کابل ناتهـ، Kabulnath





























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 

ستاره باران

 
 
 
 
 
 

مجموعۀ پنجاه وهفت پارچه شعردر150 صفحه

شاعروخطاط : علام فاروق سروش

ناشر : جناب سروش

محل چاپ : هالنـــد

 

 

ستاره باران، مجموعه یی ازاشعارشاعر وخوشنویس کشورجناب آقای علام فاروق سروش است که به تازگی منتشر شده است.

 

شاعرطی مقدمه یی متواضعانه، کتاب را به پدر بزرگوار خویش اهدأ نموده است. خواننده ازهمان آغازمیابد که شاعروخوشنویس عزیزکشور،ازآموزشها وغمخواری های پدربهره گرفته است. دریمزمینه مینویسد :

 

" هنوز کودکی بیش نبودم که با ترنم اشعار بزرگانی مثل حافظ ، سعدی، ومولوی آشنا شدم. پدرم مرد سالک و درویش صفت بود. از تملق، چاپلوسی وریاکاری نفرت داشت. به مادیات ومنال دنیا چندان ارزش قایل نبود؛ وهمیشه این مصرع حافظ ورد زبانش بود :

 

مسکینــــم وفقیــــر وبــرابــرنمیکنـــــم

پشمین کلاه خویش به صد تاج خسروی

 

 . . . "

 

دایرکردن محافل شعرخوانی با عده یی از سالکان راه عشق، که طی آنها شبها به سحر میرسیده اند، اثرات دیرپای وشعر دوستانه بر شاعر گرامی برجای نهاده است.

 

چند ویژه گی را درین مجموعه میتوان به بسیار وضاحت دید:

نخست مناعت طبع وشکسته نفسی که شاعرخودرا هنوز شاعرنمیداند. وی درین زمینه میسراید:

 

گرچه من نه شاعـــرم ونه خطاط اندرزمـان

لیک من چند دفتری درخط وشعربنوشته ام

 

ویژه گی دیگر که شعر متأثر از درد ها ورنجها است . درددوری از وطن و ناگواری های هجرت درین مجموۀ شعری به گریه آمده اند. فروریزش واژه گان با بارهای ازآن احساس دوری ازافغانستان،از کابل واز پغمان نازنین ِ شاعر،در سرتاسراشعارسخن میگویند.

ویژه گی سومی را که میتوان درین مجموعه نگریست، خوشنویسی وشکیباییی است که پنجه های هنر آفرین سروش منحمل شده اند.

 

نمونه یی از اشعارجناب سروش

 

                               امشب

 

درین غربت سرای بیکسی چون ساعرم امشب

خیـــال عشــق میهـــن گــرم کرده پیکرم امشب

 

به رویایی که می بینم امشب دربـــــــرودوشـم

به جزعشق وطن عشقی نباشد درســرم امشب

 

ســراپا غــرق عطــر گل فشــان میهنــم اکنون

زگلــهایــی کـه می بینـم هر سو در برم امشب

 

به فکرعشق میهن تا سحــردر عشق می غلطم

گــل وگلــــدستـــه  میــگردد ســراپـا پیــکــرم

 

شــگفتـــن درخیـــال عشـــق میهن تا بدانجایــی

رسید اکنون که من خود گل شدم دربسترم امشب

 

                                    ***

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 106           سال پنجم        میزان/ عقرب   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       اکتوبر 2009