کابل ناتهـ، Kabulnath

































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 

مهاجرين پروان سوم درحالت فلاکت بسر ميبرند

 
 
 

 
 

 فروزان رحمانى  - Sep 22, 2009 - 09:42

 

آژانس خبرى پژواک ، ٣١ سنبله   ١٣٨٨

 

 (( ما ازهمى ملک هستيم ؛ خانه نداريم وکار وغريبى هم نيست  همينجا از لاعلاجى گزاره ميکنيم!))

اين گفتۀ خانميست  که با فاميلش و حدود چهل خانوادۀ بى سرپناه ديگر درپروان دوم شهرکابل درحالى زنده گى ميکنند که کثافت ، بوى وتعفن ، بيش از همه چيز اطراف آنها را  فرا گرفته است .

 

گل بى بى  که  سن  اش را  نميداند مادر ١٢اولاد است ؛ او درحاليکه  طفل شيرخوارش را در آغوش داشت  گفت که  با فاميلش   سه  سال  قبل از پاکستان بوطن برگشته و فعلا در اين ساحه زنده گى مينمايند .

گل بى بى خود را  باشنده اصلى  ولسوالى دهنه  غورى ولايت بغلان معرفى کرد .

 

با وجوديکه در اطراف ساحۀ مذکور که اين خانواده ها در آنجا  بسرميبرندبلند منزلها وهوتل ها موقعيت دارد مگر با عبور از چند مترى اين محل  ؛بوى وتعفن هر عابر را اذيت ميکند .

 

اين بيجا شده گان  در خانه هاى خودساختۀ شان که  بيشترازسنگ پارچه ها با گِل استفاد  شده است  و   سقف آنرا با پلاستيک ها وبوجى هاى کهنه پوشانيده اند  ؛ زنده گى  مينمايند .

 

  بلندى اتاقهاى آنها   به مشکل به يکنيم متر ميرسد وبدون  داشتن  کلکين  ودروازه ؛  تنها يگانه راه  دخولى  به اتاقها  ميتواند درروشن  ساختن داخل اتاق  ها کمک نمايد .

 

 در بيرون  اتاق ها  اکثرا ديگدان هاى که  از گل ساخته  شده واين فاميل ها درپختن غذا از آن استفاده ميکنند  چشم هر تازه وارد را بخود جلب ميکند.

 

اين خانم ميگويد که براى  پختن غذا وجوش کردن آب ازکاغذ هاى باطله وخس وخاشاک  که  از کوچه ها واطراف واکناف  شان  جمع کرده اند ؛ استفاده مينمايند .

 

گل بى بى ميگويد که شوهرش بيکار است روزانه  آهن ها وپلاستيک هاى کهنه را جمع  آورى  وبعدا به فروش ميرساند و اطفالش نيز هر روز ه از کوچه ها  ومحلات  که کثافات انبار شده؛ کاغذوپارچه ها چوب را جمع و براى پختن غذا ازآن استفاده ميکنند .

 

يک کودک ٤سالۀ  گل بى بى  در حاليکه دست ، پا ورويش  کاملا  با گٍل ولوش آلوده شده  وتنها پيراهنى که  نصف تنه اش را پوشانيده بود برتن داشت  در روى زمين  پر از کثافت نشسته وگريه ميکرد .

 

وقتيکه  ازمادرش  پرسيده شد که دراين کثافت اطفال تان مريض نميشوند؟  بدون اينکه درنگ کند  گفت: ((  پس چطو کنيم ديگه مريضى خو زياد است . ))

 

احمدشاه باشنده ديگر اين محل  که  ٣٧ بهار زنده گى را پشت سرگذاشته  است  ميگويد که   اصلا از  ولايت بغلان ميباشد؛  او يکى ديگر از افراديست که با فاميلش  دراين ساحه زنده گى مينمايد  .

او  بيشترين  خانواده ها را  که درآنجا بسر مى برند باشنده گان  اصلى  ولسوالى  دهنه غورى ولايت  بغلان  ميدانند که تعداد مجموعى شان،  حدود چهارصد تن ميرسد .

 

به گفته اى او خانواده هاى محدودى نيز از ولايات لوگر وکابل نيز در اين کمپ،  زنده گى دارند .

 

 اين مرد که خود را نماينده  اين  فاميل ها معرفى کرد گفت که سه سال  قبل، از پاکستان که مهاجر بودند به کابل برگشته اند و دراينجا زنده گى را شروع کردند .

 

 بگفتۀ او  نبودن کار،  نداشتن مسکن  وخشکسالى  درولايت  بغلان  ؛ مشکلاتى بود که مانع برگشت آنها  به مناطق اصلى شان شده است .

 

نه تنها  احمدشاه  از بيکارى رنج ميبرد و از ناگزيرى   روزانه  از کوچه  ها  آهن  وپلاستيک جمع کرده   وبعدا آنرا ميفروشد  ومشکل زنده گى فاميلش را رفع ميکند بلکه اکثر جوانان که دراين محل زنده گى دارند نداشتن کار سالم را مشکل اصلى شان ميدانند .

 

 يک جوانان  حدود  ١٨ ساله که  باچها رتن  ديگر سرگرم صحبت با هم بودند  و از گفتن نامش ابا ورزيدگفت که  کار زياد تر مردهاى اين محل جمع آورى  آهن و پلاستيک هاى کهنه ميباشد ؛ او   ميگويد : (   سير ٢٠  کلدارآهن را  ميفروشيم ، پيسه آهن وپلاستيک ؛ نان خشک ما ميشه   .))

 

طويلۀ براى نگهدارى حيوانات  که درآن فعلا  دوگاو ويک گوسفند  موجود بود در پيوست با اتاق هاى بودوباش  اين فاميلها  واقع است؛ از اين طويله  بوى  اذيت کننده به مشام ميرسيد...   همچنان درفاصله ٥ مترى اتاقها ؛  محلى ديگرى به چشم ميخورد  که مملواز مواد فاضله حيوانات   بودودرآنجا  چند راس  گاو، گوسفند و مرکب بسته شده است .

 

موجوديت حشرات   وبوى بد ؛  فضاى چندى مترى  اين ساحه را کاملا  آلوده کرده است .

 

بمبۀ  آب که  در اطراف آن  آبها گنديده شده بود ؛   به محل   تجمع  پشه ها  وديگر حشرات   تبديل شده است  ، اين بمبۀ آب  يگانه  منبع آب صحى اين فاميل ها است  که توسط يکى از موسسات خيريه در اين محل نصب شده است .

 

چند باشندۀ ديگر، اين محل که همه شان باشنده گان ولايت بغلان بودند وکمتربه صحبت حاضرميشدند؛ ازدولت وموسسات خيريه درخواست کمک نمودند  آنها شاکى بودند که طى سالهاى اخير، کمترتوجه به حال شان صورت گرفته است .

 

احمدشاه نماينده آنها نيز ازکم توجهى دولت گله داشت؛  او گفت که سال يک يا دوبار با آنها کمک ميشود  .

 

 وضعيت اين چهل فاميل درساحه پروان  دوم  شهرکابل  درحاليست که  رياست حالات اضطرارى وزارت امور مهاجرين  از  موجوديت ١٧٠٠ خانواده بى سر پناه در ١٦ محل شهر خبر ميدهد .

 

قرار معلومات  محمد حفيظ نديم  رئيس  حالات اضطرارى  وزارت امور مهاجرين  ،  آنها چندبار خانواده هاى  راکه در پروان دوم و سوم شهرکابل  زنده گى  مينمايند؛  سروى نمود ه اند  وبراى  هرفاميل يک يک نمره  زمين درشهرک هاى مهاجرين توزيع شده است .

 

نديم شمارى  از اين  فاميل ها را مردمان استفاده جوخطاب کرد که بخاطر جلب کمکهاى خيريه  زنده گى کردن دراين محلات را ترجيح ميدهند؛ اوگفت  اين  افراد به همين طور زنده گى  عادت گرفته اند .

 

  درحاليکه  نبود سرپناه از جمله مشکلاتى  اساسى اين   فاميلها وساير مهاجرين که بعد ازسالهاى غربت بکشور برگشته اند ميباشد؛  اما  وزارت امور مهاجرين ميگويد که   بخاطر رفع  مشکل سرپناه  مهاجرين  افغان... حدود  بيست شهرک را در سراسر کشور فعال نموده اند .

 

رئيس  حالات اضطرارى  وزارت امور مهاجرين   مدعى است  که طبق برنامه هاى اين وزارت  تا شش ماه آينده، هيچ بى سرپناهى وجود نخواهد داشت و  آنها به مناطق اصلى شان انتقال ميگردند .

 

واما  احمدشاه  که از سه سال  بدينسو  در اين کمپ زنده گى مينمايد و درعين حال  نماينده  تمام فاميلهاى   اين کمپ  نيز ميباشد،. ميگويد که  آنها براى  دريافت نمرات زمين درولايات مربوطه شان  چند سال قبل  ثبت شده اند؛ مگر بخاطر اخذ نمرات زمين از آنها پول مطالبه شده و آنها نتوانسته اند تا کنون نمرات زمين دريافت نمايند .

 

   محمد رسول ٦٢ ساله   که دکان کوچکى بايسکل سازى در فاصله ده مترۍ اين کمپ مهاجرين داشت گفت که او ازمجبورى  ومشکلات اقتصادى  روزانه  آنجا کار ميکند .

 

موصوف که چندان علاقمندى  براى صحبت کردن  نداشت وگفت که صحتش خوب نيست ونمى خواهد  زياد صحبت کند.

 

 وى درمورد اينکه چرا د دکانش را به جاى ديگرى انتقال نميدهد؛  گفت  : (( چى کنم ديگه جاى نيست که کار کنم اينجا مارا پوليس چيزى نميگن  !)) 

 

قرار معلومات نثار احمد حبيبى رئيس تنظيفات شاروالى کابل ، ساحۀ  که اين خانواده ها در آن زنده گى ميکنند، ساحات دولتى است که يک قسمت آن ساحه سبز وقسمت ديگرش به بلند منزل ها اختصاص داده شده است .

 

وى ميگويد : (( اين مهاجرين  ساحه را بکلى آلوده به کثيف نموده وکثافتى مثل پاروى حيوانات را از ساير محلات جمع  ودرينجا انبارميکنند . ))

 

نامبرده افزود که مردم محل نيزبارها شکايت داشتند وشاروالى کابل دوبار دراين خصوص اقدام نمود واز ارگان هاى امنيتى خواست که اين خانواده را درمحلات که براى  مهاجرين  اختصاص داده اند ، منتقل نمايند؛ اما آنها هم موفق نگرديدند .

 

محمد اکبر باشنده  پروان دوم  که در عقب  ودر حدود ٢٥ مترى  اين کمپ سکونت  دارد ميگويد که در موسم گرما بوى وتعفن  در اطراف اين  کمپ به حدى زياد ميشود  که براى  هر عابر و خصوصا  باشنده هاى اين  منطقه اذيت کنند ه ميباشد .

 

نامبرده مى افزايد: (( ما خو از بوى بد وپشه هاى که از کثافات  پيدا ميشود ،بسيار به مشکل هستيم وهيچ درحويلى شيشته نميتانيم و دايما کلکلين هاى ما بسته ميباشد .))

 

موصوف نيز از دولت خواست که  هرچه زود تر براى اين خانواده ها جاى مناسب  را درنظر گيرد .

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 105           سال پنجم        میزان   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        سپتمبر 2009