روزهشتم ماه اگست، شب شعر شاعر
زنان افغانستان درشهر وين اتريش برگزار
گرديد. بانيان اين امر
جليل، شوراي مهاجران اتريش و کارکنان فصلنامۀ بانو
بودند که کليۀ هم وغم شان
را درامر به راه اندازي اين بزم سخن، به کار
انداخته بودند.
جمعيت پر شماري
گرد نيامده بود؛ اما کساني که حضور يافته بودند با دل و جان شنيدند؛ کيف
کردند و کف زدند.
نخست، غوث مير
که مبتکر اين امر خير بود محفل را گشود و آنگاه نجبيه هوتکي نگارندۀ مسؤول
فصلنامۀ بانو در باب شب شعر و فصلنامه اش گفت. از کشور ايران خانم قايم
مقامي شرکت جسته بود که بيشتر پيرامون آثارش شرح مبسوطي بر زبان راند و بس.
گرداننگي بزم
شعر را فريبا آتش بر دوش داشت که با خواندن غزل لطيفي از سروده هايش بزم
شعر را آغاز کرد وتا پايان بزم يکي دو شعر ديگرش را نيز دکلمه کرد.
جز او ده تن
ديگر در آن شب شعرخواندند: خالده نيازي، زرغونه ژواک، صنم عنبرين، عزيزه
عنايت، انجيلا پگاهي، مژگان ساغر شفا، مهر انگيز ساحل، صالحه وهاب زاده،
نظيفه يعقوبي ويرا و زرمينه زمان.
بيشترينه
شاعران، بانوان جوان بودند که تجربه هاي گويندگان نسل نو را به نمايش مي
گذاشتند. از ميان سروده هايي که برخوانده شد شعر هاي صنم عنبرين و خالده
لهيب نيازي از گوهر شعري بيشتري برخوردار بودند.
صنم عنبرين
دفتري آمادۀ انتشار دارد. او بيشتر در قالب غزل و مثنوي مي سرايد. درشعر
هاي او دريافتها و نگرشهاي گوناگون با زبان تصويري بافت شايسته يي يافته
اند.
درآن شب "سي. دي" هايي هم از صنم عنبرين به نمايش گذاشته شد که غزلهاي
مولانا را دکلمه است.
خالده لهيب، دو
دفتر چاپ شده دارد که در قالبهاي کهن، نيمايي و سپيد پرداخته شده اند و
تازگي هايي دارند.
ديگر از گويندگان شرکت کننده که گزينه هاي چاپ شده
دارد،عزيزه عنايت بود. او از شيوۀ ميرزا عبدالقادر بيدل متأثر است؛ آن شب
مخمسي را که بر غزل بيدل پرداخته بود برخواند که از استحکام لازم بر خوردار
بود.
شعر هايي که در
آن شب خوانده شد؛ يک سان و همدست نبودند. برخي از تجربه ها خام مي نمودند و
در برخي از سروده ها، نگاه تازه به اشيا و پيرامون خوانده مي شد. در آسيب
شناسي شعر بانوان مان، مي توان به دو مشکل جدي برخورد. نخست مشکل درونۀ شعر
و دو ديگر مشکل برونۀ شعر.
در بخش درونۀ
شعر مي توان ادعا کرد که مضمون شعري بسا از شاعر زنان مان، حديث نفس است و
حسب حال نويسي. اين دسته از گويندگان خود محوراند و کلام شان جز ورق زدن
دفترچۀ خاطرات شان چيز ديگري نيست؛ از سوي ديگر به سروده هايي بر مي خوريم
که از مرز مضمون هاي کامجويانه فراتر نمي روند. اگر بانوان سخنور ما تا
پايان دهۀ چهل دست به خود سانسوري مي زدند و احساس زنانۀ شان راپنهان مي
کردند امروز گروهي جز نشان دادن اميال وغرايز شان، سخني ديگر براي گفتن
ندارند.
در اين ميان
جماعتي ديگر اسير سلوک ذهني گذشتگان اند. اينان هنوز هم از حنجرۀ سخنوران
سدۀ پنجم و ششم فرياد مي زنند و کلام آنان را نيشخوار مي کنند.
دربخش برونۀ
شعر بانوان، نيز با سه آسيب رو به روييم:
1- نا آشنايي به اوزان عروضي و عدول از وزن
در شعر هايي که در قالب هاي کهن سروده شده اند.
2-
بي اعتنايي به ويژگي هاي قافيه که به بيان نيما، زنگ مطلب است و بي خبري
ازقواعد قافيه و نشناختن موسيقي کناري شعر.
3-
بحران معني که بيشتر به علت نا آشنايي لازم با زبان ايجاد مي شود و جاي
ابهام ذاتي را ابهام عارضي مي گيرد.
با دريغ که
گردانندگان محفل که در آن شب به جنبه هاي صوري و نمايشي محفل بيشتر عنايت
داشتند؛ نگذاشتند تا در فرصت کافي شعرهاي خوانده شده در بوتۀ نقد و ارز
يابي افتند و شاعر زنان جوان که تازه از راه رسيده اند؛ با برخي از رهنمود
ها درهنرشاعري، آشنايي به هم رسانند.
آرزو مي رود که
اين همايش آغازي باشد براي آشنا سازي خوانندگان و خواهندگان شعر به کارهاي
شاعر زنان کشور ما، نه محفل نخستين و فرجامين. چنين باد.
منبع: صدای المان به فارسی |