زن با قد بلند و چادری (برقع) آبی رنگ، در حالی که دو
کودکش را با خود
دارد، از در پنجره ای رنگ و رو رفته رد میشود، چادری اش را بالا میزند
و در حالی که عرق های پیشانی اش را با پشت دست می
زداید، به باغ وارد
میشود. آن سوی پنجره های زنگ زده و دیوارهای باران زده ی
کوتاه، در بزرگ
چوبی به باغ کوچک زنانه، در دامنه ی کوه آسمایی باز میشود. باغی که زنان
یک دم آزادی را در آن تجربه می کنند.
باغ زنانه، یگانه مکانی ست که زنان افغان گروه گروه
میآیند و با ورودشان،
چادری ها را کنار می زنند و به دور از دغدغه ی حضور
مردان تفریح می
کنند. دف میزنند و دسته جمعی غذاهای محلی میپزند. چوری های (دست بندهای)
رنگارنگ به دست میاندازند و دستانشان را حنا می
بندند و آخرهای روز، شاد
از سپری نمودن یک روز تقریباً دلخواه، به خانه های شان می
روند.
«شاه گل» که دسته ی موی
سپید از گوشه ی چادرش بیرون زده است و خودش را
هفتاد ساله میداند، در حالی که دستان حنابسته اش
را روی میز رستوران باغ
به هم گره کرده، از روزهایی یاد میکند که نوازندگان و
آواز خوانان زن به
باغ می آمدند و محفل زنان را گرم می کردند: «یادم هست که
"ریزه گل" و
"نفس گل" در هر جمعه با
گروه نوازندگانشان به باغ می آمدند و ساعت ها
گرد هم می نشستیم و به آهنگ های شان گوش می
دادیم.»
شاه گل می کوشد تا بعضی از جمعه ها که نواسه هایش (نوه
هایش) خسته از
درس و کار هستند، به باغ بیاید تا هم یادی از گذشته ها زنده کند و هم به
آنان خوش بگذرد. آهنگ «گل سیب» را با صدایی که نفس
های بلندش خش دار ساخته
است، می خواند و می خندد. به گفته ی او، آهنگ های گل
سیب، گل دانه انار
و... از آهنگ های مشهوری بوده که بیشتر وقت ها در باغ اجرا
می شده است.
خرید
بدون حضور مردان
بازار زنانه، درست در حاشیه ی این باغ قرار دارد. این
بازار مجموعه ای است
از ۲۳ مغازه که توسط زنان تجارت پیشه اداره می شود و به
گفته ی بیشتر
مشتریان، یگانه مکانی است که زنان می توانند بدون دغدغه ی حضور مردان به
خرید بپردازند. بیع و بقاله کرده، چانه بزنند و
زمانی هم قهرکنان از مغازه
ای بیرون شوند و بانوی فروشنده با ترفندهای فروشندگی،
دوباره آنان را به
مغازه اش دعوت کند.
این بازار، پنج سال قبل به ابتکار «انجمن زنان تجار
افغانستان» ایجاد
شد. این انجمن بر علاوه ی بازار باغ زنانه، گروه های تجاری
ای را نیز ایجاد
کرده است که در آن، زنان با ایجاد شرکت های بارچالانی (باربری)،
صادرات میوه ی خشک، پوشاک، قالین (قالی) و گلیم
مصروف (مشغول) کارند.
با یک نگاه می توان مشتریان بازار را به دو دسته
تقسیم کرد: زنانی که
خانه نشین اند و کمتر به بازارهای عمومی دسترسی دارند و
دسته ی دوم، زنانی
که در ادارات دولتی و غیر دولتی کار می کنند؛ زنانی با
چادری های معمولاً
آبی رنگ، چادرهای بزرگ و لباس های محلی و زنانی با آخرین
مدل لباس شهری.
گروه اول به دنبال آخرین مدل لباس های خارجی و وسایل
آرایشی به باغ می
آیند و دسته ی دوم را بیشتر خرید لباس های سوزن دوزی -یکی
از پرطرفدارترین
نوع پوشش برای زنان کارمند- به بازار باغ زنانه می کشاند.
«مریم»، بیست و چهار
ساله، در یکی از موسسات بین المللی کار می کند. او در
حالی که پیراهن دست دوزی شده ای را در برابر آینه
به قامتش برابر می کند،
میگوید: «سوزن دوزی های باغ زنانه همیشه متنوع و قابل
قبول است. بهترین
و تازه ترین ها را می توان در مغازه های باغ یافت.»
او معتقد است، لباس دوخته شده توسط خیاطان افغانی به همراه
سوزن دوزی ها، تنها پوشاکی ست که میتواند در آن راحت باشد.
«طاهره ابراهیمی»، مالک
فروشگاه ندا، معتقد است که هر یک از مغازه های
بازار باغ، دوخت های ویژه ی خودشان را دارند چون
دوزندگان شان مشخص است: «در
بازار، هر دوختی را که خواسته باشی، می یابی. دوخت ولایت (استان)
بامیان، قندهار، پکتیا، غزنی و مردمان کوچی (کولی)
در بازار پیدا میشود.
گاهی خریداران فرمایش (سفارش) می دهند و ما تا چند روز،
نظر به طرحی که
آنان می دهند، برای شان لباس را آماده می سازیم.»
ابراهیمی دوخت های سنتی افغانی را با طرح هایی از لباس
های غربی همراه و به مشتریان عرضه می کند.
با آن که بازار باغ زنانه بیشتر به خاطر سوزن دوزی هایش
مشهور است، اما در
این بازار کوچک آرایشگاه، رستوران، خوراک فروشی، جواهر
فروشی، فروشگاه
وسایل زینتی و فروشگاه های لباس خارجی نیز وجود دارد.
باغ
چون گذشته محبوب نیست
خانم «کریمه سالک»، رئیس امور زنان شهر کابل و رئیس باغ و
بازار زنانه، از
مشکلات باغ می گوید و از این که باغ کم کم محبوبیتش را از دست می دهد.
او از غصب بخش هایی از باغ توسط زورمندان یاد می
کند: «باغ زنانه ی کابل
که سال ها قبل در همین جا اعمار (بنا) شد، امروز کم کم
اهمیتش را به عنوان
محل تفریحی و تبادل نظر و تجربیات از دست می دهد. مارکیت
های (مراکز خرید)
بلندی که در اطراف باغ اعمار شده اند، باعث شده که باغ از چهار طرف
تحت نظارت باشد و زنان نتوانند آن گونه که قبلاً در
باغ راحت بودند، راحت
باشند.»
خانم سالک از سال های حضور طالبان در کابل سخن می گوید و
این که بی توجهی
آن دوران، باعث شد تا باغ زنانه به صحرای خشکی مبدل شود که دوباره سازی آن
سال ها طول بکشد. بعد از روی کار آمدن حکومت
انتقالی و بعد موقت، موسسات
مختلف کمک کننده، برای احیای دوباره ی باغ، با نهادهای
مدنی افغانستانی
همکار شدند و ساختمان های فعلی داخل باغ را ساختند.
عکاسی
ممنوع!
عکاسی از سوزن دوزی های باغ ممنوع است چون فروشندگان
معتقدند که طرح های
شان به زودی تقلید می شود و انحصاری که برای یک طرح دارند
از بین میرود.
در دست داشتن طرح های جدید و منحصر به فرد برای سوزن دوزان بازار،
امتیازی ست که ادامه ی کارشان را تضمین میکند. از
سوی دیگر، صنایع دستی و
سوزن دوزی، در بازارهای عمومی به ویژه بازار مشهور کابل
-کوچه گل فروشی و
مرغ فروشی- نیز به فروش میرسد.
اما طاهره ابراهیمی راز کوچکی را بیان میکند: «درست است
که در بازارهای
عمومی آنچه در بازار باغ زنانه به فروش میرسد، وجود دارد. ولی
می توانم به جرئت بگویم که بیشتر این مغازه ها
سوزن دوزی های شان را از
ما به صورت عمده می خرند. ما با دوزندگان زیادی که
اکثرشان زنان بیوه
اند، قرار داد داریم. آنان برای ما می دوزند و ما هم
برعلاوه ی این مغازه
ها، به صورت عمده برای فروشندگان عمومی می فروشیم.»
با آن که بازار زنانه کوچک و تا حدی کم مشتری به نظر می
رسد، اما
فروشندگان آن معتقدند که با فروش کمی که دارند، باز هم می توانند به زندگی
خود و زنان دیگری که به کار نیاز دارند، کمکی
نمایند. «فریده عالمی» یکی
از فروشندگان بازار، معتقد است که زنانی که برای آنان کار
می کنند،
میتوانند با پولی که به دست میآورند، حداقل کمک خرج خانواده های شان
باشند. دختران جوانی هم که دانشجو و یا دانش
آموزند، می توانند با پول
کمی که از آنان می گیرند، مخارج خودشان را تامین کنند.
«فاطمه» یکی از دخترانی
است که کنار درس های مکتب، برای فریده پیراهن
های نخی را سوزن دوزی می کند. خسته و آفتاب زده به
مغازه می آید و بعد
از احوال پرسی، کارهایش را به فریده نشان می دهد. فریده
نیز در حالی که
او را تشویق میکند، ایرادهای کوچکی نیز از کارش می گیرد: «ببین این گل
ها با این سایز پیراهن هماهنگی زیادی ندارد، بهتر
است برای بزرگسالان
استفاده شود؛ ولی واقعاً زیبا دوختی و رنگ های خوبی را
استفاده کردی.»
مشتری پیراهن ها نیز پیدا می شود. پیراهن سفیدی که با نخ
نارنجی به خوبی طراحی شده است.
عواید
به حکومت تعلق می گیرد
باغ زنانه ی کابل، درست در شلوغ ترین نقطه ی شهر قرار
دارد؛ در جاده ای که
شرق شهر کابل را به غرب آن وصل می کند. این باغ تقریباً
۶۰ سال قبل (سال
های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۸ خورشیدی) اعمار شد. در آن زمان، باغ محوطه ی وسیع و
سرسبزی بود که یک مقدار وسایل تفریحی نیز داشت. اما
در این اواخر، این باغ
جز روزهای تعطیلی، بیشتر به یک مرکز فرهنگی شباهت دارد تا
مکانی برای تفریح.
زنان و دخترانی که علاقه مند به حرفه هایی چون ترمیم
تلفن های همراه،
حکاکی، سوزن دوزی، باغداری، طراحی لباس و برنامه های آموزش زبان و
کامپیوترند، در اتاق های معدودی که از سوی نهادهای
مدنی در صحن باغ اعمار
شده است، آموزش می بینند.
ورود به باغ زنانه جز در روزهای پنجشنبه و جمعه رایگان
است. برای این دور
روز باید در بدل (ازای) پنج افغانی بلیت خرید. فاطمه،
مسئول توزیع بلیت
باغ، در حالی که دفترش را ورق میزند، میگوید که در همین
جمعه در حدود
۱۲۰۰ زن و دختر
برای تفریح و خرید به باغ آمده اند.
این باغ تا سه سال قبل نیز توسط نهادهای جامعه ی مدنی
اداره می شد. ولی
از آن جایی که این باغ از اول ملکیت دولتی بوده است، از
۱۳۸۵ بدین سو، از
سوی وزارت امور زنان اداره می شود و تمام عواید باغ از
قبیل مالیات بازار
زنانه، رستوران باغ، ورزشگاه، کلینیک و عاید فروش بلیت های
باغ، به دولت
سپرده می شود که دوباره به بودجه ی باغ بر می گردد و بدین وسیله، بیش از
۳۰
کارمند و کارگر باغ از آن امرار معاش می کنند.
((|))((|))((|))((|))((|))((|)) |