شامل  لیسه نجات « امانی »  گردید درپهلوی دروس  مکتب ، اساسات موسیقی را، نزد پدرش که خود یکی از بزرگترین استادان  موسیقی زمان خویش بود ، آغاز نمود .  استاد غلام حسین  بعد از آنکه  پسرش را به هنر موسیقی  آشنا ساخت و رمز ساز وسرود ودنیای شگفتی آور موسیقی را بر او اشکار نمود ، وی را  به کشور پهناور هندوستان فرستاتد تا موسیقی را به صورت علمی آن فرا بگیرد . وبدین ترتیب  استاد سراهنگ  نزد استاد عاشق علی خان یکی از بنیان گذران مکتب « پتیاله »  زانوزد و « گر» ماند و شانزده سال تمام را دربین  استادان و موسیقی دانان سرزمین هند  گذشتاند و به معیارهای برتر واساسات و ضوابط سنگین علمی موسیقی کلاسیک نایل آمد . موفقیتی که استاد سراهنگ آنرا نه به صورت رایگان به دست نیاورده ، بلکه  پس از عمر ها ریاضت وتحمل شاقه ترین تمرینات جسمی و روحی کمایی کرده بود.

زمانی که محمد حسین  منحیث یک استاد مسلم موسیقی  به کابل برگشت ، به مرحلۀ رسیده بود که : پدرش استاد غلام حسین تصور رسیدن پسرش را به آن مرحله  نداشت .

  محمد حسین  در کنسرت ها و ومحافل موسیقی مورد قبول  علاقمندانش گردید زیرا هر آهنگش  شوری داشت ونشاطی ، مانند مرهمی بود که جراحات روحی درد مندان  را التیام می بخشید

چنانچه  در فیستوال بزرگ موسیقی که درسال 1329  درسینمای پامیر دایر یافته بود ودرین فیستوال برعلاوه هنرمندان افغانی  هنر مند بزرگ  کشور هند استاد بره غلام علی خان نیز اشتراک داشت  محمد حسین همچون ستاره یی درخشید که به گرفتن مدال طلا ازجانب  شاروالی « شهر داری » کابل نایل گشت . هم در همین سال بودکه ، محمد حسین در محفل هنری که ، درآن جمعی از شعرا ونویسنده گان  وموسیقی دانان کشور حضور داشتند شرکت نموده  با سرودن  راگ ها و غزل های ناب  به گرمی محفل افزود . دربین  علاقه مندان موسیقی مرحوم  باقی قایل زاده  شاعر توانا وبا احساس  ولی نابینا هم حضور داشت . وی در ختم مجلس به اجازه شعرا وادبا برای استاد محمد حسین گفت :

  « محمد حسین جان  با آواز گیرا ات راگ ها وتهمری ها و غزل های مقبولی را سرودی که مورد علاقه همه حاضرین مجلس گردید . مه به اجازه حاضرین می خواهم که لقب « سراهنگ » را بالای تو بگذارم ، این لقب برایت مبارک باشد »  . محمد حسین  ازجای برخواست دست استاد باقی قایل زاده  راگرفته و با احترام کامل وافتخار  لقب سراهنگ را پذیرفت  وبعد ازان شد استاد محمد حسین سراهنگ   1

 

 استاد محمد حسین سراهنگ  صرف درکشورش مورد استقبال مردم قرار نگرفت ؛ بلکه  باسفر های  که به سرزمین هندوستان  داشت وبا دعوتها و پذیرایی های باشکوهی که مردم هنر شناس هند از او به عمل آوردند وهنروری هایی که درمجامع بزر گ و پرشکوه و در برابر گوشهای تیز و چشمان حیرت زده وحسود استادان نام آور آن دیار نشان میداد درجه ها ، القاب ، آفرین نامه ها ومدالها وافتخارات فراوانی  را به دست آورد. درجه های ماستری ، داکتری  و پروفیسوری  در موسیقی ،  ده ها مدال نقره  وطلا، ده هاتحسین نامه  وآفرین نامه و القاب  مانند :  سرتاج موسیقی ، کوه بلند موسیقی ، بابای موسیقی و بالاخره شیر موسیقی وافتخارات  دیگر راکمایی کرد .

این است آنچه این استاد مسلم موسیقی به تنهایی از یک کشور دیگر به دست آورده ، کاری که بی نظیر و بی بدیل ومنحصر به فرد است . 2

 استاد سراهنگ  در پرداختن موسیقی  حریفی  را نمی شناخت او همیشه قدمی فراتر از ذوق وبینش عصر خودش می گذاشت  وآرزو داشت  تا هم مسلکانش را نیز درآن جهتی  که خود روان بود بکشاند ویاری رساند ولی  با تأسف که  به قدر کافی جامعه قدرش را ندانست  و آنچه که استاد سراهنگ توقع داشت  دیگران تحمل رنج وزحمت  و ریاضت  را نداشتند .

 استاد محمد حسین سراهنگ ، برعلاوه اینکه یک هنر مند کلاسیک خوان ممتاز وبی نظیر بود ،  خوانندۀ غزل خوان نیز می باشد  ، روی همین دلیل در انتخاب  شعر سخت کوشا بوده است و غزل های ناب را از دیوان ابوالمعانی بیدل، مولانا جلال الدین بلخی ، صایب تبریزی ، حافظ شیرازی ، واقف لاهوری ، وازدیوان شعرای معاصر کشور مانند غلام احمد نوید ، غلام سرور دهقان ، شایق جمال و صوفی غلام نبی عشقری ، پور غنی به کمک وهمیاری مرحوم  عبدالحمید اسیر مشهور به « قندی آغا »  انتخاب نموده  ودرقالب های مختلف کلا سیک  سروده است . اما دیده میشود که استاد سراهنگ به ابوالمعانی بیدل ارادت و علاقمندی بیشتر نشان میدهد چنانچه در لابلای غزل های که می سرود این علاقه مندی اش را چنین ابراز می نمود:

 

  بی تکلف  همه مدهوش شوددر محفل        چون سراهنگ شود نغمه سرای بیدل

 

و بیدل دوستان و علاقمندانش  ، بیشتر از هر کس دیگر استاد را گرامی می داشتند و استاد سراهنگ نیزبابزرگ منشی ومناعت نفسی که داشت پاس آشنایی  را  احترام می کرد وشب هارا درمیان شان به صبح می رساند.

 آهنگ ها و سروده های استاد محمد حسین سراهنگ صرف  راگ ها  وتهمری ها نبود . او همان قسمی که  راگ های  سنگین  و دشوار  را خوب می خواند به آهنگ های محلی و فلکلوری  افغانی نیز چنان زیبایی  می بخشید که کمتر هنرمندی را مجال آن بوده است . چنانچه  قسمت اعظم  سرود های سال های اخیر عمر استاد سراهنگ را ترانه ها تصانیف شیرین  محلی  وفلکلوری  احتوا می کند.

 استاد محمد حسین سراهنگ مانند سایر هنرمندان مسلکی انسان وطن دوست وموقع شناس بود . زمانی که  درمحفل وضع  را می دید  فورا  تک بیتی درزمینه می سرود وبه گرمی محفل می افزود

چنانچه  به خاطر دارم که ماه جولای سال 1981  رژیم دست نشانده شوروی سابق به رهبری  ببرک کارمل « مشهور به شاه شجاع روسی »  مجلس نام نهاد «جبهۀ ملی پدر وطن » را دایر کرد و استاد محمد حسین سراهنگ را به نماینده گی هنرمندان و اهل خرابات  وادار ساخت تا مطلبی را که قبلا  کمیته تبلیغ وترویج کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق تهیه دیده  بود توسط مسحورجمال  که در آن زمان ریاست اتحادیه هنرمندان را داشت به استاد سراهنگ دادند که در مجلس بخواند .  استاد سراهنگ چون هیچ گاهی  در چنین محافلی سخنرانی نکرده بود واز جانبی هم مطلبی بود که خودش به آن علاقه مند نبود به بسیار کراهت  آنرا خوانده و در اخیر  روی خود را به سوی ببرک کارمل که در قطار اول سالون نشته بود کرده گفت  :  اجازه است که یک شعری از خود بخوانم  .

 ببرک کارمل گفت  :  چرا نه

 واستاد سراهنگ  شعر استقلالیه  مرحوم عبدالعلی مستغنی را به خوانش گرفت :

                   

   ناز دارد بی سرو و سامــانی ام      بحر دربــــر قطره ای طوفانی ام

   آسمان سیر است سر گردانی ام      مشکل هـــرکار شـــد آسانی ام

                                گر ندانی  غیرت افغانی ام

                               چون به میدان آمدی میدانی ام  

 

 وضعی که در سالون به وجود آمد  هیجانی بود  چشم ها از کاسه برآمد.  یکی به سوی دیگری می دیدند ،  ولی هیچ یک نتوانست  در مقابل  واقعیت گویی استاد بر خیزد

 ازجانب دیگر چون استاد سراهنگ شخصیت  ارزنده و با احساسی بود ، درک کرد که دربین علاقه مندان آوازش، از اشتراکش در محفل « جببۀ ملی پدر وطن »  حالت بهت وحیرانی  ایجاد شده  است، خود  دربخش موسیقی یکی از برنامه های « مسابقه ذهنی رادیو تلویزیون  »  افغانستان اشتراک نموده  بعداز سرودن چند آهنگ، شروع نمود به خواندن یکی از آهنگی فلکلوری اش  با ابیاتی کنایه آمیزی  از ابوالمعانی بیدل.

 این آهنگ فلکلوری  که  « اویار کتیت کار دارم  »  ازطریق تلویزیون افغانستان نشر شد ولی  در رادیو افغانستان سانسور شد .  وبانشر  همان برنامه  استاد  چند روزی را در خاد شش درک  سپری نموده و تحقیقاتی نیز انجام یافت.

 این رباعیات را استاد سراهنگ  درآهنگ فلکلوری  اویار کتیت کار دارم سروده بود :

                      

   آثار  بنا خلق  بـر دوش خطاست          این جـا بــه غیرازکجی نمی آیــد راست

  هرنیک وبدی که فطرتت نه پسندد          شرمی کن وچشم بپوش بی عیب خداست

 

 تا دل داری خطاست بیـدل دیـدن          حق را نمی توان با چشم باطل دیدن

 ای منکر تحقیق خیال است و محال          بسمل  نــاشده حـال بسمل دیــدن

 

  بیدل بـــــه سجود بنده گی توام باش          تا بار نفس بدوش داری خم باش

  این عجز که در کارگۀ طینت تست               الله نمی تـوان شـــد آدم باش  3

 

هر هنرمند در طول  فعالیت های هنری اش خاطرات  شیرین وتلخی می داشته باشند  برای استاد سراهنگ  خاطرات شیرینش بیشتر بوده ، زیرا با اجرای هر کنسرت  چه در داخل  ویا خارج از کشور ، خاطره های خوش هنری دیگری  بر خاطرات جاودانه  اش افزون می یافت  ولی یک خاطره تلخ از ولایت قندهار برایش فراموش ناشدنی بود:

  آن خاطر اش چنین است :

 «  روزی  در خشک آبۀ  ولایت قندهار ، در محفل یک عده ازدوستان ، راگ للت را می خواندم . با استقبال بی نظیری که دوستان هنرفهم من  ازخواندنم به عمل می آوردند، اشک شوق ازچشمانم جاری بود. من به قسمت  « سرگم » کردن رسیده بودم و دوستان  سرا پا گوش  بودند که نا گهان یکی از تماشاچیان  که قدری دورتر از حلقۀ ما ایستاده بود، شنوندگان را مخاطب قرار داده گفت : « دغه حوان دیر شه پهلوان ده  خو افسوس چه گنگه ده ...»

 با شنیدن  این بانگ بی محل ، یکباره آواز در گلویم  خفه شد و ساز را  خاموش کردم .  آن روز تا شام دیگر آواز نخواندم  واین از تلخترین خاطره های هنری من است ... »  4

وبالاخر استاد محمد حسین سراهنگ به روز یک شنبه  16 جوزا 1361 هچری شمسی دربیمارستان صدری ابن سینا  داغی اجل را لبیک گفت .  بعد از وفات استاد سراهنگ  کاغذ پارۀ را درمیان اننگشتانش یافتند که درآن نوشته شده بود:

 

گداز درد توفان کرد دست از ما بشو بیدل      نبرد این سیل اگر امروز  فردا می برد مارا

 

هالندیا رادیو با پخش خبر وفات استاد محمد حسین سراهنگ  یک دقیقه سکوت کرد  . جنازه استاد را به روز یکشنبه 16 جوزا  برای بار آخردر خاک گذر خرابات نهادند و بعداً  در شهدای صالحین محترمانه بخاک سپرده شد . خداوند بیامرزدش

 

رویکرد ها  :

1 ــ وپسایت کابل ناتهـ   شماره هفتم سال 2005

2 ــ سیمای معاصر نوشتۀ  عزیز آسوده  کابل .1369

3 ــ ماهنامه  کاروان شماره 12 سال اول دور دوم 21 قوس 1373 مطابق 12 دسامبر .1994

4 ـ سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان.  نوشتۀ استاد عبدالوهاب مددی .

((|))((|))((|))((|))((|))((|))

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 108           سال پنجم        عقرب/قوس   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       نومبـــــر 2009