کابل ناتهـ، Kabulnath
































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
پرسش
 
 
 
هما آذر
 
 

 

برادرنهایت عزیزآقای ایشورداس راباخانوده درود میفرستم ،
فرارسیدن روزدیوالی راخدمت شماوهمه خواهران وبرادران مهربان وخوب خوب
هندو وهندوباوران خویش تبریک وتهنیت گفته کاشانه ی شمارا لبریزنور وسرورمیخواهم
سرفرازباشید .
                 هما آذر

 

کجاست فرصت دیگری؟

تا با این ضوابط نا متجانس به آشوب برخیزم

قدرت را با مظلومیت و زیبایی را

با زشتی در هم آمیزم

کجاست فرصت دیگری؟

تا همچو سالار گردنکشان نگذارم

در مسلخ غرور،

شوکت احساسم را،

قطره قطره بر خاکی نا مطبوع

فرو ریزند

کجاست فرصت دیگری؟

تا صلیب عشق را بر سجاده ی

تزویر و ریا بکوبم

و آدمکها با دریافت من خویشتن

بدنبال محرابی سرگردان هر بادیه نگردند

کجاست فرصت دیگری؟

تا نفرت و خشم که با خود بردند

خوشی و شادمانیم را

از شبم را،

از روزم را،

از هنوزم را،

به اعدامگاه خشونت آویزم

تا گاهنامه ی آیندگان

مملو از مهر و صفا و صداقت گردد

کجاست فرصت دیگری؟

تا با خود آگاهی

گلون زندان واژه ها را بشکنم

آزاد شده گان

در کوچه های متروک ذهن

به رقص و پایکوبی پردازند.

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 106           سال پنجم        میزان/ عقرب   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       اکتوبر 2009