ديروز
از همان زمانى كه محمود طرزى در راه آگاهى مردم گام نهاد و خواست چشمان
مردم افغانستان با نور معرفت روشن شود، نيرو هاى عقب گرا در پيچاك روحانيت
كه معارف را تهديد بزرگ در برابر دوام خود مى ديدند، مبارزه ى پيگير را در
برابر اهل دانش و طرزى ادامه دادند و از همان آغاز پيدايى چراغ معرفت تا
امروز مى بينيم كه اگر براى مدت كوتاه خورشيد درايت در آسمان مردم ما مى
تابد، ابر ارتجاع اين خورشيد منير را در چنبره ى خفقان مى فشارد و سياهى
جاى روشنايى را مى گيرد. تأريخ ما نشان مى دهد كه با هر گام پيشرو، دو گام
به پشت داشته ايم؛ اگر چنين نيست و من مبالغه مى كنم، از كسانى كه مخالف
ادعاى من هستند مى خواهم كه نمونه ى خوبى از پيشرفت ارائه بدهند وگرنه
بايست بپذيريم كه مدارس و دانشگاه هاى ما در سطحى نيستند كه ٣٠ سال پيش
بودند و بارى يك كشور تنها در صورتى مى تواند سيرى به سوى پيشرفت داشته
باشد كه معارف اش همگام با پيشرفت ها در گستره ى معارف در سطح دنياى
پيشرفته داشته باشد و ٣٠ سال پيش يكى دو دانشكده و مكتب داشتيم كه هم طراز
كشور هايى چون المان، فرانسه و ايالات متحده ى امريكا بودند. دانشكده هاى
مهندسى و طب افغانستان و هم مكاتب حبيبيه، استقلال و امانى از همين نمونه
اند و جا دارد كه گفت وزارت معارف كشور در آن روز ها توسط ايالات متحده
امريكا كمك مالى و معنوى مى شد؛ يعنى وزارت معارف مشاوران ورزيده از
دانشگاه ليبراسكاى ايالات متحده داشت و هم ايالات متحده به كارمندان اين
وزارت بورس ميداد تا سطح آگاهى شان در تعليم و تربيه ى مدرن را بالا ببرند.
در اين ٣٠ سال كشور چين به نيروى بزرگ اقتصادى مبدل شد، هندوستان قمر
مصنوعى به فضا فرستاد، پاكستان در صف كشور هايى كه نيروى اتمى دارند پيوست
و افغانستان نه تنها به سوى رشد گام نه نهاد كه نتوانست مدارس خوب و
دانشگاه هاى خود را حفظ كند. وقتى خورشيد معرفت نتابد، مردم راه را از چاه
نمى توانند تشخيص بدهند و با دست خود كودكان خود را در چاه هاى تاريك ملا
ها كه آن را مدارس اسلامى نام گذارده اند، مى افگنند و زمانى كه كودكان از
اين مدارس فارغ مى شوند دل شان آگنده از زهر نفرت است - نفرت در برابر مردم
و كشور خود شان.
امروز
زمانى كه مكتب حبيبيه (نخستين مكتب) تأسيس شد، انگلسيها از ناتوانى دولت آن
روز افغانستان در داشتن معلمين ورزيده و كتاب هاى درسى موافق به وضع
افغانستان استفاده كرده، تعدادى از جاسوسان هندى را به افغانستان فرستادند
تا در مكتب حبيبيه تدريس كنند و هم كتابهايى را كه در آن از امپراتورى
انگليس تقدير و از افغانها تقبيح مى شد، به شاگردان بخش كنند كه مرام آن
پذيرش امپراتورى انگليس و افغانستان در بند كشيده بود. خوشبختانه محمود
طرزى و سردار عنايت الله خان كه مسووليت پيشبرد معارف افغانستان آن روز را
داشتند، از اين دسيسه ى انگليسها آگاه شدند و با اخراج جاسوسان هندى از
مكتب حيبيبيه و دگرديسى كتابهاى درسى توانستند پيشروى استعمار انگليسها ها
را كه با شيوه ى ديگر مى خواست گسترش يابد، بگيرند. در همان سالها بود كه
افغانستان به ابتكار تأريخى دست يازيد و انجمن معارف را ايجاد كرد كه وظيفه
داشت تا تمام امور مكاتب به شمول توانايى استادان و اثر گذارى كتابهاى درسى
بر شاگردان را بررسى كند. اگر از آن دوره به نام دوره ى طلايى افغانستان
ياد كنيم، در آتش حسرت و دريغ خواهيم سوخت، براى اين كه سير طبيعى جهان به
گونه ايست كه امروز بهتر از ديروز است و فردا بهتر از امروز خواهد بود و به
راستى كه چنين است و بايست پذيرفت كه دوران ما پيشرفته تر از دوران نيوتن و
اينشتاين است - يعنى آنچه امروز ميسر است در زمان آنها ميسر نبود.
بارى افغانستان پس از سرنگونى طالبان به مردانى نياز داشت در حد و توان
كسانى چون طرزى، سردار عنايت الله خان، واصف قندهارى، عبدالهادى
داوى(پريشان) و چند تاى ديگر كه انجمن معارف آن روز را ساخته بودند. اين
مردان دانا به شمول طرزى سند مهمى از دانشگاه هاى برتر نداشتند و حتا كسانى
از ايشان تنها با آموزه هاى خصوصى اين بار مهم را بر دوش ميكشيدند، اما
تفاوت آنها از مردانى چون قانونى، وردك و اتمر اين است كه آنها ديد بهتر
داشتند و اينها كه مردان امروز اند، ندارند. مرام آنها بزرگ بود و بايد
براى آزادى افغانستان از چنگ استعمار و آوردن افغانستان در صف كشور هاى
پيشرفته مى رزميدند، در حالى كه بزرگان امروز معارف ما، مليت پرست اند و يا
در بهترين امرش تهمتنانى اند كه كارى براى بهتر شدن شيوه ى درسى و ارتقاى
دانش معلمين ندارند؛ مانند جناب اتمر كه چون مهندس ورزيده اى سخت مشغول طرح
نقشه ى نوى براى بناى مكتب بود اما گوش شنوا براى بهتر شدن شيوه ى درسى و
پيشبرد سطح دانش استادان مكاتب نداشت – البته ايشان يكى از بهترين وزير هاى
دولت افغانستان هستند و مرد دانا خود قياس كند كه ديگر ابرمردان گستره ى
معارف چه گلى به آب ميدهند.
فردا
درست نيست اگر بگوييم كه پس از سرنگونى طالبان ديگرگونى چندانى به سود مردم
و كشور رخ نداده است – بر عكس در افغانستان امروز بيش از هر زمان ديگر
مكاتب و جاده هايى كه مكاتب را به شهر ها و روستا ها پيوند ميدهند، داريم.
اما آنچه تا هنوز نتوانسته است ظهور كند، معلمين كارآزموده و شيوه ى درسى
مدرن است. براى داشتن معلمين آگاه نخست نياز به داشتن وزارتى است كه
كارمندان آن بتوانند پشتوانه ى خوبى براى معلمين باشند تا آنها را در
فراگيرى شيوه هاى نو آموزش رهنمايى كنند. اين وزارت وظيفه دارد تا سالى
يكى دوبار كورسها و سمينار هايى براى استادان مكاتب راه اندازى كند كه اين
كورسها و سمينار ها بتوانند كمى هايى را كه در آگاهى معلمين است، از بين
ببرند و هم اين وزارت بايد شاگردان را برابر با موازين امروز آموزش كند.
بدون معلمين آگاه و شيوه ى درسى مدرن نمى توان باور كرد كه كشورى بامداد
روشن پيشرفت را خواهد ديد. بديهى است كه تنها تكوين سمينار ها نمى تواند
شگاف كمى ها را پر كند، اما گامى است نخستين براى ايجاد دانشگاه هاى تربيه
ى معلم.
|