کابل ناتهـ، Kabulnath





































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 

                  به بهانۀ

                                      روز جهانی صلح

 
 
نصیرمهرین

M.Nasir@web.de

 
 

در کنار روزهایی چون روز کارگر، روز زن، روز طفل  . . .؛ از چندین سال به اینسو،بیست ویک سپتامبر، روز جهانی صلح نام گرفته است. گرچه ممکن است، ذهنیت ها و مواضع خوی گرفته باخشونت و جنگجویی و سازمان دادن امور مردم با تفنگ، پذیرش آن را برنتابند؛ اما از جهات تجارب دیده شدۀ بشریت، میتوان بر ضرورتِ دستیابی، حفاظت و بسترخوب آن برای رشد وتعالی انسان وجامعه تأکید نمود.

 

این ضرورت دستیابی به صلح، بویژه برای کشورهایی فزونتر از همه مطرح میگردد که زیرپاشنۀ جنگهای متمادی وویرانگرخورد وخمیرشده وبسیاری از داشته های خویش را از دست داده اند. درین میان سخن ازصلح نه تنها برای مردم ما بلکه ازطرف بسیاری ازکشورهای جهان نیزبرای افغانستان نیزحضورمیابد. زیراازچند دهه به اینسو،هم مردم کشورما باجنگ وآثارجنگزا، خشونت آمیزو تباهی آورِ آن روبرو بوده اند؛ وهم مداخله کشورهای خارجی به تنش های جنگی ومشکلات مردم آنها انجامیده است.

 

این چنین است که آرزوی پایان یابی جنگ ودیدن روی چهرۀ صلح با انگیزه ها ومواضع مختلف دروطن ما ودرکشورهای دخیل در جنگ کنونی مطرح است .

اما پیش از طرح چنین آرزوی باید گفت که پایان دادنویا ختم جنگ، مستلزم تشخیص وشناخت عوامل جنگ است.

 

با نگرشی به خواستگاه ها و سیر پدید آیی جنگهای چندین ساله، به دوجانب یکی  داخلی ودیگری عامل خارجی آن روبرو میشویم. درجانب داخلی، در کوتاه ترین سخن درین نبشته، خواستگاه جنگ جویی راناشی از بیگانگی با فرهنگ تحمل ومدارا میابیم. اگردولتی دست به سرکوب های خونین وهمه ابزارجنگی وخشونت آمیز برده است؛ اگر نیروویا نیروهای مقابل دولتی،به سوی فعالیت های خشم آلود متوسل شده اند،اگرنیروهای مخالف دولت میان خود جنگیده اند؛حامل گونه یی ازشیوه های سنتی- استبدادی بامنظورتحمیل خویش برای حل مسایل بوده اند. دردمندانه که وضعیت سیاسی - فرهنگی جامعۀ ما چنان بوده است که ازحل مسایل در بسا موارد،تکیه بر جنگ وتصرف قدرت با زور وخشم وخونریزی درک شده است.

 

جانب دومی درنیازهای کشورهای منطقه ویا کشورهای چون اتحاد شورویی از میان رفته وایالات متحدۀ امریکا چهره نموده است. نیازاین کشورها، تشدید وتوسیع جنگ وخونریزی را با صدور سلاح ومهمات همراه داشته است. وهرباری که خواستگاه رهبردی عامل دومی به شکست وبحران وبن بستی روبرو شده است، گریزگاه خویش رادرصلح جویی جسته اند. در آن صلح جویی هایی که معامله گری بمنظور نجات از بحران وخسارات و هزینه های بیشتردر آن منظور بوده است. با بیرون شدن نقش آشکارای این عامل، اجزای داخلی با تغذیه از فرهنگ جنگ طلبانه وبی احترامی به همدیگرجنگ را ادامه داده اند. این حدیث شناخته شده از رویدادهایی است که مردم ما دیده اند.

 

اکنون خواستگاه داخلی جنگ افروزی تعییری ندیده است. غفلت بزرگ است اگربا دیدن رهبران بسا احزاب جنگ خوی در کنار هم، نتیجه بگیریم که فرهنگ دموکراتیک وتحمل آمــیز با دیگر اندیش درکشورما، حتا حد اقل درمیان این اجزارا ه یافته است. اگر اندکی هم ازناباوری خویش بکاهیم وبپذیریم که برخی ها از راه ورسم خشونت آمیزوجنگ اندیشانه دوری اختیار نموده اند، ودر صورتی که چنین تحولی ایجادشده باشد،زهی سعادت.

اما با دنظرداشت واقعیت های چند سال اخیرحقیقت این است که، نیازهای رهبردی ایالات متحدۀ امریکا در منطقه، ماشین جنگی وکارابزارهای وسیعی راوارد میدان کرد. واین نیازکه یک درجن حزب وتنظیم رابا زور سرجای شان نشاند؛ نه تنها ذهنیت وخوی وعادات آنها را ؛بلکه طالب زخمی وازدست دادۀ قدرت را نیزاز میدان جنگ نبرداشته است. به این ترتیب اگرازیکسوافغانستان راخشونت های جهالت آمیزتروریستی طالبان میازارد، آن ذهنیت های خشونت باروجنگ خوی و جای داشته درفکر واندیشۀ خشک بسیاری از رهبران نیزهیزمی است که همواره برای شعله ورشدن جنگ مساعدت میکند.

 

مکن است کشورهای غربی وایالات متحدۀ امریکا طی معامله و توافقی با طالبان به صلحی برسند. اما برای مردم افغانستان نمیتواند مژده دهندۀ صلح باشد. زیرا پایان جنگ طالب وهم اندیشان با امریکا ومتحدین اش،به معنی تأمین وبرقراری صلح نیست. طالب نه تنها یگانه نیروی جنگزا وخشونت خوی نیست، بلکه اندیشه وفکروبرنامۀ تحمیل او بردیگران گران وناتحمل میاید. طالبان وهمه نیروهایی که با اندیشه ها وکارکردهای سیاسی انحصاری- تحمیلی مجهز ومسلح هستند، بدلیل بیگانگی باارزش های والایی که حقوق بشروکرامت انسانی میخواهد، جنگی را علیه منردم افغنستان دنبال کرده واوضاع جنگی راتداوم می بخشند. ارزشهای که چنین نیروها دارند ضامن جنگ است نه صلح.

 

هنگامی که آثارویرانگرانۀ جنگ وبازداشتن جامعه را ازسیر رشد آن مینگریم، پیداست که به استقبال، صلح واوضاع واحوال صلح آمیزمیرویم وبه راه های پایان یابی آن میندیشیم . امروزرئوس کلی پاره یی ازآرزوها که واقعیت ها را درنظر گرفته و میتوانند برای تحقق اوضاع صلح آمیز کشورما ضمانتی باشند، اینها اند:

ریشه کن نمودن اندیشه های برتری جویی سیاسی، قومی ، مذهبی و زورگویی ها ی تحقیر آمیز وتشنج آمیزوارایۀ برنامه تحمل آمیز سیاسی .

 

جامعه یی که بیش از همه به مشارکت اجزا نیازدارد، اما در عمل شکسته وریخته است، جامعه یی که بگونۀ بی مانندی معرف فرهنگ تقلب، دزدی، انتحار، انسان ربایی،تجاوز به مال وجان وناموس مردم وکشت وزرع وقاچاق مواد مخدره وتعصبات گوناگون شده است،کابوس فقروتنگدستی درآن بیداد میکند،برای بیرون رفت ازین اوضاع غمبار به دستیابی به ارزشها وصلحی نیازدارد که نظام آن راافزون برحق خود ارادیت، دموکراسی تمثیل نماید.

 

چقدرتأسف باراست که با وجود نیاز های مردم ما به صلح، حلقات کینه جووبی مسوؤلیت در کنارگروههای تروریستی ودهشت افگن، با استفاده ازامکاناتی که کرسی های دولتی برای ایشان فراهم نموده است، برای تشدید  وتوسیع جنگ تدارک دیده به پخش سلاح مشغول هستند.

 

ناگفته پیداست که اکثریت بزرگ مردم ما با وجود نداشتن سواد وشعور سیاسی، اما بدلیل لمس مضارجنگها وخونریزی های آن؛این درس را فرا گرفته اند که درفضای نبودجنگ می توانند زندگی خویش رابخوبی پیش بیرند. به این دلیل نیزصلحجو هستند نه جنگ طلب.  با توجه به این زمینه ها به سوی دیگر به جانب امکانات نحقق صلح میتوان خوشبین بود. اما گمانی نیست که برای رسیدن به این مأمول سالهای دشوار وطولانی راباید پشت سربگذارند؛ وفرهنگیان واندیشمندان وارسته وروشنگردرین راستا باید وظایف جدی تری راانجام دهند. وظایفی که نقدومحکومیت شیوه های خشونت باردیده شده وجاری در مرکز آن باشد.  

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 105           سال پنجم        میزان   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        سپتمبر 2009