< یک >
دختر کوچک من آمد و گفت :
« شاپرک در دستم مرد . »
و چنان می گریید
که تو گویی همۀ زنده گی
از چشمانش می ریزد .
< دو >
من نگاهش کردم
گفتم :
« شهر هیروشیما هم مرد
شهر هیروشیما
بهتر از شاپرک ناز تو بود . »
< سه >
معنی شهر و هیروشیما لیکن
در آن لحظات
نزد او کی روشن بود
او کجا این را می دانست :
شهر هیروشیما وقتی مرد
پُر ز آدم
پُر آوا ها بود .
()()()
همیشه
گی
به بار بار حادثه دیدی
که قلبِ خون شدۀ من
_ به سان سینۀ دریا _
پُر از تپیدن ها
و عاشق درخت و سبزی و باران است .
()()()
به بار بار حادثه دیدی
دلم ز گفتن دریا و از حکایت باران
_ دمی _
نمی گیرد .
()()()
به بار بار حادثه دیدی
دل همیشه پریشم ، ترا
_ همیشه _
می خواهد .
((|))((|))((|))((|))((|))((|)) |