کابل ناتهـ، Kabulnath
























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
معتدل و چار شانه، عین  اولیا
 
 
غلام حیدر یگانه
 
 

صدای حسین، به کمالِ ماهی ها رسیده بود

دستهاش، بلور نمکهای جام را داشتند *

در کنارش، مثل سایة بید، برگ می دادیم ما

 

مثل که دمِ صبح، تاریکی را قاش می کند

بیل حسین، کختی را درز می داد

و در سنگلاخ ده، خربوزه ها را معرفی می کرد

 

دندانهاش از زور تبسم افتادند در سی سالگی

و مندیل، مثل دود، می پیچید در رکابیِ جبینش

میانه و چارشانه بود، عین اولیا

و از دستة خشک بیل به ما دشلمه می داد

 

وقتی که از عسکری آمد

چشم مادرم آنقدر روشن شد که همه چادرش منور گشت

و کرند پدر کلانم به گنجی خورد، تصادفاً

و حسین، تاویلی از بیل کرد

که آسیاب قریه، مثل کبکها به قهقهه افتاد

 

حالا فهمیدم که ماما، تجلی اسم جلال است

ولی، حسین، گفتند از خنده سینه درد شد

و دراز کشید در زاغه، زیر پتویش، پارسال

عجبا !

در همان حال که مسجد کهگل شد

و به خدا، شیر چای آورده بود

 

                              صوفیه، 1388

 ـــــــ

* جام، محلی است در غور که کان نمک مرغوب آن شهرت دارد

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 106           سال پنجم        میزان/ عقرب   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی       اکتوبر 2009