کابل ناتهـ، Kabulnath
برادرنهایت عزیزآقای ایشورداس راباخانوده درود میفرستم ، فرارسیدن روزدیوالی راخدمت شماوهمه خواهران وبرادران مهربان وخوب خوب هندو وهندوباوران خویش تبریک وتهنیت گفته کاشانه ی شمارا لبریزنور وسرورمیخواهم سرفرازباشید . هما آذر
کجاست فرصت دیگری؟
تا با این ضوابط نا متجانس به آشوب برخیزم
قدرت را با مظلومیت و زیبایی را
با زشتی در هم آمیزم
تا همچو سالار گردنکشان نگذارم
در مسلخ غرور،
شوکت احساسم را،
قطره قطره بر خاکی نا مطبوع
فرو ریزند
تا صلیب عشق را بر سجاده ی
تزویر و ریا بکوبم
و آدمکها با دریافت من خویشتن
بدنبال محرابی سرگردان هر بادیه نگردند
تا نفرت و خشم که با خود بردند
خوشی و شادمانیم را
از شبم را،
از روزم را،
از هنوزم را،
به اعدامگاه خشونت آویزم
تا گاهنامه ی آیندگان
مملو از مهر و صفا و صداقت گردد
تا با خود آگاهی
گلون زندان واژه ها را بشکنم
آزاد شده گان
در کوچه های متروک ذهن
به رقص و پایکوبی پردازند.
بالا
دروازهً کابل
شمارهء مسلسل 106 سال پنجم میزان/ عقرب ۱۳۸۸ هجری خورشیدی اکتوبر 2009