برگرفته از مجموعۀ برگشت باد
بیگانه پرور
و کوکو* در بهار سبز
پروبال تجاوز را به سوی آشیان مرغک ازاد باغ
زنده گی بگشاد
وتخم یأس را برجای تخم آرزو در لانۀ پرنور
وپاک باوری
بنهاد
ولیکن ساده دل
آن مرغک آزاد
به جای جوجه اس ، بیگانه را با شیرۀ پرنوش
هستی اشنایی
داد
- همان نوزاد کوکو را-
که دادش تخم ا را با سرمنقار سرخ نیستی
برباد
فراز شاخۀ بیداد.
پشاور- 25 حمل 1369
* کوکو پرنده یی است که در آشیانۀ دیگرپرنده گان تخم
میگذارد
هدیه
نهال مهربار خنده را بردند از گــلباغ لبهایم
ز راه کوچۀ تاریک وتنگ رنگ
به دستان سیاه جنگ
وجایش دانۀ غم را به روی کومه های درد افشاندند
کنار جویبار اشک
به فصل تلخ تنهایی
همانا دانه غم میگشاید برگ هستی را فراز ساقه
های ننگ
چنان رنگین نهال بیشه های هرزۀ نیرنگ.
به این باور که روزی، خوان این خود کامگان
خودستا را هدیه یی
باشد
زبار آن درختی گز پی شادی بیفشاندند تخمش را
به روی خاک خشک درد
تمام ریشه های این نبات تازه رادر بستر دلها
به آب پرصفای حویبار سبز رگهای تن لب تشسنگان
شاداب خواهم کرد.
پشاور 25 حمل 1369
|